ریشههای پیدایش مسیحیت همانطوری که در مقالات دیگر اشاره شده است، به فلسطین بر میگردد؛ اما در پایان قرن اول میلادی، دین مسیحیت در تمام شرق دریای مدیترانه و حتی غرب گسترش یافت و به تدریج دو حوزهی زبانی و فرهنگی در مسیحیت اولی شکل گرفت؛ مسیحیت شرقی یونانیزبان که مرکز اصلی آن شهر قسطنطنیه (استانبول کنونی) و مسیحیت غربی لاتینزبان با مرکزیت اصلی شهر روم ایتالیا.
الف- پاپ
هرچند پس از عروج حضرت عیسی علیهالسلام آهسته آهسته پاپ و اسقف شکل گرفت؛ اما در حدود سالهای (90م) و پس از آن، واژهی اسقف (اپیسکوپوس) بهطور گسترده در میان مسیحیان رایج شد، به نحوی که در ابتدای قرن دوم مسیحی، ساختار کلیسایی مشخص و معینی وجود داشت. اسقفان به تدریج به پادشاه روحانی (کلیسایی) تبدیل شدند؛ تمام قدرت و اقتدار کلیساهای زیر نظر یک اسقف، در کف قدرت وی بود.
تا تشکیل شوراهای اسقفی که در آن اسقفها در شورای جهانی، نظیر شوراهای «نیکائیه، قسطنطنیه و چالسدون» شرکت میجستند، اسقفها کموبیش مثل پادشاهای مستقل و منفرد عمل میکردند.
در حدود سالهای (800م)، اسقف اعظم روم اعتبار و اقتدار یک حاکم جهانی را پیدا کرده بود. پاپ که مانند پادشاهی جهانی عمل میکرد، امپراطور این دنیای مادی و گذران را تقدیس و تبرّک میکرد.
در کلیسای کاتولیک جدید غرب، شخص پاپ که غالباً به عنوان جانشین و نایب حضرت عیسی علیهالسلام محسوب میشود، هنوز رئیس مسیحیت غرب شناخته میشود. وی از بین جمعی از کاردینالها انتخاب میشود که در ابتدا مرتبهی شاهزادههای رومی را داشتند؛ یعنی یک درجه نازلتر از پاپ (حاکم و سلطان روم)، امروزه نیز این کاردینالها به صورت مشاوران پاپ عمل میکنند. در کاتولیک جدید، نقش ایشان بیشتر جنبهی اداری دارد.
در حال حاضر چهار اسقف شرقی وجود دارند که ریشههای باستانی دارند. اسقفهای اعظم قسطنطیه، اسکندریه، انطاکیه و اورشلیم، به همراه تعدادی اسقف اعظم جدید نظیر شیوخ کلیساهای رومانی، بلغارستان و روسیه.
ب- کلیسا
بارزترین نهاد دینی مسیحیت، کلیسا است. کلیسا پدیدهای است که پس از عروج حضرت عیسی علیهالسلام به وجود آمده است.
از قرن دوم میلادی تا عصر حاضر، کلیسا همواره ضرورت وجود خویش از منظر حکمت را ابراز کرده است؛ به این بیان که کلیسا مانند بدن مسیح است و لطف و فیض از طریق آن به جهان وارد میشود. مسیحیان معتقدند که نجات و رستگاری تنها از طریق کلیسای مسیحی عرضه میشود.
امروزه سه تقسیم بندی عمده در درون مسیحیت وجود دارد: ارتودوکسی، کاتولیک رومی و پروتستان گرایی. کلیسای ارتودوکس شرقی، نظیر مذهب پروتستان در آمریکا، کاملاً جنبهی کثرت گرایی دارد. بیشترین پیروان ارتودوکس شرقی در کشورهای البانیا، بلغاریا، جورجیا، یونان، رومانی، روسیه، صربستان و دیگر کشورها حضور دارند.
ارتودوکسها پیروان کنیسه ارتودوکس روم شرقی هستند و مرکز اصلی آنها در قدیم قسطنطنیه بود و در حال حاضر پیروان آن در شمال و غرب آسیا و شرق اروپا مستقراند و مرکز معینی ندارند و هر یک از کنیسهها بهگونهی مستقل اداره میشود.
کاتولیکها پیروان کنیسه کاتولیک عام هستند و در عین حال بزرگترین و مهمترین فرقهی نصارا است که بیشتر در اروپا مستقرند و مرکز آنان در واتیکان روم میباشد.
پروتستانها پیروان کنیسه پروتستاناند که توسط «مارتن لوثر» در قرن ششم میلادی تأسیس شد. پیروان این کنیسه در اروپا و آمریکای شمالی مستقراند و تنها گروهی است که به حق غفران رجال کنیسه معتقد نیستند و گفتهی آنان را مقدس نمیشمارند.
امروزه در ایالات متحدهی آمریکا، کلیساهای ارتودوکس سوری، روسی، صرف، اوکراینی، رومانیایی حضور دارند و حدود سه میلیون نفر پیرو دارند. همچنین امروزه در آمریکا صدها تشکیلات رسمی کاتولیک رومی هستند. همچنین در بین مجموعههای پروتستان، گروههایی غیر سنتی نظیر گروههای کاتولیکی که تفوق و برتری پاپ را به رسمیت نمیشناسند (نظیر کاتولیکهای رومی قدیمی و یا کلیسای ملی هالند)، اسپریتوالیستها، تئوسوفیستها (اهل عرفان و حکمت) و بسیاری از گروههای دیگر دیده میشوند.
در میان پروتستانها، بعضی فرقهها پیروان بسیار زیادی دارند و بعضی هم کاملاً محدود و کوچک هستند.
امروزه کلیساهای مشهور و مطرح موجود در جهان مسیحیت به عنوان نهادی صرفاً رهبانی یا قدرتی کاملاً سیاسی یا مدافع مزایای طبقاتی سخن نمیگوید؛ بلکه علاوه بر مسائل دینی، اخروی و دیگر مسائل مربوط به امرو دین، مسائل اقتصادی، فرهنگی و مسایل اساسی اجتماعی از قبیل بیکاری، نابرابری کشورها و ملتها، پیشرفتهای ظالمانهی فناوری، سلاحهای مخرب و شیمیایی، اهمیت اتحادیههای کارگری و بهطور کلی عدالت اجتماعی را به نام دکترین اجتماعی کلیسا مطرح میکند. در ادامه ضمن اشاره به ریشههای تاریخی طبقهبندیهای کلیساهای مسیحیت، کلیسایهای کاتولیک و ارتودوکس نیز مورد کندوکاو قرار میگیرد.