ترجمه:ای مومنان! از داراییهای پاکیزه [و حلال]ای که اندوخته اید و [نیز از پاکیزههای حلال] آنچه ما برا تان از شکم زمین فرا آوردهایم، [در راه خدا] خرج کنید؛ و مباد از چیزهای ردهپایین و دردنخور بخواهید انفاق کنید: چیزهایی که، خود تان آنها را نمیپذیرید مگر با کلی محابا [و تقلیل ثمن]. و بدانید که خداوند [از بخششهابتان] بینیاز و [همواره] ستوده است.
ای کسانی که به من (خداوند) و رسول من ایمان آورده و پیروی دستورات من را بجای میآورید! از آنچه که حلال است و کسب تان میباشد در راه خیر انفاق کنید و از چیزی که خود تان از برای تان داده شود نمیگیرد به راه من خیرات و صدقه ندهید، اگر چیز نالایق برای تان داده شود هرگز نمی پسندید پس آن را به طور قطع برای راه خیر اختصاص ندهید. و بدانید که خداوند از صدقات شما بی نیاز است و شایسته تقدیر و سپاس است.
حدیث:
«عن عایشة (رضیاللهعنها) قالت: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم): الماهر بالقرآن مع السفرة الکرام البررة و الذی یقرأ القرآن و یتتعتع فیه و هو علیه شاق له أجران» ترجمه: از عایشه (رضیاللهعنها) روایت است که، گفت: رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلم) فرمود: آنکه در [تلاوت] قرآن ورزیده است همراه فرشتگان کارنامهنویس نیک و ستوده، خواهد بود و آنکه قرآن را با کمی لکنت میخواند و خواندناش برای او سخت است، سزاوار دو پاداش است. (روایت بخاری و مسلم)
داستان:
داستانی که خواهید خواند، پندی در خود نهان دارد برای هر انسانی که دچار نومیدی و سرخوردگی ست؛ و نشان از افقهای [نهفته و ممکن] شفق امید، دارد که میتوان با استلهام از آن، راهی برای چیرگی بر افسردگی نومیدانه یافت و در راستای هدف قامت راست کرد. اینک داستان:گویند: گروهی قورباغه عزم سفر در جنگل کردند. در راه، دو تا از آنها در یک چاه عمیق افتادند. همه قورباغهها پیرامون چاه گرد آمدند. تا به ژرفا و عمق چاه نگاه کردند، برای آن دو قورباغه آواز سر دادند که، دیگر چارهای نیست و هر تلاشی بیهوده است. آن دو قورباغه، آیهی یأس قورباغهها را نشنیده گرفته، با تمام قدرت و توان کوشیدند از چاه بدر آیند. جمع قورباغهها اما، همچنان داشتند آیهی یأُس در گوش شان میخواندند که: محنت بیهوده نکنید که در شمار مردگان اید. سر انجام، آیت یأس یاران قورباغه در گوشاش نشسته، دلش شکست و از تلاش بازنشست و در اعماق چاه فرو افتاد و جان داد. آن یکی دیگر اما، که گوشاش بدهکار آیت یأس نبود، همچنان بر تلاش ماند و هی بالا و پایین بر میجست. جمع قورباغهها نیز، همچنان داشتند آیت یأس تکرار میکردند و بر تسلیمشدن و دست از تلاش برداشتن، اصرار میکرد؛ این یکی اما، نه تنها تسلیم نشد بلکه قویتر از پیش، تقلا میکرد تا سر انجام بر لبه [بالای] چاه رسید و بیرون آمد و در میانهی جمع پرید. قورباغهها از او پرسیدند: ببینیم؛ مگر تو صدای ما را نمی شنیدی؟! قورباغه گفت: من گوشهایم کمی سنگین اند، برای همین وقتی صدای تان به گوشام میخورد گمان میکردم دارید مرا برای تکاپوی من، تشویق میکنید [و دلم هی قرصتر میشد].
حکمت:
آن را که به تو لطفی میکند، از تشکر کن و به آنکه تو را تشکر میکند، لطف کن.
دعاء:
«رب أدخلني مدخل صدق و أخرجني مخرج صدق و اجعل لي من لدنک سلطانا نصیرا»
درس:
در نیمهی ماندهی رمضان، بیشتر به اعمال صالح همت گمار؛ که این ماه فرخنده، ماه اعمال صالح است و اگر الآن نکوشی در اعمال صالح که پیشی بگیری، کی خواهی گرفت؟ خدایا! ما را از زمرهی کسانی بگردان که همواره در اعمال صالح دست پیش دارند.