نویسنده: ابوجریر

مفهوم تمدّن

الف. معناى لغوى
كلمه‌ی «تمدّن» در زبان عربى از «مدن» گرفته شده است كه به معناى اقامت كردن و پيدا كردن اخلاق شهرنشينان است.اين كلمه ترجمه‌ی «Civilization» است كه از كلمه‌ی لاتينى«Civilis»، متعلّق به كلمه«vivis»  يعنى «شارمند» مشتق شده است. يونانى‌هاى باستان با اين كلمه نشان مى‌دادند كه شهر را مجموعه‌اى از نهادها و روابط اجتماعى مى‌دانند كه شكل برترى از زندگى است، در فرهنگ‌هاى فارسى نيز «تمدّن» به معناى شهرنشين شدن، به اخلاق و آداب شهريان خوگرفتن، همكارى افراد یک جامعه در امور اجتماعى، اقتصادى، دينى، سياسى و مانند آن آمده است.
اگرچه، هم در زبان شرقى و هم در زبان لاتين، انتساب به شهر و شهرنشينى ملاك تمدّن است؛ اما بايد توجه داشت كه تمدّن لزوماً به معناى شهرنشينى نيست؛ بلكه انسان متمدّن انسانى است كه وارد مرحله‌ی شهرنشينى شده است، در واقع، شهرنشينى معلول تمدّن است، نه علت آن. بر اساس گفته «جان برنال»، شهر جزو تمدّن است، نه اين كه شهرنشينى، تمدّن را به وجود آورده باشد، ويل دورانت نيز معتقد است: «تنها تمدّن است كه انسان را به فكر ايجاد مدينه و شهر مى‌اندازد، از یک لحاظ، تمدّن با سجيّه و خصلت مؤدّب بودن و حسن معاشرت يكى مى‌شود و اين حس معاشرت، خود صفاى اخلاقى است كه در شهر دست مى‌دهد.»
ب. معناى اصطلاحى
این واژه در طول سده‌هاى اخير دچار تحوّل مفهومى نيز شده است، با وجود اين، بنده اين واژه را از منظر بعضى از دانشمدان غربی و گروهى از متفكران مسلمان، مورد بررسى قرار می‌دهم: بهترین تعریف از تمدن را دانشمندان و متفکران اسلامی گفته‌اند: «انکشاف مادی یک جامعه را تمدن گویند».
دانشمندان غربی و متفکران اسلامی برای این واژه تعاریف مختلفی ارائه کرده‌اند که به‌طور نمونه، برخی از آن‌ها را ذکر خواهیم نمود.
«ويل دورانت» تمدّن را اين گونه تعريف مى‌كند: «تمدّن، نظامى است اجتماعى كه موجب تسريع دست‌آوردهاى فرهنگى شده و به منظور بهره‌گيرى از انديشه‌ها، آداب و رسوم و هنر، دست به ابداع و خلّاقيت مى‌زند، نظامى سياسى است كه اخلاق و قانون، نگه دارندۀ آن مى‌باشد و نظامى است اقتصادى كه با تداوم توليد، پايدار خواهد ماند.
«هنرى لوكاس» «تمدّن» را پديده‌اى به هم تنيده مى‌داند كه همه‌ی رويدادهاى اجتماعى، اقتصادى، سياسى و حتى هنر و ادبيات را دربر مى‌گيرد.
از نظر« آرنولد توين بى»، «تمدّن» حاصل نبوغ اقلّيت مبتكر و نوآور است. يعنى در جامعه، طبقه‌ی ممتازى وجود دارد كه واجد نبوغ و ابتكار و نوآورى است و در اثر تحوّلات و سير تكامل جامعه، تمدّن را پديدار مى‌نمايد.
متفكران مسلمان نيز تعاريف خاص خود را از «تمدّن» دارند. ابن‌خلدون تمدّن را حالت اجتماعى انسان مى‌داند، از نظر ابن‌خلدون، جامعه‌اى كه با ايجاد حاكميت، نظم‌پذير شده، (یعنی حاکمیت ایجاد گردید و جامعه نظم را بخود پذیرفت این است تمدن) و پايگاه‌هاى حكومتى تشكيل داده تا بر حفظ نظم نظارت نمايد و از حالت زندگى فردى به‌سوى زندگى شهرى و شهرنشينى روى آورده و موجب تعالى فضايل جامعه را تمدن می‌داند، چون علم و هنر یکجا شده، حايز «مدنيّت» است.
ایشان بین تمدن و فرهنگ فرق قائل شده است که این حرف دقیق و به‌جا می‌باشد؛ زیرا تمدن  انکشاف مادی یک جامعه را گویند و فرهنگ مجموعه‌ای از مفاهیمی است که در طول تاریخ، از یک اساس فکری به وجود آمده باشد.
در جمع‌بندى كلى تعاريف ارائه شده، مى‌توان اين‌گونه گفت: «تمدّن حاصل تعالى مادی و پذيرش نظم اجتماعى است، تمدّن خروج از باديه‎‌نشينى و گام نهادن در شاهراه نهادينه شده‌ی امور اجتماعى و يا به قول ابن خلدون، عمران يافتن است.»
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version