نویسنده: عبیدالله نیمروزی

قدرت و انقلاب، ریشه در خون و پوست ملت افغان دارد!

سخنرانی در دانشگاه کابل
الحمدالله والصلاة والسلام علی رسول‌الله، اما بعد:
سفیر محترم سعودی، مدیر محترم دانشگاه، رؤسای دانشکده‌ها، استادان دانشگاه و برادران دانشجو، با تمام وجود احساس خوشبختی و شادمانی می‌کنم وقتی مقابل این چهره‌های درخشان و این اشخاص اصیل و نجیب قرار می‌گیرم. بیان این سعادت که نصیب من شده است، برایم مقدور نیست مگر اینکه بگویم، از سرزمینی زیارت می‌کنم که در مورد آن بسیار شنیده بودم و بسیار خوانده بودم. می‌توانم همان‌گونه که در بعضی مناسبات دیگر ابراز داشته‌ام بگویم: من با تاریخ افغانستان زندگی کردم، عمرم را در پیروزی‌ها و نبردهایش گذراندم، در شرح حال بزرگ‌مردان، رهبران فاتح، مردان نجیب، حاملان علم و نور و رسالت اسلام به ماورای این کوه‌ها تا هند و سایر بلاد، زنده‌گی نموده‌ام. بنابراین، این احساس سعادت و خوشی بسیار عجیب نیست. بالاتر از همۀ این‌ها، احساس خرسندی مسلمانی را دارم که با برادران دینی و مسلمان خود که با فاصلۀ زیاد از او زندگی می‌کنند، ملاقات و دیدار می‌کنم. از این ملاقات و دیدار بسیار خوشبختم و از اینکه در این مجلس بنده‌نوازی نمودید و اکنون در این مقام ایستاده‌ام و سخن می‌گویم، تشکر می‌کنم برادران!
همۀ شما و خصوصاً افرادی که مشغول به آموزش و تعلیم ادبیات و تاریخ هستید، خوب می‌دانید که ملت افغان از قدیم اصیل بوده و صدها و هزاران سال با آزادی و کرامت زندگی کرده است و از دیرباز خداوند متعال به آن‌ها خصوصیات، مواهب و اوصاف ارزنده‌ای عنایت فرموده است.
من از خودم می‌پرسم و افتخار می‌کنم که به فراگیری تاریخ روی آورده‌ام و به صورت تخصصی آن را دنبال کرده‌ام. تاریخ به عنوان رشتۀ برگزیدۀ من است و به آن بسیار علاقه دارم. اما چرا این ملت برای مدت طولانی و قرن‌ها از جهان عزلت گزیده است؟ چرا در مورد حوادثی که در دنیا رخ داده و نسبت به وقوع خیر و شر، نیکی و بدی‌ها، جنگ‌ها و پیروزی‌ها، ظلم‌ها و استبداد‌ها بی‌تفاوت مانده است؟ چرا این ملت جسور و بی‌باک که صلاحیت رهبری و فرماندهی دارد و سرشار از ذکاوت و سرزندگی است و از قوۀ عاطفه برخوردار می‌باشد، قرون متمادی مشغول به خود بوده و در کنار جهان سر به گریبان مانده است؟ آیا میان این ملت و جهان، کوه‌ها سد بوده‌اند؟ خیر برادران! تاریخ معترف است که هرگز کوه‌های بلند نتوانسته‌اند مانع مجاهدان و فاتحان گردند. این کوه‌ها قادر نیستند راه را سد کنند. همه می‌دانید که راه‌های صعب‌العبور و پر پیچ و خم که انسان در آن سردرگم و حیران می‌شود، وجود دارند. راه هایی که افغانستان را از پاکستان و هند جدا می‌کند. در زمان رهبری و فرماندهی این ملت به دست فاتحانی مانند سلطان محمود غزنوی، سلطان شهاب‌الدین غوری و احمدشاه ابدالی، قابل عبور شده و گسترۀ اسلام از آن گذشته است. آیا این ملت به زنجیرها گرفتار آمده و دست بسته‌اند؟ خیر! هرگز چنین نیست؛ زیرا شجاعت و کفایت بارها از این ملت تجربه شده است. لیکن علت این جمودی که بر افغان‌ها واقع شده است، این است که به علفزارهای حاصل‌خیز، زراعت، دام‌ها، چهار پایان و سایر امکانات محدود، معیشت و قناعت کرده‌اند و علت این قناعت را باید از شما بپرسیم. چرا در تاریخ می‌خوانیم زمانی که اسلام وارد این مناطق شد، این ملتی که سال‌ها به خواب عمیق فرو رفته بود بی‌درنگ به خود آمد و با جهشی قوی از جا برخاست و تبدیل به امتی قوی، شجاع، بلندهمت، دوراندیش، با اراده و بی‌نظیر گشت؟ هنگامی که این امت پا به وجود گذاشت، گویا سری نهان و گنجی  پنهان  بوده و تازه کشف شده است.
آیا جریان برق در جسم آن‌ها سرایت کرده و یا اینکه با عصای جادویی آن‌ها را متحول کرده‌اند؟ حقیقتاً تحول بسیار چشم‌گیری بود که از یک قوم خسته، قانع، گوشه‌گیر، آرام و سربه‌راه ملتی  بی‌باک، فاتح و متحرک ساخت. آیا قبلا صخره‌ای مانع سرازیر شدن این رود فیاض شده بود؟ تنها کلید اصلی این معما آن است که خداوند متعال این ملت بزرگوار را با سه عامل اصلی که از طریق اسلام به آن‌ها رسید، مورد عنایت قرار داد.
  • رسالت بلند و اهداف آن؛
  • دید وسیع نسبت به انسانیت، حقیقت اشیا و دنیای خارجی؛
  • اطمینان خالص به یاری و تأیید خداوند، نتیجۀ اعمال و سعی و تلاش.
این سه عامل هستند که برای هر امت شخصیت جدیدی به ارمغان می‌آورد و از آن ملتی دیگر می‌سازد، حیات تازه‌ای به او می‌بخشد، تا با رأی خود تاریخ جدیدی را رقم بزند و جهان هستی را با توان و استعداد نهفتۀ خود، بدرخشاند. این مردم رسالتی نداشتند و در اطراف سرزمین خود به دامداری مشغول بودند و نسبت به همدیگر حسدورزی می‌کردند. چنانچه شاعر عرب می‌گوید:
واحیانا علی بکر اخینا                                 اذا ما لم‌نجد الا اخانا
یعنی هنگامی که کسی دیگر را نمی‌یافتیم به نبرد و مبارزه با برادران خود (بنی بکر) می‌پرداختیم.
سرشت جنگ‌طلبی نتیجۀ جدایی و دوری از دین، اخلاقی و روحی است. قبایل عرب نیز در دوران جاهلیت به همین شکل به نبرد‌های داخلی مشغول بودند، قبیله‌ای با قبیله دیگر می‌جنگید و طوایف با هم به رقابت می‌پرداختند و عشیره‌ای به عشیرۀ دیگر تجاوز می‌کرد. ملت افغان نیز به همین شکل کاری نمی‌یافتند که طبیعت رزم‌آوری و عطش نبرد خود را برطرف نمایند و مشعلی نبود که بلند پروازی‌های آنان را قناعت دهد، مگر جنگ‌های داخلی؛ نبرد برای به‌دست آوردن محل بهتر چرای دام‌ها و نزاع‌های بسیاری به سبب غرور و تکبر فردی و قبیله‌ای. بارها اتفاق افتاده که بخاطر اهانت‌های بی‌اساس دروغین و خیالی با هم به میدان کاروزار رفته‌اند.
واقعا راست می‌گوید شاعر عرب زبان:
النار تاکل نفسها          ان لم‌تجد ما تاکله
یعنی اگر آتش چیز دیگری برای سوزاندن نیابد، خود را به حریق می‌کشد.
زمانی که اسلام قدم به عرصۀ ظهور گذاشت، ‌عرب‌ها صاحب رسالت شدند؛ همانگونه، ملت افغان رسالت خودرا به‌دست آورد، آن‌ها قبلاً فقط برای خود زندگی می‌کردند؛ اما این قول خداوند متعال را دریافتند که می‌فرماید: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»؛ ترجمه: شما بهترین امتی هستید که [برای اصلاح جوامع انسانی] پدیدار شده‌اید، به کار شایسته و پسندیده فرمان می‌دهید و از کار ناپسند و زشت باز می‌دارید و [از روی تحقیق، معرفت، صدق و اخلاص] به خدا ایمان می‌آورید.
این مردم به خوبی دریافتند که بیهوده آفریده نشده و مانند علف هرزه نیستند؛ بلکه آفرینش آن‌ها بنابر اهداف و مقاصدی بوده است.
ایمان آوردن آن‌ها به جهت نیل به یک هدف و رسالتی است؛ زیرا آن‌ها امتی هستند که برای نفع عموم خارج شده‌اند و به خودی خود نروییده‌اند تا غرایز جنگی و طبیعت قهرآمیز خود را اشباع کنند، دست به غارت بزنند، بجنگند و خون‌ریزی به پا کنند. اعتقاد این امت بر آن است که خارج شده‌اند تا مبارزه کنند و نتیجتاً هیچ فتنه‌ای باقی نمانده و دین خالصاً برای خدا باشد.
آن‌ها در این سرای جهانی قدم گذارده‌اند تا مردم را از تاریکی‌ها برهانند و به‌سوی نور رهنمون سازند، از جبین ساییدن در مقابل بندگان رهایشان کنند و به محضر خالق یکتا متوجه گردانند. آن‌ها به دنبال نجات از تنگی‌های دنیا هستند و سعی می‌کنند تا به وسعت دنیا و آخرت برسانند و از ظلم و جور ادیان به عدل اسلام راهنمایی کنند.
بخش قبلی | بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version