سکولاریستها و دعوتگران نصرانی که دشمن حجاب هستند، همیشه این جمله را تکرار میکنند که حجاب واقعی، حجاب قلب است و تنها یک تکهپارچه نیست که بر سر انداخته شود!
جواب: این شبهه بر زبانها جاری است و بر هیچ فرد منصفی پوشیده نمیماند که متناقض و باطل است، و پاسخ از چند وجه خواهد بود:
اولاً. اسلام زن را به جایگاهی میبرد که بداند که تنها وسیلهای برای بهرهجویی نیست، بلکه انسانی باارزش است و لیاقت احترام را داراست. زن مسلمان عاقل به خوبی میداند که اصرار هرکسی که با شعار آزادی آنها را دعوت به ترک حجاب میکند، برای این است که میخواهد چشمان گناه پیشهاش را از دیدن زنان پُر کند و شوق این دارد که پوشش عفت را ازآنان بگیرد و اینگونه شهوت درون خود را تخلیه سازد، لکن بر دعوت خود لباس نصیحت و رغبت آزادسازی زنان از ظلم را میپوشاند! کسی که زنان را به کشف حجاب دعوت میکند، آنان را تنها در جایگاه دوست دختر و معشوقه میبیند، اما کسی که آنان را به پوشش فرا میخواند، زنان را چون خواهر و دختر خود میبیند که جزئی از کیان و قطعهای از روحش هستند و نمیخواهد افراد هوسپرست تا وقتی که جوان و خوشرنگ باشند، مانند عروسکی توخالی با آنها بازی کنند و وقتی با گذر زمان رنگشان رفت، آنها را به گوشهای انداخته و رها کنند.
ثانیاً حجاب تنها تکهپارچهای که زن بر سر میاندازد نیست، بلکه شیوهی گفتار و کردار و منظومهای اعتقادی، رفتاری و احساسی است و کسی که حجاب را تنها تکهپارچهای میداند، تصوری کوتاه اندیشانهای از شریعت خداوند و ابعاد و اهداف آن دارد.
ثالثاً ظاهر امر این است که این افراد حجابی که نماینده و نمایانگر عفت باشد را در قلب میدانند و معتقدند که قرار نیست پاکی باطن و پاکی ظاهر با هم همراه باشند، ولی ما بر این باوریم که پاکی ظاهر حتماً باید با پاکی باطن همراه باشد؛ پس پاکی ظاهری و باطنی، متلازم هستند و نمیتوان آن دو را از هم جدا کرد. زنی که سرش را میپوشاند ولی درون ناپاکی دارد، از دیدگاه اسلامی صاحب دین نیست و منافقی است که خود را پیش از دیگران فریب میدهد! پاکی تنها قلبی نیست، بلکه باید هم در قلب و هم در بدن پیدا شود و ممکن نیست
که کسی با وجود فساد ظاهر دارای قلب پاکی باشد! آیا منتقدین ما میپذیرند که بگوییم فلانی قلب پاکی دارد ولی دزد است، مرتکب تجاوز میشود و یا دروغگو است و مردم را فریب میدهد؟! اگر بگویند که چنین فردی نمیتواند دارای قلبی پاک باشد، ما هم میگوییم که ممکن نیست کسی قلب پاکی داشته باشد ولی آنچه خداوند دستور به پوشیدنش داده را آشکار کرده و نپوشاند. در نتیجه پاکی و عفت مانند درختی است که ریشهاش در قلب و میوهاش بر جوارح و اندامهای بدن است.
رابعاً دعوتگر نصرانی تنها سه راه حل در مقابل خود خواهد داشت:
ممکن نیست درستی ظاهر و درستی باطن با هم جمع شوند.
درستی ظاهر شرط درستی باطن نیست.
درستی باطن شرط درستی ظاهر است.
نصرانی، راه حل نخست را رد میکند و حتی منحرفترین مردم هم چنین راه حلی را قبول نخواهند داشت، زیرا لازمهاش این است که مردم باید رذائل و فواحش اخلاقی را مرتکب شوند تا قلبشان پاک شود! گزینهی دوم نیز نمیتواند درست باشد، زیرا انسان را به دو نیم تقسیم میکند که انگار یکی در عالم پاکی سیر میکند و دیگری در لجن غرق شده است. پس سادهلوحانه است که نفس انسان را قسمتهای جداگانه و مستقلی بپنداریم که به یکدیگر ربطی ندارند و از هم فرسنگها فاصله میگیرند، بلکه ابعاد مختلف انسان بر یکدیگر اثراتی میگذارند و از یکدیگر اثراتی میپذیرند. پس گزینهی سوم میماند که همان دیدگاه مسلمانان است و در این دیدگاه بین ظاهر و باطن، تلازم وجود دارد و از نظر عقلی و حتی در واقعیت محال است که انسان با قلبش در یک عالم و با جسمش در عالمی دیگر زندگی کند؛ بلکه ممکن نیست که قلب، قطعهای از نور باشد و جسم تا گردن در فساد فرو رفته باشد. حال که میدانیم چنین چیزی محال است، پس باید از آشکارکردن آنچه آشکارکردنش حرام است و پوشیدن لباسهای تنگی که جزئیات را مینمایاند خودداری کرد و در کنار این، قلب را از عوامل گناه و فتنه پاک کرد؛ خداوند همواره از ظاهر و باطن ما مطلع است و هرچه مخفی کنیم را میداند و در وحی خبر داده که پاداش نیکی و جزای فساد را خواهد داد.
خامساً چرا زن باحجابی که در خلوت مرتکب معصیت و نافرمانی میشود، دلیلی بر علیه حجاب باشد؟! حجاب مادامی که با کار زشتی که با چشمان خود آن را ببینیم همراه نشده باشد، دلیل ظاهری بر عفت است، ولی باطن و حقیقت قلب را کسی جز الله نمیداند. پس همانطور که نمازگزار گناهکار حجتی بر علیه نماز نیست، زن باحجابی که مرتکب فساد میشود نیز چنین است و نمیتوان به زشتکاری او برای محکوم ساختن حجاب استدلال کرد!
سادساً هدف اول حجاب این است که مرد از طریق زن دچار فتنه نشود، پس گفتن «حجاب من در قلب من است» بیمعنا میشود؛ زیرا حجاب شعاری بیهدف نیست، بلکه وظیفهاش این است که زیباییهای زن را بپوشاند تا هوای شیطانی در قلب مرد وزیدن نگیرد و به زنا و توابع نکشد و «حجاب قلب» که میگویند نمیتواند چنین چیزهایی را بازدارد!
سابعاً میشنویم که گروهی میگویند: بعضی از زنان حجاب نمیپوشند و با اين حال هیچ مردی نمیتواند به آنها کاری داشته باشد! چنین سخنی بسیار عجیب است، زیرا زنانی که حجاب ندارند، آنچه چشمان مردان دنبال میکند را به آنها تقدیم کردهاند! مگر مسئله تنها زنا به معنای معروف و مستعمل آن است؟! پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به ما خبر دادهاند که چشم هم زنایی دارد؛ در حدیثی فرمودهاند: «العینان تزنیان وزناهما النظر» یعنی چشم هم زنا میکند و زنای چشمان، نگریستن است. با این حال چگونه با وجود بیحجابی مردان را از آنچه میخواهند منع کردهاند؟ مگر لباسهای تنگ و کوتاه، از ادات زنا نیست؟! چرا اسباب را از مسببات و نتایج را از مقدمات جدا کنیم؟ آیا تجاوز عملی ناخودآگاه است و محرکی ندارد? کشورهایی که در خیابان و رسانهاش هر لباسی میپوشند، کشورهایی است که علیرغم وجود مجازات قانونی قانونگذاران، بالاترین نرخ تجاوز را دارد، اما از زمان پیدایش دولت اسلامی در مدینهی منوره تا زمان سقوط خلافت، تجاوز جنسی بسیار کم بوده است. نگاه، انسان را به زنا میکشاند، چنانکه شاعر میگوید:
كل الحوادث مبداها من النظر * ومعظم النار من مستصغر الشرر
كم نظرة فتكت في قلب صاحبها * فتك السهام بلا قوس ولا وتر
و امام ربانی، ابن قیم فرموده است: «خداوند به پیامبرش دستور داده که به مؤمنان بگوید چشم فرو گیرند و دامن خود را از ناپاکی حفظ کنند، و خداوند شاهد اعمالشان است و آنان را میبیند»: [يعلم خائنة الأعين وما تخفي الصدور(غافر: 19) و از آنجا که مبدأ آن چیزها از چشم است، امر به فروگرفتن چشم بر حفظ پاکدامنی مقدم شده است… ابتدا نظرة «نگاه» است، سپس خطرة «آنچه در قلب میافتد»، سپس خطوة «قدم نهادن در راه آن» و در نهایت به خطیئة «گناه و معصیت» خواهد رسید. برای همین گفتهاند که هرکس این چهار چیز را حفظ کند، دینش را حفظ کرده است: لحظات «نگاه با گوشهی چشم»، خطرات «آنچه در قلب بیفتد»، لفظات «گفتنها» و خطوات «قدم گذاشتن به سوی معصیت». واقعاً نمیتوانیم مغرورانه از «مرد متمدن» صحبت کنیم که هرچه بخواهد میبیند ولی شهوت در او نمیجنبد؛ زیرا چنین نگرشی روان و ویژگیهای مرد را اهمال میکند. هدفم ازاین سخن این نیست که مرد در قید جبر باشد و لاجرم در زنا و تجاوز گرفتار گردد، بلکه مراد این است که شهوت بر او اثر بزرگی میگذارد مگر اینکه آن را در حلال صرف کند یا اینکه عوامل فوران شهوت را با افسار تقوا کنترل کند که چنین چیزی برای تمام مردان ممکن نیست؛ زیرا دروازهی حلال به روی بسیاری بسته شده و ریسمان تقوا از دست گروهی رفته است.
در اینجا باید بر این نکته تأکید کرد که برانگیختگی بصری نزد مردان که واقع نیز بر این مسئله شاهد است و جای شک ندارد حساسیت بالایی دارد، بر خلاف زنان که بیشتر جذب رفتار مردان میشوند.
در عجبم، چرا از «حجاب» گله مندی خواهرم تصور کنید قانون حجاب در اسلام حذف شده و از این به بعد نوع پوشش آزاد است یعنی هر کس هر طور که دلش خواست لباس بپوشد بعد از این ماجرا روزی با شوهرتان به بازار میروید و در راه دهها زن زیبا و نیمه لخت مشاهده میکنید شوهرتان هم وسوسه میشود و به همهی آنها نگاه میکند خواهشاً صادقانه پاسخ دهید چه حسی به شما دست میدهد؟ تا جایی که بنده اطلاع داشته باشم هیچ زنی دوست ندارد شوهرش چشم چرانی کند همان گونه که هیچ مردی دوست ندارد زنش این گونه باشد پس بهتر است بدانید لخت شدن زنهای جامعه و بدن نمایی، آنها یعنی شوهران شما یک قدم به چشم چرانی نزدیکتر میشوند نمیگویم همهی مردها این گونه هستند ولی قبول کنید که جاذبهی بیشتری برای مردها ایجاد میشود.
پس «حجاب» واقعی و بدن نمایی نکردن نه حجابهای فرمالیته و تحریک آمیز در وهلهی اول حفاظت از حریم خانوادهی خودتان است پیش بینی میکنم یکی از خواهران بگوید در اروپا زنها نیمه لخت هستند و مردها هم نگاه نمیکنند لطفا بگویید چرا در آنجا چنین حساسیتی ایجاد نشده است. در پاسخ میگوییم اینطور نیست و آمار تجاوزهای لجام گسیخته وضعیت دیگری را به تصویر میکشد ولی اگر از آن هم چشم پوشی کنیم باید بدانید فرهنگ و اندیشهی حاکم بر اروپا با جوامع مسلمان تفاوت دارد. اصلاً «ساختارکلی آنها با ما متفاوت است». اگر این امر در آنجا عادی است بسیاری از امور ریشهای آنها هم با ما تفاوت دارد از روابط آزاد جنسی با تبعات منفی آن گرفته تا اعتقادات و باورهای متفاوت (مقدسات عرف و عادت و…) مثلاً در آنجا اگر زنان اینگونه هستند مردها هم با همکارهای خانم خود دست میدهند و یکدیگر را لمس میکنند آیا به این قسمت از عرف و عادات آنها هم رضایت دارید؟ مثلا راضی هستید شوهر شما این گونه رفتار کند؟ لذا اگر از غرب مثال میآورید باید آن را به صورت کامل ببینید. روزی کلیپی دیدم که یک زن و شوهر اروپایی (یا آمریکایی) در برنامهی زنده نشسته بودند سؤال مجری در مورد مشکلات زندگی بود. آن زن چشمانش پر از اشک شد و گریه کرد :گفت من «توانایی رقابت» با بازیگران جذاب فلان فیلمها را ندارم و شوهرم بیشتر به آنها توجه دارد. واقعاً یک مرد یا یک زن چرا باید شریک زندگی خود را با دیگران مقایسه کند و نکتهای که میخواهم بگویم دقیقاً این است که بی حجابی بازار چشم چرانی و مقایسه کردنها را داغ میکند و مرد پیوسته میگوید پس چرا شریک زندگی من این طور نیست اما اگر حجاب و عفت ناشی از آن در جامعه وجود داشته باشد این مشکلات تا حد زیادی برطرف میشود، آیا میدانید خانمهایی که بدن نمایی میکنند امواج اختلاف افکنانه به درون خانوادههایی میفرستند که مرد خانه چشم چران است و خانم آن خانه مانند آنها زیبا نیست؟
و چقدر متکبرانه است اگر خانمی بگوید به من چه؟ مگر من گفتهام نگاه کند. این خانم بیانصاف مگر فراموش کرده که بدن نماییهای او برای کسب همین نگاهها انجام شده است. چه شده که عواقب آن را نمیپذیرد ومیگوید به من چه؟ آیا این خانم نمیترسند که خداوند به داد آن زن مظلوم برسد وهمین مشکلات را برای زندگی خودشان به وجود بیاورد؟ آری مرد باید چشمانش را فرو بیفکند ولی خانم چه؟ آنها هم نباید به وظیفه شرعی وانسانی خود عمل کنند.