نویسنده: محمدالافغانی

آیت:

لَایُکَلِّفُ اللَّهُ نَفساً إِلَّا وُسعَهَا لَهَا مَا کَسَبَت وَ عَلَیهَا مَا اکتَسَبَت رَبَّنَا لَاتُؤاخِذنَا إِن نَسِینَا أَو أَخطَأنَا رَبَّنَا وَ لَاتَحمِل عَلَینَا إِصراً کَمَا حَمَلتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبلِنَا رَبَّنَا لَاتُحَمِّلنَا مَا لَاطَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعفُوا عَنَّا وَاغفِرلَنَا وَ ارحَمنَا أَنتَ مَولَانَا فَانصُرنَا عَلَی القَومِ الکَافِرِینَ [بقره: 286]
ترجمه: خداوند بر هیچ جانی/انسانی سخت نمی‌گیرد [فراتر از ظرفیت و ظرافت­‌اش، بر عهده‌­اش مسؤولیت نمی­نهد]؛ هر چه نیک کند، به خودش بر می­‌گردد و هرچه بد کند، او را خواهد گرفت. پروردگارا! اگر فراموش کردیم، یا مرتکب اشتباهی شدیم، ما را به آن [کار ناشی از فراموشی یا نفهمی] نگیر. ما را به فرجام بدی که مردمان پیش از ما بدان دچار شدند، دچار مکن. آنچه را در توان ما نیست بر دوش ما نگذار. بر گناهان مان قلم عفو بکش، بر عیوب ما پرده بپوش و به ما رحم کن، که تو سرور و صاحب­اختیار مایی، پس ما را بر گروه کافران پیروزی بخش.
دین خداوند تبارک و تعالی آسان است و هیچ نوع سخنی و مشقتی در آن موجود نیست، خداوند تبارک و تعالی از بندگانش چیزی را درخواست نمی‌نماید که توان حمل و انجام آن را نداشته باشند؛ پس هرکسی که خیری انجام دهد، فرجامش خیر خواهد بود، و چنانکه کسی شری انجام دهد، سرانجام کارش نیز بدی و شر خواهد بود؛ خداوند اگر چنانچه در ندانم کاری عملی انجام دادیم از ما در گذر، اگر از فرایضی که بر ما مقرر داشته‌ای چیزی کمی و کاستی انجام داده‌ایم از ما ببخش، و اگر در انجام فعلی که ما را باز داشته‌ای قدم گذاشته‌ایم از ما در گذر فرما، خداوندا! ما بر اعمالی که طاقت آن را نداریم چنانکه برای امتیان قبل ما برای سرزنش‌شان برای شان تعیین نموده بودی؛ مکلف مان مگردان. بار خدایا! آنچه که در حمل آن شانه‌های ما احساس ضعف می‌کند را بر ما مقرر مدار، و گناهان ما را محو نما، و عیوب ما را بپوشان، و به ما خوبی و احسان نما، زیرا تو مالک امر ما و مدبر آن هستی، و ما را بر کسانی که بر وحدانیت و دینت انکار نموده‌اند نصرت عنایت فرما، و بر آنانی که رسالت نبی تو را انکار نموده‌اند پیروزی و تفوق عنایت نما، و ما را پیروز دنیا و آخرت داشته باش.

حدیث:

«وعن أنس (رضی‌الله‌عنه) أن النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قال: جاهدوا المشرکین بأموالکم و أنفسکم و ألسنتکم»
ترجمه: از انس (رضی‌الله‌عنه) روایت است که، نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمود: علیه مشرکان، با مال‌تان، جان‌تان و زبان‌تان، بجنگید.» (روایت أحمد و نسائی. امام «حاکم» این روایت را صحیح دانسته است).

داستان:

روزی، پادشاهی سه وزیر خود را فراخواند و از ایشان کار عجیبی خواست. به آن­ها دستور داد که هر کدام یک کیسه بردارد و به باغستان قصر برود و باید هر یک شان کیسه‌­اش را از بهترین میوه‌­های درختی و محصولات زراعتی پر کرده برای پادشاه بیاورد. در ضمن، به آن­ها گفت حق ندارند در این کار از کسی کمک بخواهند: خود تان باید این کار را به تنهایی انجام دهید. وزیران از این دستور پادشاه در شگفت شدند [راز کار را نفهمیدند]؛ ولی به هرحال ناگزیر هر یک‌شان یک کیسه برداشت و به باغستان رفت.
وزیر اول تمام تلاش‌اش را کرد تا طوری کارش را انجام دهد که پادشاه را خوش آید، برای همین خیلی دقت به خرج داد تا خوشمزه‌­ترین و نیکوترین میوه‌­ها و محصولات را برچیند و کیسه را پر کند.
وزیر دوم که در دلش مطمئن بود که پادشاه میوه­‌ها را برای خودش نمی‌­خواهد، پس میوه‌­ها را دقیق بررسی نخواهد کرد؛ به همین گمان، همان­طور بی­‌پروا و بی‌­آنکه توجه کافی بورزد، هرچه دستش می‌­آمد می‎‌چید: خوب و بد میوه‌­ها برایش فرقی نداشت. همین­طور کیسه را پر کرد.
اما وزیر سوم که اصلا گمان می­کرد پادشاه حتی کیسه را نگاه هم نخواهد کرد، شروع کرد به پرکردن کیسه از خس و خاشاک و برگ. فردایش، پادشاه آن سه وزیر را فراخواند تا کیسه­‌ها‌ی‌شان را بیاورند و نشان دهند. وزیران که آمدند پادشاه [بی­آنکه کیسه‌‎ها را بررسی کند] به سربازان فرمود تا هرسه‌تای‌شان را به یک زندان دور دست ببرند، جایی که هیچ کس نتواند آن­ها را ببیند و یا به داد شان برسد؛ و هر کدام را در یک سلول تنها، با کیسه‌­اش زندانی کنند و هیچ آب و نانی به آن­ها ندهند.
وزیر اول که کیسه‌‎اش پر از میوه­‌ها و محصولات نیکو و خوشمزه بود؛ در این سه ماه از آن­ها می­خورد تا مدت حبس‎‌اش تمام شد و جان به سلامت برد.
وزیر دوم که کیسه‌‎اش میوه­‌ها و محصولات نیکو کم داشت؛ آن سه ماه را به دشواری و بدبختی گذراند. [ولی به هرحال این هم زنده ماند.]
اما وزیر سوم که کیسه‌اش را از آشغال و خس و خاشاک پر کرده بود، بیچاره در همان ماه اول، از گشنگی مرد.
فکر کن: تو کدام آن سه وزیر هستی؟
تو الآن در باغستان این دنیایی و آزاد هستی که هرچه می­‌توانی و می­‌خواهی میوه­‌ی [عمل] نیکو و یا میوه­‌ی [عمل] بد و خراب گردآوری؛ ولی یادت باشد فردا وقتی پادشاه تو را فرا بخواند و تو را در زندان قبر در آن سلول تنگ انفرادی، اندازد گمان می­‌کنی چه چیزی می­‌تواند به تو سود ببخشد، جز اعمال نیکویی که در زندگی­ات انجام داده، در کارنامه‌­ات اندوخته­‌ای؟ [آری: دنیا کشتزار آخرت است. حدیث]

حکمت:

یک گوهر حتی اگر بر زمین افتد، بی‌ارزش نخواهد شد.

دعاء:

«رب أعوذ بک من همزات الشیاطین و أعوذ بک رب أن یحضرونِ.»
ترجمه: پروردگارا! به تو پناه می­برم از وسوسه­‌های [جنون­‌آور] دیوها، و [نیز] پروردگارا! به تو پناه می‌برم از اینکه به سراغ من آیند [و مبتلایم کنند].
درس: آخرین باری که به گورستان رفتی یا به مرگ اندیشیدی کی بود؟ همین حالا باید در خویشتن تأمل کنیم که چه ره‌­توشه­‌ای برای قبر اندوخته‌ایم؛ که مرگ دروازه­ای ست که همه ناگزیر باید از آن بگذرند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version