نویسنده: ابوجریر
با توجه به آراء و نظرات گوناگون، مى‌توان به عناصر ذيل در به وجود آمدن تمدّن‌ها اشاره نمود:
زمانی که بحث از تمدن اسلامی صورت می‌گیرد، به معنای این است که تمدن اسلامی بعد از طلوع خورشید عالم‌تاب و بعثت پیامبر بزرگوار اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم به وجود آمده و باید آن جناب را الگو قرار داد. بدون تردید کارکرد پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم در عرصه‌ی تمدن‌سازی، فراوان است؛ ولی مهم‌ترین جوابی که در عصر کنونی ضروری دانسته می‌شود موارد ذیل می‌باشد:
  1. پیامبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلمو ايجاد امنيت و آرامش

اساس تمدّن اسلامى از دعوت در مكّه آغاز شد و با تشكيل حكومت در مدينه پا گرفت، يعنى مكانى كه حكومت اسلامى با شهرنشينى همراه شد، در سال‌هايى كه مسلمانان در مكّه بودند، قريش با كوشش فراوان مردم را از گرويدن به اسلام باز مى‌داشت و مشركان مكّه از آزار نومسلمانان دريغ نمى‌كردند.
محاصره‌ی اقتصادى «بنى‌هاشم» در «شعب ابى‌طالب» و وفات حضرت خديجه رضی‌الله‌عنها و ابوطالب كه جزو پشتيبانان قوى پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم و مسلمانان بودند، امنيت و آرامش را از مسلمانان سلب نموده بود، آن هم درحالى‌كه رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم براى پايه‌ريزى تمدّن عظيم اسلامى، نيازمند مكانى امن و آرام بود؛ به‌همين دليل، پيامبر سفرى را به طائف، بنوقندا، بنوساسان شروع كرد، هدف سفر حاکمیت شریعت و نظام اسلامی بود تا بتواند محيطى امن و همراه با آرامش براى مسلمانانِ تحت فشار بيابد؛ ولى متأسفانه سفر به طائف ثمربخش نبود؛ قبایل دیگر جواب رد را مسالمت‌آمیز دادند؛ ولی مردم طائف و بزرگان شهر، دعوت ايشان را نپذيرفتند و حتى اوباش و مردم نادان را برانگيختند، تا به دنبال پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم راه بيفتند و ايشان را برانند.
در اين سال زمينه‌ی ديدار نبى کریم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با گروهى از اهل يثرب فراهم آمد، شیوه‌ی پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنان بود كه در موسم حج، نزد قبيله‌هايى كه براى زيارت آمده بودند مى‌رفت و آنان را به مسلمانى مى‌خواند، در همین سال، شش تن از مردم خزرج ايشان را ديدند، حضرت محمّد صلی‌الله‌علیه‌وسلم رسالت خويش را به ايشان ابلاغ كرد، آنان چون سخن او را شنيدند، از دعوت او كه نويد آشتى و صفا و پرهيزگارى مى‌داد، استقبال كردند و گفتند: ما نزد مردم خود مى‌رويم و آنان را از دين تو با خبر مى‌سازيم، شايد به بركت تو، جنگ و ستيز از شهر ما برود، اگر تو سبب شوى كه ما با يكديگر متحد شويم، عزيزترين كس نزد ما خواهى بود.
در آن وقت در مدينه سه گروه سكونت می‌كرد: گروه اول: مسلمانان كه متشكل بودند از مهاجرين و انصار و اكثريت قاطع هم آنان بودند، گروه دوم: مشركين از قبائل اوس و خزرج كه هنوز مسلمان نشده بودند و در قلت ناچيزی قرار داشتند و گروه سوم: يهود بود كه به چهار بخش تقسيم شده بودند: یک بخش آن در داخل مدينه بود و سه بخش ديگر آن خارج از مدينه؛ آنانی‌كه در داخل مدينه بودند عبارت بودند از: قبيله‌ی بنی‌قينقاع و آنانی‌كه خارج از مدينه بودند عبارتند از: بنی‌نضير ، يهود خيبر و بنی‌قريظه.
يهود قبل از اسلام با افكار و وجدانيات جداگانه و شیوه‌ی عمل جداگانه در حل قضايای خويش، جامعه‌ای جدا از جامعه‌ی مدينه بود؛ لذا گرچه در داخل و اطراف نزدیک مدينه قرار داشتند، جزء جامعه‌ی مدينه پنداشته نمی‌شدند؛ اما مشركين – طوری كه گذشت – بسيار در قلت قرار داشتند و فضای اسلامی كه بر مدينه حاكم شده بود، ايشان را رو به نابودی برده بود؛ لذا گردن‎ نهادن آن‌ها در علائق‌شان، به افكار و معتقدات اسلامی و نظام اسلام مسئلۀ حتمی بود، حتی در صورتی كه اسلام را هم نپذيرند؛ اما مهاجران و انصار، ايشان را عقيدۀ اسلامی جمع نموده بود و اسلام در ميان‌شان الفت و محبت آورده بود، ازاين‌رو، افكار و مشاعرشان واحد و يكسان بود كه باتوجه به آن، سر و سامان دادن علاقات در ميان‌شان مطابق اسلام، مسئله‌ی آشكار و روشن است؛ بنابر آن، رسول‌الله صلي‌الله‌عليه‌وسلم ابتداءً به برقراری ارتباطات در ميان‌شان مطابق عقيده‌ی اسلامی پرداخت و از آنان دعوت نمود تا دو دو نفر در ميان خويش باهم دست برادری به‌خاطر رضای خدا جل‌جلاله بدهند، چنان برادری كه بايد اثر آن در معاملات، در دارایی‌ها و در سائر امور آشكار باشد، همان بود كه ميان مسلمانان پيمان برادری را اجراء نمود كه در نتيجه، خودش با علی بن ابی طالب برادر شد، عمویش حمزه با آزاد كرده‎اش زيد، دو برادر شدند و ابو بكر رضی‌الله‌عنه و خارجه ابن زيد با هم برادر شدند و ميان مهاجرين و انصار عقد برادری بست كه در نتيجه، عمر بن خطاب رضی‌الله‌عنه با عتبان ابن مالک خزرجی، طلحه ابن عبيدالله با ابوايوب انصاری و عبدالرحمن ابن عوف با سعد ابن ربيع برادر شده بودند، که اين عقد برادری در بخش مالی بس اثر به‌سزایی داشت، و انصار برای برادران مهاجر خود چنان كرم و سخا می‌كردند كه به اين عقد برادری بيشتر قوت می‌بخشيد، به ايشان مال و خوراکی دادند و در ضروريات زندگی، با خود شريک ساختند. بعد از آن، تاجران به تجارت خود و زارعين به زراعت خويش آغاز نموده و هر كس به پيشه‌ی خود پرداخت؛ از جمله تجاری كه به تجارت مشغول بود، عبدالرحمن ابن عوف بود كه به خريد و فروش کره و پنير پرداخت و غير از عبدالرحمن بسياری ديگر هم كار وی را كردند و از تجارت خويش ثروت‌مند گرديدند، چون به كار تجارت مهارت داشتند؛ اما كسانی‌كه به تجارت خود را مشغول نساختند، امثال: ابوبكر، عمر، علی ابن ابی طالب و غيره فاميل‌های ايشان در زمين‌هایی كه انصار برای‌شان اعطا كرده بود، كار زراعت را پيش می‌بردند، پيامبر صلی‌الله‌عليه‌وسلم فرموده بود: «مَنْ كَانَتْ لَهُ أَرْضٌ فَلْيَزْرَعْهَا أَوْ لِيَمْنَحْهَا أَخَاهُ»؛ «هر كس كه زمينی دارد بايد يا آن را خودش كشت نمايد و يا به برادر خود عاريت دهد».
و همه‌ی ايشان برای به دست آوردن مايحتاج خود كار می‌كردند، دو سال بعد، يعنى سال سيزدهم بعثت، در موسم حج، نمايندگان مردم مدينه با پيامبر بيعت كردند كه با دشمن او دشمن و با دوست او دوست باشند و با هر كه با وى به جنگ برخاست، جنگ كنند؛ پس از اين بيعت بود كه پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مسلمانان اجازه دادند تا به يثرب هجرت نمايند، بدين گونه، تلاش پيامبر براى كسب امنيت و ثبات، به بار نشست و فضاى مدينه و امنيت حاكم بر آن، شرايط تثبيت اركان حاكميت اسلامى را براى پيامبر گرامى صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فراهم ساخت.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version