نویسنده: ابوعائشه

نشنالیزم را بهتر بشناسیم

نشنالیزم به عنوان یک نوع آگاهی گروهی، به آگاهی از عضویت در یک ملت یا وابستگی به آن ملت اشاره دارد که این آگاهی را معمولاً آگاهی ملی می‌نامیم. آگاهی ملی، وفاداری و شور و علاقۀ افراد به عناصر مختلف ملت (نژاد، زبان، سنت‌ها، عادت‌ها، ارزش‌های اجتماعی و اخلاقی و به طور کلی فرهنگی) را به دنبال دارد. گاهی اوقات تجلیل فوق‌العاده‌ای از آن‌ها و اعتقاد به برتری این مظاهر بر مظاهر ملی دیگر ملت‌ها را نیز در بر می‌گیرد. با توجه به اینکه هر ملت دارای سرزمین خاصی است، وفاداری به خاک و فداکاری برای آن و تجلیل از آن از ارکان نشنالیزم است.
کلمۀ «نشنالیزم» بیانگر معانی متفاوت است. اغلباً رسانندۀ حالتی ذهنی و آگاهی‌ای است که اعضای یک گروه از این که متعلق به ملت معینی‌اند، توجهی به سهیم بودن در فرهنگ یا هویت مشترک و احساسی حاوی هم‌دردی نسبت به آن‌هایی که هم‌ملیت شناخته می‌شوند، از خود بروز می‌دهند. این احساس می‌تواند به طور عمومی بروز کند، مثل بروز همبستگی گروهی علیه بیگانه‌ها، نمایش نشانه‌ها و نمادهایی خاص، خواندن سرودهای میهن‌دوستانه و رفتن به دنبال منافع ملی و ترجیح دادن آن‌ها بر منافع و ارزش‌های دیگر.»
نشنالیزم عبارت است از اعتقاد به برتری یک ملت و قوم بر تمام ملت‌ها و اقوام دیگر، لزوم وفاداری مطلق و بدون هیچ قید و شرطی نسبت به قوم و ملت خود و مباهات کردن هر قوم و قبیله نسبت به فرهنگ، زبان و نژاد خودش. بنابراین، نشنالیزم (ملی گرایی) خود را از همه برتر و دیگران را پایین‌تر از خود می‌داند.
نشنالیزم یک جنبش اجتماعی و سیاسی است که به دنبال تحقق باورها، آرمان‌ها و منافع ملی یک کشور است. این جریان با تمرکز بر منافع ملت، تمامی سیاست‌های خارجی و داخلی را برنامه‌ریزی می‌کند. به عبارت دیگر، ملی‌گرایی اندیشه‌ای است که از آرمان‌ها و ایده‌آل‌های یک ملت پیروی می‌کند و سعی می‌کند با تأثیر در ارکان سیاسی کشور، به تحقق این آرمان‌ها و ایده‌آل‌ها برسد.
نویسندۀ کتاب «جنگ فکری» یحیی محمد الیاس، در مورد ملی‌گرایی یا نژاد‎پرستی چنین می‌نویسد: «منظور از ملی‌گرایی یا نژادپرستی افتخار کردن به نژاد و قوم می‌باشد با این اعتقاد که نژاد یا قوم من برترین نژاد و قوم است و تنها نژاد و قوم من لیاقت و شایستگی حکومت را دارد. از نمونه‌های بارز نژادپرستی می‌توان نازی‌های آلمان را نام برد که شعار «آلمان برتر» را با خود حمل می‌کردند. از بزرگ‌ترین رهبران این اندیشه که برای تحقق آن خیلی تلاش کرد، می‌توان از هیتلر نام برد که می‌خواست جهان را به خاطر منافع و مصالح آلمان نابود کند.»
هدف از نشنالیزم این است که هر کشور به قوم، نژاد و ملت خود توجه داشته باشد و برای تحقق  منافع ملی خود تلاش نماید؛ گرچه این عملکرد گاهی اوقات به دیگران خسارت و زیان نیز وارد کند.
در تفکر ناسیونالیستی، ارزش و حرمت قبیله، نژاد و ملت خودی بر سایرین غالب و ارجح است. در این دیدگاه، انسان به عنوان یک موجود جهان‌شمول، ارزشی ندارد و تنها هویت و منافع ملی مهم هستند. در نشنالیزم، دشمن سزاوار نابودی است و نابودی آن، به عنوان یک انتصاب برای ملت، مورد استقبال قرار می‌گیرد. این منطق باعث می‌شود که به عنوان مثال، قاتلان صدها هزار زن، کودک و پیر عراقی در جنگ خلیج، به عنوان قهرمانان ملت و پاسداران منافع ملی، با شکوهی بسیار تجلیل شوند. امروز نیز، این منطق هم‌چنان وجود دارد و سربازان بازگشته از کشتارگاه‌های عراق، افغانستان و سایر مناطق، با همان تشریفات و مراسم به عنوان شهدا و پاسداران منافع ملی بدرقه می‌شوند.
برداشت: نشنالیزم به عنوان یک پدیدۀ مثبت و خوب معرفی می‌شود؛ اما به طور واقعی، غربی‌ها با ایجاد این پدیده، دو هدف مهم و کلان را دنبال می‌کردند. به طور خلاصه، این هدف‌ها عبارتند از:
  1. نشنالیزم در غرب با هدف تفریق و جداسازی مسلمانان از هم و از بین بردن پیوندهای اسلامی آن‌ها، طراحی شده بود. این پدیده برای تحقق این هدف، قصد داشت هر کدام از مسلمانان را در مقابل دیگری قرار داده و یکی را برتر و بهتر از دیگری بداند؛
  2. هدف ایجاد نشنالیزم در غرب، راهی برای استعمار کشورهای اسلامی بوده و برای تعرض و تصدی به مسلمانان طراحی شده بود. غربی‌ها با توجیه این پدیده به عنوان برتری ملت خود نسبت به سایر ملت‌ها، قصد داشتند تا اموال مسلمانان را به یغما ببرند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version