نویسنده: ابوجُریر

مقدمه

سیاست عبارت است از چاره‌جویی و تنظیم امور مردم در داخل و خارج از سرزمین‌شان. ،(ابن خلدون) سیاستی که بر مبنای مفاهیم و دستورات تک محوری استوار شود، آن سیاست را سیاست استوار بر ایدئولوژی می‌نامند. بنابراین، سیاست اسلامی عبارت است از چاره‌جویی و تنظیم امور مختلف مردم، از قبیل اقتصاد، آموزش، اجتماع، محاکم، روابط خارجی و… با محوریت اسلام. 

پس از انحطاط مسلمانان، اصطلاحات نادرست زیادی در میان مردم رواج پیدا کرد، یکی از این اصطلاحات غلط این بود که «سیاست» را به معنی «مکر و فریب» تعریف نمودند. با این دسیسه میان دین و سیاست جدایی انداخته و با زیرکی، رجال سیاسی را از رجال دینی جدا کردند.

یکی دیگر از اصطلاحات نادرست این است که اصلِ تعامل میان کشورها و ملت‌ها را «صلح» دانستند؛ خصوصاً در سیاست خارجی. در نتیجه، افکار عموم مردم چنان اغوا شد که نوعی روحیه‌ی تسامح‌گرایی، دوستی و صلح‌طلبی با کفار، در میان تمام جوامع مسلمانان رایج شد. درحالی‌که برقراری روابط دیپلماتیک در نظام اسلامی، به عنوان فرع محسوب می‌شود و اصل در روابط خارجی بر جنگ و عدم موالات است. همچنین وجود قدرت تسلیحاتی برای ارعاب دشمنان و پشتوانه‌ی اصلی روابط دیپلماتیک، لازمی می‌باشد.

بنده در این مقاله در مورد قدرت و تأثیر آن در روابط بین‌المللی بحث خواهم کرد. امید است که الله سبحانه و تعالی به من توفیق دهد تا حق این مسئله را به‌صورت درست ادا نمایم.

بحث مناط حکم و علت حکم

امروزه گروهی از مردم در نصوص، مطلق‌گرایی می‌کنند. به این صورت که برای هر مسئلۀ دینی، نص صریح طلب می‌کنند؛ مانند سلفی‌ها.

گروهی دیگر، در پذیرش احکام اسلامی به کلی‌گرایی روی آورده‌اند؛ اینگونه که برخی از قواعد کلی اسلام را می پذیرند اما در مسائل جزئی، که بیشتر مربوط می‌شود به اعمال بشر در عرصه‌های مختلف زندگی، از قبیل: سیاست، اقتصاد، حکومت و…، لگام عقل را چنان گسیخته می‌گذارند که قابل تصور نیست.

یکی از مسائلی که این دو گروه، در فهم آن مرتکب اشتباه شدند، مسئله‌ی قدرت مادی است. عده‌ای قدرت را در کنار آمدن با یک دوست قدرتمند بین‌المللی می‌بینند و عده‌ای دیگر قدرت را در شمشیری که به دست مردی، که قلبش آراسته با نیروی ایمان است، می‌دانند. بنابراین، برای درک صحیح این مطلب، قبل از هرچیزی لازم است که ما مناط حکم را بدانیم.

تحقیق واژة مناط

مناط کلمه‌ایست که از منوط گرفته شده است (در فارسی «مربوط به» ترجمه می‌شود.) مناط حکم عبارت است از مسئله یا موضوعی که حکم به‌خاطر آن صادر شده باشد. مناط حکم غیر از علت حکم است؛ زیرا مناط حکم آنست که حکم، بر آن وابسته باشد.

آنچه دانستن آن مهم است این است، که مناط حکم، ناحیة غیرنقلی در حکم شرعی می‌باشد. مثلاً: در نقل آمده است که شراب حرام است. بنابراین، حکم شرعی «حرمت شراب» است. پس هر زمانی که ما در مورد نوشابه به تحقیق پرداختیم که آیا نوشابه، خمر (شراب) است یا خیر؟ تا حکم آن را مشخص کنیم، به همین پروسه‌ی تحقیقی ما در اصطلاح، تحقیق در مناط حکم گفته می‌شود. بنابراین، تحقیق در حقیقت خمر را تحقیق در مناط آن می‌گویند.

همچنین وقتی گفته شود در وقت نماز خواندن، وضو بر محدث (شخصی بی‌وضو) واجب است، پس تحقیق در محدث بودن یا غیر محدث بودن شخص را تحقیق در مناط حکم می‌نامند.

(شاطبی) در «موافقات» گفته است: «در این موضوعات و امثال آن، که خواستار تعیین مناط‌ هستند، دلیلی انتخاب می‌شود که مطابق واقعیت و حقیقت هر حادثه باشد.»

و همچنین گفته است: «گاهی اجتهاد متعلق به تحقیق مناط می‌باشد. در این نوع اجتهاد فهمیدن هدف شارع لازم نیست، همانطوری که به شناخت علم عربی نیز نیازی نیست؛ زیرا هدفِ این اجتهاد، دانستن این است که آن قضیه، مستلزم چه چیزی است؟ لذا دانستن آنچه که شناخت این موضوع بر آن موقوف است، نیز ضروری می‌باشد؛ بنابراین، بر مجتهد لازم است که نسبت به مسأله‌ای که می‌خواهد حکم شرعی آن را بداند، کاملاً آگاه باشد.

اما علت با مناط حکم تفاوت دارد!

علت: عبارت است از چیزی که سبب وجود حکم باشد. یعنی هدف شارع از حکم، همان چیز است. بنابراین، برای علت، وجود دلیل شرعی الزامی است تا مقصود شارع از حکم مشخص شود. مثلاً: اگر قانون ترافیکی بر این باشد که «در جاده‌های عمومی کمربندایمنی باید بسته باشد.»  تخصیص بستن کمربندها فقط در جاده‌های عمومی این را می‌رساند که در صورت داشتن سرعت زیاد، باید کمربند ایمنی بسته باشد. بنابراین، علت این حکم «سرعت زیاد» است؛ لذا اگر در غیر جاده‌های عمومی هم سرعت زیاد باشد، کمربند ایمنی باید بسته شود، و در صورت تخطی از قانون، والی می‌تواند راننده را جریمه‌ کند.

پس درک علت حکم، ازاین‌رو ضروری است که از آن، هدف شارع فهمیده می‌شود و می‌توان از آن علت، در موارد مشابه دیگر نیز قیاس کرده و حکم شرعی را استنباط کرد. این را می‌توان در دو مسئلة شرعی ذیل واضح ساخت.

رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم در حدیثی می‌فرماید: «انما جعل الاستیذان من اجل البصر» [الراوي : سهل بن سعد الساعدي | المحدث : البخاري | المصدر : صحيح البخاري | الصفحة أو الرقم : 6241 | خلاصة حكم المحدث : [صحيح] | التخريج : أخرجه البخاري (6241)، ومسلم (2156)] (اجازه گرفتن به خاطر جلوگیری از افتادن نگاه است.)؛ بنابراین، اگر شخصی در خانۀ دیگری وارد شود، باید اجازت گیرد تا مبادا نظر وی بر محارم خانه درحالی بیافتد که آنان در لباس عادیِ خانه باشند. در اینجا شارع، علت را واضح بیان کرده است.

اما در حدیث دیگری رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌فرمایند: «لایقضی القاضی وهو غضبان» [لراوي : أبو بكرة نفيع بن الحارث | المحدث : البخاري | المصدر : صحيح البخاري | الصفحة أو الرقم : 7158 | خلاصۀ حكم المحدث : [صحيح] | التخريج : أخرجه مسلم (1717) باختلاف يسير] (قاضی در حالت غضب نباید فیصله کند.)؛ در این جا علتی که از مقصود شارع استنباط می‌شود این است که احتمال دارد در صورت قهر و غضب تصمیم نادرستی اتخاذ کند. پس موارد مشابه دیگری که این علت (احتمال تصمیم نادرست) در آن یافته شود، باید از آن جلوگیری شود و در آن صورت قاضی تصمیم اتخاذ ننماید. ازاین‌رو برای قاضی جایز نیست که در حالت گرسنگیِ شدید، مریضی و… قضاوت کند. اگرچه این‌ها در نص صریح وارد نشده‌اند.

ارتباط قدرت با علت و مناط حکم

در مسئلۀ قدرت تسلیحاتی که در قرآن کریم مسلمانان به فراهم‌آوری آن ملزم گردیده‌اند هم مسئلة مناط و هم مسئلة علت حکم صدق می‌کند. الله سبحانه و تعالی می‌فرماید: «وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِن شَيْ‏ءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْکُمْ وَأَنْتُمْ لاَتُظْلَمُونَ» [انفال: 60] (هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آن‌ها، آماده سازید، و اسب‌هاى ورزیده (براى میدان نبرد)، تا بوسیلة آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید، و (همچنین گروه دیگرى غیر از این‌ها را، که شما نمى‌شناسید و خدا آن‌ها را مى‌شناسد. و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیۀ دفاعى اسلام) انفاق کنید، به‌طور کامل به شما بازگردانده مى‌شود، و به شما ستم نخواهد شد.)

در این آیه‌ی مبارکه الله تعالی، هم بعد از ذکر کلمۀ قوت، صورت مادی آن، یعنی رباط الخیل (اسب‌های ورزیده) را نیز ذکر می‌کند؛ و در آماده‌سازیِ قوت مادی، به انفاق امر می‌کند؛ که همۀ این‌ها بیان واضح مسئلۀ قوت فیزیکی از نص است.

اما اینکه آیا غیر از آماده ساختن اسب‌، ساختن ابزار جنگی دیگر نیز بر مسلمانان واجب است یا خیر؟ جواب این سوال، در علت جمع‌آوری قوت و نیرو که نص به آن پرداخته، کاملاً مشهود است. ترهبون به: تا با آن نیرو، در دل دشمنان رعب و وحشت ایجاد شود. با توجه به این علت، در عصر حاضر قوت تنها منحصر به ابزار جنگی نیست، بلکه سایر عناصر فیزیکی مربوط به قدرت را نیز شامل می‌شود.

ادامه دارد……

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version