وقتی به بررسی لایههای زیرین و پنهان دموکراسی میپردازیم و پوستههای بیرونی و ظاهرسازیهای تصنعی آن را برمیداریم، حقایق تاریک آن مثل خورشید نیمروز از پشت ابرهای دروغ و دغل طلوع میکند و شب سیاه فریب و غل و غش دموکراسی را میزداید.
موارد مذکور در فوق، همان قدرتهای اصلی اقلیت در دموکراسیاند. مسلّم است که بحث در مورد حاکمیت اقلیت مقداری به طول انجامید؛ زیرا از نظر دموکراسی مهمترین هدف، حکومت بهوسیلۀ اکثریت نه اقلیت است که امروز بوق و کرنای آن گوش آسمان را کر کرده است؛ اما اینکه آیا واقعیت دارد یا خیر؟ قضاوتش با خوانندگان گرامی است.
«رنی» اظهار میدارد که برخی بهطور مبالغه میگویند که نظامهای دموکراتیک نوعی دیکتاتوری از طریق آرای عمومی است که حکومت میکنند. ما نیز میگوییم که بهتر است چنین گفته شود: دموکراسی حکومت الیگارشی یا همان حکومت اقلیت است که از طریق انتخابات عمومی حکومت میکند. حتی اگر حکومت مردمی قبلاً وجود داشته یا روزی از روزها وجود داشته باشد، این حالت موقتی خواهد بود و بهزودی حکومت اقلیت یا حکومت فردی ایجاد خواهد شد.
قانونی که در جهان سیاست حاکم و فرمانرواست، این است که قانون داروینی قدرتمند باقی میماند: «تنازع بقا.» بنابراین، یکی از انتقادات مطرح شده دربارۀ حاکمیت مردم این بود که این مسیر را برای استبداد و ظلم تحت عنوان مردم فراهم مینماید؛ بر این اساس، علیه این نتیجه ضمانتهایی لازم است. این گارانتی و ضمانت همان حق آزادی است، زیرا آزادی اقلیت را در برابر ستم اکثریت محفوظ میدارد؛ اما مشاهده نمودیم که بحث اکثریت نیست، بلکه بحث حاکمیت اقلیت است؛ پس در این صورت، ناچاریم مسئله را برای غربیها تبیین نماییم و آزادی را حافظ و نگهبان مردم علیه استبداد اقلیت قرار دهیم. اشکالی ندارد که مسئلهای را برای غربیها تبیین و توضیح دهیم؛ زیرا آنان مسائل زیادی را بهاشتباه پذیرفتهاند.
مشکل اصلی، وارونه و چپ نشان دادن برخی حقایق است که نتایج معکوسی به همراه داشته است. اگر همین حقایق بهدرستی تبیین و توضیح داده شوند، مسلماً همهچیز روی ریل خودش حرکت خواهد کرد.