نویسنده: محمدالافغانی

آیت:

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم أَجرٌ غَیرُ مَمنُونٍ. [فصلت: 8]
ترجمه: آنان که ایمان آوردند و به اعمال صالح التزام ورزیدند، پاداشی همواره درخواهند یافت.

حدیث:

«عن أبی ذر الغفاری أن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قال: تبسمک في وجه اخیک لک صدقة و أمرک بالمعروف و نهیک عن المنکر صدقة و إرشادک الرجل في أرض الضلال لک صدقة و إماطتک الحجر و الشوک و العظم عن الطریق لک صدقة و إفراغک من دلوک في دلو أخیک لک صدقة».
ترجمه: از ابو ذرّ غِفاری (رضی‌الله‌عنه) روایت است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمود: لبخندی که بر چهره­ی برادرت می‎نشانی صدقه است. توصیه­ای که به معروف و نهی­ای که از منکر می‎کنی صدقه است. رهنمایی‎ات برای کسی که سرگردان است صدقه است. برداشتن خار و خاشاک و سنگ و استخوان از سر راه صدقه است؛ و آبی که از دلو خودت به دلو برادرت می‎ریزی صدقه است. (صحیح جامع: 2980).

داستان:

داستانی که خواهید خواند، بر می‎گردد به یکی از قرون وسطا: تقریبا به قرن شانزدهم میلادی؛ در یکی از روستاهای آلمان.
پسربچه­ای بود به نام «گاوس». او به طور خارق‌العاده­ای هوشمند و زیرک بود؛ چنانچه هربار که استاد ریاضیات، سوالی می‎پرسید تقریبا همیشه او در جواب­دادن پیشتاز بود. این پیشتازی او موجب شده بود که هم­کلاسی­های او به خود زحمت فکر کردن برای فهم جواب، را ندهند.
یک بار، استاد سوال دشواری در انداخت؛ و این بار هم گاوس، بی‌درنگ، پاسخ داد، طوری که استاد برآشفته شد. خواست هرطور شده گاوس را، حتی برای یکبار، لاجواب کند؛ برای همین به گاوس یک مسأله­ی حسابی داد و گفت:
حاصل جمعِ تمامی اعداد از 1 تا 100 را برایم پیدا کن. با این کار می‎خواست توجه او را از درس برگرداند تا فرصت جواب برای بقیه هم بدهد. پنج دقیقه گذشته بود، که گاوس با صدایی خجولانه گفت: 5050. استاد سیلی محکمی بر رخسارش کاشت و گفت: چه جای شوخی ست؟! کو محاسباتت؟ گاوس گفت: من دریافتم که میان عدد 99 و عدد 1، رابطه­ای وجود دارد: با جمع یکی با دیگری عدد 100 حاصل می‎شود. همین­طور، 98 و 2، برابر اند با 100؛ 97 و 3 برابرند با 100؛ بر همین منوال تا 51 و 49. با این روش، به 50 عدد جفت رسیدم؛ و از خلال آن، یک قانون کلی برای محاسبه­ی این مسأله انتزاع کردم:  1+n)n)/2؛ چنانکه: n در مسأله­‌ی ما، مساوی ست با عدد 100. و سرانجام، نتیجه را برون کشیدم که همان 5050 است.
استاد از این نبوغ شگرف، به شگفت آمد؛ او آن وقت نمی‎دانست که آن لحظه، بر روی دانشمند بزرگ، فردریک گاوس: یکی از سه ریاضی­دان برتر و نامدار تاریخ؛ سیلی زده است.

حکمت:

ای انسان! مرگ را از یاد مبر، چون او تو را از یاد نمی‎برد.

دعاء:

«رب انصرني علی القوم المفسدین. اللهم اجعلنا من الصالحین المصلحین و اجعلنا من المحسنین».
ترجمه: پروردگارا! مرا بر گروه تبهکار پیروزی ده. خدایا! ما را از جمله­ی نیکوان و به­سازان بگردان؛ و ما را در زمره­ی محسنان بگزین.

درس:

از همینک تلاش کنیم تا از محسنان شویم.
حسن بصری می‎گوید: «احسان این است که همیشه همه را شامل نیکی‎ات کنی، نه در زمان و مکان مشخصی فرد یا گروه خاصی را: درست مانند باد و باران و خورشید و ماه».
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version