یکی از موضوعات مهم در تربیت کودک، روش دستور دادن به کودک است؛ طوری که بتواند آن را به خوبی درک کرده و اجر اکند.
دستورهایی که معمولاً مؤثر واقع نمیشوند، دارای یکی از خصوصیات زیر هستند:
دستورهای زنجیرهای یا دستورهایی که پشت سرهم به کودک داده میشود و وی توانایی به خاطر سپردن تمام آنها را ندارد و برخی از آنها را فراموش کرده و انجام نمیدهد؛ مانند: لباست را بپوش، دندانهایت را مسواک بزن، موهایت را شانه کن بعد بیا صبحانه بخور. بهتر است دستورها را به بخشهای کوچکتری تقسیم کرده و هر کدام را به تنهایی از کودک درخواست کرد.
دستورهای مبهم یا غیرواضح میتوانند باعث ابهام در کودکان شوند؛ به عنوان مثال: به جای اینکه به کودکان بگوییم «بچههای خوبی باشید»، بهتر است دستورات روشن و مشخصی را ارائه دهیم؛ به عنوان مثال: میتوانیم به آنها بگوییم «با اسباب بازیهایتان با هم و به آرامی بازی کنید»، تا کودکان بدانند چه کاری باید انجام دهند. این نوع دستورات واضح و مفیدتر هستند و به کودکان کمک میکنند که رفتار مناسبی داشته باشند.
دستورهای پرسشی؛ در اینگونه دستورها از کودک سؤال میشود که آیا دوست دارد که این کار را انجام دهد؟ به عنوان مثال: آیا دوست داری اتاقت را تمیز کنی؟ که ممکن است یک کودک لجباز به راحتی بگوید: «نه دوست ندارم.» در اینگونه دستورها، ما به کودک حق انتخاب میدهیم؛ پس دور از انتظار نیست که او آن را انجام ندهد.
دستورهایی که به دنبالش دلیل و منطق آورده میشود، مانند اینکه گفته شود: «زود باش اتاقت را مرتب کن؛ چون امشب مهمان داریم و از اینکه خانه نامرتب باشد نگران و عصبانی میشوم.» در این مثال ممکن است کودک دستور اصلی را فراموش کند؛ بنابراین، بهتر است که دستور به این شکل باشد: «امشب مهمان داریم و خانۀ نامرتب، من را نگران و عصبانی میکند؛ پس لطفاً هرچه سریعتر وسایلت را جمع کن.» یعنی اول توضیح داده بعد دستور مورد نظر گفته شود.