نویسنده: محمدالافغانی

آیت:

وَلَنَبلُوَنَّکُم بِشَيءٍ مِن الخَوفِ وَ الجُوعِ وَ نَقصٍ مِن الأَموَالِ وَ الأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّر الصَّابِرِینَ. [بقره: 155]
ترجمه: و شما را با اندکی از ترس و گرسنگی و کمبودی­ای در مال و جان و برداشت­ها خواهیم آزمود [و خواهیم فرسود]، و به صابران [خویشتن­داران] نوید [نیکفرجامی] بده.
«یعنی خدای متعالی، جان­های آدمیان را به وسیله­‌ی آزمون‌هایی چون اضطراب، وحشت، هراس، فقر، فاقه، ازدست­دادن عزیزان، آفات طبیعی در درختان بارور و… می­فرساید تا صیقل خورند و اگر صبر بورزند، یعنی در مواقع سختی با متانت عقلی و صرافت ایمان، خویشتن خود را نبازند و همچنان به گشایش از سوی خدا، باور قلبی داشته باشند، [به پاداش خلوص شان] به آنان نوید رضایت داده است، که ای بنده‌­ی من! من تو را به عنوان دوست خودم انتخاب کردم چون جان و دلت را خالص کرده­‌ای از همه شوائب.

حدیث

«من قال حین یصبح و حین یمسي: سبحان الله و بحمده، مائة مرة، لم یأت أحد یوم القیامة بأفضل مما جاء به إلا أحد قال مثل ما قال أو زاد علیه» (صحیح مسلم)
ترجمه: هرکس صبح‎گاه و شامگاه این ذکر را بخواند: «سبحان الله و بحمده»، روز قیامت هیچ کسی توشه‌ای بهتر از او نخواهد آورد جز کسی که به اندازه و مانند او این ذکر را خوانده باشد، یا بیشتر از وی آن را وِرد کرده باشد.

داستان

گویند: روزی سلیمان نبی [حکیم] بر ساحل دریا نشسته بود. چشم‌اش به مورچه­‌ای افتاد که دانه‌گندمی بر دوش داشت و به سمت دریا می‎خزید. سلیمان نبی به آن مورچه چشم دوخت تا مورچه به آب رسید. در همان حال، قورباغه‌­ای از آب سر کشید، دهان گشود و مورچه رفت در دهانش و قورباغه چند ساعتی در دریا شنا کرد. در همین فاصله، سلیمان با حیرت به این کار فکر می­کرد، تا قورباغه از آب برآمد، دهانش را بازکرد و مورچه از دهانش برون شد و دانه­‌گندم نبود. سلیمان نبی مورچه را به خود خواند و از سِرِّ کارش پرسید و از اینکه کجا رفته بود. مورچه گفت: ای نبی خدا! در ژرفنای همین دریا که تو می­بینی­، یک صخره ­سنگ تو خالی هست و در آن خالی‎گاه درون صخره یک کرم کور زندگی می­کند. خدا آن را در همانجا آفریده است. اما آن کرم نتوانسته از آن صخره برون آید و خوراکی پیدا کند. برای همین خدا به من مأموریت داده است تا به او روزی برسانم. این منم که دانه­‌ی آن کرم را بر دوش می­کشم و خدای متعالی، این قورباغه را دستور داده تا مرا در دهانش به آنجا ببرد تا من در دریا غرق نشوم. قورباغه دهان خود را بر لبه­‌ی آن سوراخک صخره می‌گذارد و من از دهان قورباغه سُر می­خورم و وارد آن سوراخک می­شوم و دانه را به کرم می­رسانم؛ کارم که تمام می‎شود به لبه‌­ی سوراح صخره بر می­گردم و دوباره وارد دهان قورباغه می­شوم و او مرا از دریا به خشکی می­آورد. سلیمان از مورچه پرسید: آیا صدای تسبیحی هم  از آن کرمک شنیدی؟ گفت: بله؛ می­گفت: ای ذاتی که مرا در تاریکنای این دریا فراموش نمی­کنی و روزی‌ام می­دهی، بندگان مومن­ات را فراموش مکن و بدیشان رحمت بخش!

حکمت:

آدم­‌های فرومایه؛ کسانی اند که از جستجوی خطای بزرگان لذت می­‌برند.

دعاء:

رَبِّ هَب لٖی مِن لَدنكَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَه اِنَّكَ سَمٖیعُ الدُّعاٰءِ
ترجمه: پروردگارا! به لطف خودت به من نسلی پاک عطا کن، که تو شنوا [و پذیرای] دعا هستی.

درس:

چ­گونه به پدر و مادر زنده یا مرده­‌ی مان، در این ماه مبارک نیکویی کنیم؟
سعی کن از صمیم دل برای شان دعا کنی و یقین بدار که این کار خودش نیکویی به آنان است. [همچنان] بکوش که به جای آن­ها صدقه بدهی. هرکار [مشروعی] بکن تا از تو خوشنود باشند؛ و در آن صورت رضایت خداوند متعالی را نیز که ما را به نیکویی با پدر و مادر فرموده است کسب خواهی کرد.
بخش قبلی | بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version