نویسنده: شکران احمدی

عاقبت منافق عملی

(بخش سوم)
نفاق عملی نوعی گناه است؛ بنابراین، برای منافق عملی امید بخشش وجود دارد و بالآخره روزی از آتش جهنم نجات می‌یابد، به‌شرط اینکه با ایمان از دنیا برود و هیچ‌گونه اعتقادی به کفر و شرک نداشته باشد و خود را از آن‌ها نگه‌داشته و به آن‌ها مبتلا نشده باشد.
اما بحث دیگر، نفاق اعتقادی است که خیلی از انسان‌ها از این طریق هلاک شده و به درک‌الأسفل وصل شده‌اند؛ زیرا بدترین نوع نفاق، نفاق اعتقادی است و زیان آن به اسلام از شرک و کفر هم بیشتر است؛ چرا که این نوع منافق از دین مبین اسلام استفادۀ ابزاری می‌کند و همچون گرگی است در لباس میش که به‌ظاهر اظهار اسلام می‌کند و خود را مسلمان جلوه می‌دهد و با مسلمانان در اموری که به نفع او باشد عموماً شرکت می‌کند؛ ولی عقیده و عمل باطنش، مخالف آن‌ها است.
اگر تاریخ را مطالعه کنیم، شناخت این نوع منافقین برای‌مان آسان خواهد شد و اغلب و بیشتر ضربات سنگین و غیرقابل‌جبرانی که بر پیکرۀ اسلام و مسلمین وارد شده است، ردپایی از مسلمان‌نمایان بی‌دین در آن مشاهده می‌شود به‌طور مثال:
۱. در ابتدای اسلام اگر جریان جنگ «بدر» را مطالعه کنیم می‌بینیم که منافقان در لباس خیرخواهی برای مسلمانان خواستند که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم را در دام مشرکان بیندازند و برای همیشه، نور اسلام را خاموش کنند؛
۲. در جریان فتنه و تهمت بزرگ به خاندان نبوی، (حادثۀ افک سیدتنا عایشه رضی‌الله‌عنها) خواستند روند رشد معنوی و ایمان، روح و روان مسلمانان را مختل کنند؛
۳. با قد علم‌ کردن شخصی به‌نام مسیلمه و همانند آن، در طول تاریخ خواسته‌اند جریان وحی و نبوت را سردرگم کنند؛
۴. با انکار زکات در زمان خلافت خلیفۀ اول حضرت ابوبکر صدیق رضی‌الله‌عنه خواستند پیکره و ستون‌های اسلام را امتحان کنند و در صورت نفوذپذیری ارزش‌های ناب اسلامی را ازبین ببرند و داشته‌های گران‌بهای آن را ارزان و بی‌ثمر جلوه دهند؛
۵. با به شهادت‌ رساندن خلیفۀ دوم (حضرت عمر فاروق رضی‌الله‌عنه)، خواستند پرچم عزت و تعالی اسلام را پایین کشند و اسلام را بی‌جان نموده و با به شهادت رساندن خلیفۀ سوم (حضرت عثمان رضی‌الله‌عنه) نیز خواستند از بدترین حربۀ عداوت و دشمنی کار گیرند و بزرگ‌ترین فتنۀ پیش‌بینی‌شده توسط پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم را در میان امت اسلامی آغاز کرده و در ارکان حکومت اسلامی، جای پایی باز کنند، تا جایی‌که در زمان خلافت حضرت علی رضی‌الله‌عنه به‌صورت رسمی صحابۀ رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم را رو در روی هم قرار دادند و شَبان‌گاه، با کشتن حضرت عمار رضی‌الله‌عنه شعله در خرمن و اندوختۀ رسول معظم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم زدند که از دود آن آتش، تا آخرالزمان چهره‌ها و زبان‌های زیادی سیاه و دراز خواهد ماند.
در صد سال اخیر نیز پیکرۀ اسلام از این‌گونه زخم‌ها، التیام نیافته و در امان نبوده است و هرگاه اسلام پیروز می‌شود و کمر کفر می‌شکند، نفاق و منافقان؛ همچون ماری در آستین، سر برون می‌آورند و نیش زهرآگین‌اش را بر پیکرۀ اسلام وارد می‌کند و قوت و توان آن را به‌قدری خاموش می‌کند که بر خواستن از آن، کار دشواری است و می‌توان از آن جمله به سقوط خلافت عثمانی، تقسیم و تجزیه شدن امتی واحد به کشورهای کوچک با جغرافیای مشخص و محدود اشاره نمود.
مسلمانان را به نام زبان و نژاد یکی را بر دیگری شوراندند و رفته‌رفته حکومت و خلافتی را به جمهوریت تبدیل کردند که از نام آن لادینیت لرزه بر اندام می‌شد و هرگاه پرچم و نشان آن را بر کشتی‌های در حال عبور می‌دیدند از ترس اینکه مبادا بر ما حمله‌ور شوند و متوجه ما شوند، از صدا درآوردن زنگ‌های کلیساهای‌شان اجتناب می‌کردند. و توانستند شاگردان و دانش‌آموختگان و غلامان حلقه‌به‌گوش خود را بر سر آن‌ها بگمارند تا با اجرا نمودن نقشه‌های شوم‌شان نور اسلام را از دل مسلمانان خاموش نموده و ارزش‌های مادی و معنوی‌شان را به تاراج ببرند که تا حدی هم موفق شدند و با شاگردانی؛ همچون کمال اتاترک در ترکیه، جمال عبدالناصر در مصر و حافظ اسد در سوریه، ضربات مهلکی بر پیکرۀ دین وارد نمودند که تاریخ آن را هیچ‌گاه فراموش نخواهد کرد.
خلاصه اینکه می‌شود از منافقان به‌عنوان دروازۀ ورودی کفار برای نفوذ به قلعۀ مستحکم اسلام و راه گریز کفار در فرار، نام برد.
هر تراژدی‌ای که بر سر مسلمانان آمده است پیش‌زمینۀ آن منافقان بوده‌اند و هر بافت و موضع‌گیری شومی که علیه مسلمین صورت گرفته است، تارش را کفار و پودش را منافقان تشکیل داده‌اند.
بالآخره در طول تاریخ هر جنایتی که علیه اسلام و مسلمین صورت گرفته است، دست ناپاک «نفاق» در پشت پردۀ آن رو شده است و همواره این موریانۀ نفاق بوده است که پایه‌های بزرگ‌ترین خلافت و امپراتوری‌های اسلامی را متزلزل و متلاشی ساخته است.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version