نویسنده: محمدعاصم اسماعیل‌زهی

شبهات وارده بر حجاب وپاسخ آنها

سکولاریست­‌ها و دعوتگران نصرانی که دشمن حجاب هستند، همیشه این جمله را تکرار می‌­کنند که حجاب واقعی، حجاب قلب است و تنها یک تکه‌­پارچه نیست که بر سر انداخته شود!
جواب: این شبهه بر زبان‌­ها جاری است و بر هیچ فرد منصفی پوشیده نمی­‌ماند که متناقض و باطل است، و پاسخ از چند وجه خواهد بود:
اولاً. اسلام زن را به جایگاهی می­‌برد که بداند که تنها وسیله­‌ای برای بهره‌جویی نیست، بلکه انسانی باارزش است و لیاقت احترام را داراست. زن مسلمان عاقل به خوبی می‌­داند که اصرار هرکسی که با شعار آزادی آنها را دعوت به ترک حجاب می‌­کند، برای این است که می‌­خواهد چشمان گناه پیشه‌­اش را از دیدن زنان پُر کند و شوق این دارد که پوشش عفت را ازآنان بگیرد و اینگونه شهوت درون خود را تخلیه سازد، لکن بر دعوت خود لباس نصیحت و رغبت آزادسازی زنان از ظلم را می‌­پوشاند! کسی که زنان را به کشف حجاب دعوت می‌­کند، آنان را تنها در جایگاه دوست دختر و معشوقه می­‌بیند، اما کسی که آنان را به پوشش فرا می­‌خواند، زنان را چون خواهر و دختر خود می‌­بیند که جزئی از کیان و قطعه‌­ای از روحش هستند و نمی‌­خواهد افراد هوس‌­پرست تا وقتی که جوان و خوشرنگ باشند، مانند عروسکی توخالی با آنها بازی کنند و وقتی با گذر زمان رنگشان رفت، آنها را به گوشه­‌ای انداخته و رها کنند.
ثانیاً حجاب تنها تکه‌­پارچه‌­ای که زن بر سر می‌اندازد نیست، بلکه شیوه­‌ی گفتار و کردار و منظومه­‌ای اعتقادی، رفتاری و احساسی است و کسی که حجاب را تنها تکه‌­پارچه‌­ای می‌­داند، تصوری کوتاه اندیشانه‌­ای از شریعت خداوند و ابعاد و اهداف آن دارد.
ثالثاً ظاهر امر این است که این افراد حجابی که نماینده و نمایانگر عفت باشد را در قلب می‌­دانند و معتقدند که قرار نیست پاکی باطن و پاکی ظاهر با هم همراه باشند، ولی ما بر این باوریم که پاکی ظاهر حتماً باید با پاکی باطن همراه باشد؛ پس پاکی ظاهری و باطنی، متلازم هستند و نمی‌­توان آن دو را از هم جدا کرد. زنی که سرش را می­‌پوشاند ولی درون ناپاکی دارد، از دیدگاه اسلامی صاحب دین نیست و منافقی است که خود را پیش از دیگران فریب می­دهد! پاکی تنها قلبی نیست، بلکه باید هم در قلب و هم در بدن پیدا شود و ممکن نیست
که کسی با وجود فساد ظاهر دارای قلب پاکی باشد! آیا منتقدین ما می­‌پذیرند که بگوییم فلانی قلب پاکی دارد ولی دزد است، مرتکب تجاوز می‌­شود و یا دروغگو است و مردم را فریب می‌­دهد؟! اگر بگویند که چنین فردی نمی­‌تواند دارای قلبی پاک باشد، ما هم می­‌گوییم که ممکن نیست کسی قلب پاکی داشته باشد ولی آنچه خداوند دستور به پوشیدنش داده را آشکار کرده و نپوشاند. در نتیجه پاکی و عفت مانند درختی است که ریشه‌­اش در قلب و میوه‌­اش بر جوارح و اندام‌­های بدن است.
رابعاً دعوتگر نصرانی تنها سه راه حل در مقابل خود خواهد داشت:
  1. ممکن نیست درستی ظاهر و درستی باطن با هم جمع شوند.
  2. درستی ظاهر شرط درستی باطن نیست.
  3. درستی باطن شرط درستی ظاهر است.
نصرانی، راه حل نخست را رد می‌­کند و حتی منحرف‌ترین مردم هم چنین راه حلی را قبول نخواهند داشت، زیرا لازمه­‌اش این است که مردم باید رذائل و فواحش اخلاقی را مرتکب شوند تا قلبشان پاک شود! گزینه‌­ی دوم نیز نمی­‌تواند درست باشد، زیرا انسان را به دو نیم تقسیم می‌­کند که انگار یکی در عالم پاکی سیر می‌­کند و دیگری در لجن غرق شده است. پس ساده­‌لوحانه است که نفس انسان را قسمت‌­های جداگانه و مستقلی بپنداریم که به یکدیگر ربطی ندارند و از هم فرسنگ­‌ها فاصله می‌­گیرند، بلکه ابعاد مختلف انسان بر یکدیگر اثراتی می‌­گذارند و از یکدیگر اثراتی می‌­پذیرند. پس گزینه‌­ی سوم می‌­ماند که همان دیدگاه مسلمانان است و در این دیدگاه بین ظاهر و باطن، تلازم وجود دارد و از نظر عقلی و حتی در واقعیت محال است که انسان با قلبش در یک عالم و با جسمش در عالمی دیگر زندگی کند؛ بلکه ممکن نیست که قلب، قطعه­‌ای از نور باشد و جسم تا گردن در فساد فرو رفته باشد. حال که می­دانیم چنین چیزی محال است، پس باید از آشکارکردن آنچه آشکارکردنش حرام است و پوشیدن لباس­های تنگی که جزئیات را می­‌نمایاند خودداری کرد و در کنار این، قلب را از عوامل گناه و فتنه پاک کرد؛ خداوند همواره از ظاهر و باطن ما مطلع است و هرچه مخفی کنیم را می­داند و در وحی خبر داده که پاداش نیکی و جزای فساد را خواهد داد.
خامساً چرا زن باحجابی که در خلوت مرتکب معصیت و نافرمانی می‌­شود، دلیلی بر علیه حجاب باشد؟! حجاب مادامی که با کار زشتی که با چشمان خود آن را ببینیم همراه نشده باشد، دلیل ظاهری بر عفت است، ولی باطن و حقیقت قلب را کسی جز الله نمی‌­داند. پس همانطور که نمازگزار گناهکار حجتی بر علیه نماز نیست، زن باحجابی که مرتکب فساد می­‌شود نیز چنین است و نمی­‌توان به زشتکاری او برای محکوم ساختن حجاب استدلال کرد!
سادساً هدف اول حجاب این است که مرد از طریق زن دچار فتنه نشود، پس گفتن «حجاب من در قلب من است» بی­‌معنا می‌­شود؛ زیرا حجاب شعاری بی‌­هدف نیست، بلکه وظیفه‌­اش این است که زیبایی­های زن را بپوشاند تا هوای شیطانی در قلب مرد وزیدن نگیرد و به زنا و توابع نکشد و «حجاب قلب» که می­‌گویند نمی‌­تواند چنین چیزهایی را بازدارد!
سابعاً می‌­شنویم که گروهی می‌­گویند: بعضی از زنان حجاب نمی‌­پوشند و با اين حال هیچ مردی نمی­‌تواند به آنها کاری داشته باشد! چنین سخنی بسیار عجیب است، زیرا زنانی که حجاب ندارند، آنچه چشمان مردان دنبال می­کند را به آنها تقدیم کرده­‌اند! مگر مسئله تنها زنا به معنای معروف و مستعمل آن است؟! پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به ما خبر داده‌­اند که چشم هم زنایی دارد؛ در حدیثی فرموده­‌اند: «العینان تزنیان وزناهما النظر» یعنی چشم هم زنا می­کند و زنای چشمان، نگریستن است. با این حال چگونه با وجود بی­حجابی مردان را از آنچه می­خواهند منع کرده­‌اند؟ مگر لباس­های تنگ و کوتاه، از ادات زنا نیست؟! چرا اسباب را از مسببات و نتایج را از مقدمات جدا کنیم؟ آیا تجاوز عملی ناخودآگاه است و محرکی ندارد? کشور­هایی که در خیابان و رسانه‌­اش هر لباسی می­پوشند، کشورهایی است که علی­رغم وجود مجازات قانونی قانون­گذاران، بالاترین نرخ تجاوز را دارد، اما از زمان پیدایش دولت اسلامی در مدینه‌­ی منوره تا زمان سقوط خلافت، تجاوز جنسی بسیار کم بوده است. نگاه، انسان را به زنا می­کشاند، چنانکه شاعر می­گوید:
كل الحوادث مبداها من النظر * ومعظم النار من مستصغر الشرر
كم نظرة فتكت في قلب صاحبها * فتك السهام بلا قوس ولا وتر
و امام ربانی، ابن قیم فرموده است: «خداوند به پیامبرش دستور داده که به مؤمنان بگوید چشم فرو گیرند و دامن خود را از ناپاکی حفظ کنند، و خداوند شاهد اعمالشان است و آنان را می­بیند»: [يعلم خائنة الأعين وما تخفي الصدور(غافر: 19) و از آنجا که مبدأ آن چیزها از چشم است، امر به فروگرفتن چشم بر حفظ پاکدامنی مقدم شده است… ابتدا نظرة «نگاه» است، سپس خطرة «آنچه در قلب میافتد»، سپس خطوة «قدم نهادن در راه آن» و در نهایت به خطیئة «گناه و معصیت» خواهد رسید. برای همین گفته­اند که هرکس این چهار چیز را حفظ کند، دینش را حفظ کرده است: لحظات «نگاه با گوشه­ی چشم»، خطرات «آنچه در قلب بیفتد»، لفظات «گفتن‌­ها» و خطوات «قدم گذاشتن به سوی معصیت». واقعاً نمی­توانیم مغرورانه از «مرد متمدن» صحبت کنیم که هرچه بخواهد می‌­بیند ولی شهوت در او نمی­جنبد؛ زیرا چنین نگرشی روان و ویژگی­‌های مرد را اهمال میکند. هدفم ازاین سخن این نیست که مرد در قید جبر باشد و لاجرم در زنا و تجاوز  گرفتار گردد، بلکه مراد این است که شهوت بر او اثر بزرگی می­گذارد مگر اینکه آن را در حلال صرف کند یا اینکه عوامل فوران شهوت را با افسار تقوا کنترل کند که چنین چیزی برای تمام مردان ممکن نیست؛ زیرا دروازه­‌ی حلال به روی بسیاری بسته شده و ریسمان تقوا از دست گروهی رفته است.
در اینجا باید بر این نکته تأکید کرد که برانگیختگی بصری نزد مردان که واقع نیز بر این مسئله شاهد است و جای شک ندارد حساسیت بالایی دارد، بر خلاف زنان که بیشتر جذب رفتار مردان می­شوند.
در عجبم، چرا از «حجاب» گله مندی خواهرم تصور کنید قانون حجاب در اسلام حذف شده و از این به بعد نوع پوشش آزاد است یعنی هر کس هر طور که دلش خواست لباس بپوشد بعد از این ماجرا روزی با شوهرتان به بازار می‌روید و در راه ده­ها زن زیبا و نیمه لخت مشاهده می‌­کنید شوهرتان هم وسوسه می­‌شود و به همه‌­ی آنها نگاه می­کند خواهشاً صادقانه پاسخ دهید چه حسی به شما دست می­دهد؟ تا جایی که بنده اطلاع داشته باشم هیچ زنی دوست ندارد شوهرش چشم چرانی کند همان گونه که هیچ مردی دوست ندارد زنش این گونه باشد پس بهتر است بدانید لخت شدن زنهای جامعه و بدن نمایی، آنها یعنی شوهران شما یک قدم به چشم چرانی نزدیکتر می­شوند نمی­گویم همه­ی مردها این گونه هستند ولی قبول کنید که جاذبه­ی بیشتری برای مردها ایجاد می­شود.
پس «حجاب» واقعی و بدن نمایی نکردن نه حجاب‌­های فرمالیته و تحریک آمیز در وهله‌­ی اول حفاظت از حریم خانواده­‌ی خودتان است پیش بینی می­کنم یکی از خواهران بگوید در اروپا زن­ها نیمه لخت هستند و مردها هم نگاه نمی­‌کنند لطفا بگویید چرا در آنجا چنین حساسیتی ایجاد نشده است. در پاسخ می­‌گوییم اینطور نیست و آمار تجاوزهای لجام گسیخته وضعیت دیگری را به تصویر می­کشد ولی اگر از آن هم چشم پوشی کنیم باید بدانید فرهنگ و اندیشه­‌ی حاکم بر اروپا با جوامع مسلمان تفاوت دارد. اصلاً «ساختارکلی آنها با ما متفاوت است». اگر این امر در آنجا عادی است بسیاری از امور ریشه­‌ای آنها هم با ما تفاوت دارد از روابط آزاد جنسی با تبعات منفی آن گرفته تا اعتقادات و باورهای متفاوت (مقدسات عرف و عادت و…) مثلاً در آنجا اگر زنان اینگونه هستند مردها هم با همکارهای خانم خود دست می­دهند و یکدیگر را لمس می‌­کنند آیا به این قسمت از عرف و عادات آنها هم رضایت دارید؟ مثلا راضی هستید شوهر شما این گونه رفتار کند؟ لذا اگر از غرب مثال می­‌آورید باید آن را به صورت کامل ببینید. روزی کلیپی دیدم که یک زن و شوهر اروپایی (یا آمریکایی) در برنامه‌­ی زنده نشسته بودند سؤال مجری در مورد مشکلات زندگی بود. آن زن چشمانش پر از اشک شد و گریه کرد :گفت من «توانایی رقابت» با بازیگران جذاب فلان فیلمها را ندارم و شوهرم بیشتر به آنها توجه دارد. واقعاً یک مرد یا یک زن چرا باید شریک زندگی خود را با دیگران مقایسه کند و نکته‌ای که می­خواهم بگویم دقیقاً این است که بی حجابی بازار چشم چرانی و مقایسه کردن­ها را داغ می­کند و مرد پیوسته می­گوید پس چرا شریک زندگی من این طور نیست اما اگر حجاب و عفت ناشی از آن در جامعه وجود داشته باشد این مشکلات تا حد زیادی برطرف می­‌شود، آیا میدانید خانم­‌هایی که بدن نمایی می‌­کنند امواج اختلاف افکنانه به درون خانواده‌­هایی می­‌فرستند که مرد خانه چشم چران است و خانم آن خانه مانند آنها زیبا نیست؟
و چقدر متکبرانه است اگر خانمی بگوید به من چه؟ مگر من گفته‌­ام نگاه کند. این خانم بی­انصاف مگر فراموش کرده که بدن نمایی‌­های او برای کسب همین نگاه­‌ها انجام شده است. چه شده که عواقب آن را نمی­پذیرد ومی­گوید به من چه؟ آیا این خانم نمی­ترسند که خداوند به داد آن زن مظلوم برسد وهمین مشکلات را برای زندگی خودشان به وجود بیاورد؟ آری مرد باید چشمانش را فرو بیفکند ولی خانم چه؟ آنها هم نباید به وظیفه شرعی وانسانی خود عمل کنند.
ادامه مقاله…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version