بخش دوم

نویسنده: ابو جُریر

ایدیولوژی سوسیالستی

    ایدیولوژی سوسیالستی که کمونیستی جزء آن است، اساس آن عبارت است از مادیت؛ وظیفۀ پیشبرد قیادت فکری که این ایدیولوژی عهده‌دار مادیت می‌باشد. یعنی اساس همۀ چیز را از ماده می‌دانند. سوسیالیست‌ها، ماقبل و مابعد زندگی را رد می‌کنند و تنها معتقد به زندگی حال هستند. آن‌ها برای مخلوقات، خالقی را قایل نیستند و حتی دِین را رد می‌کنند و آن را افیون زندگی می‌دانند!

تفکرات سوسیالیسم

    آن‌ها بر این گمانند که فکر، انعکاس ماده بر مغز می‌باشد؛ و پیروان این ایدیولوژی ناحیة روحی در اشیاء را انکار می‌ورزند و تنها ماده را  واجب‌الوجود و ازلی می‌دانند و به طبیعت، انسان، و علاقه‌هایی که هیچگاه از یکدیگر جدا نمی‌شوند، معتقد هستند. و حتی بر این باور هستند که یک جانبِ شخصیت انسان را طبیعت تشکیل می‌دهد و این‌ها مقیاس اعمال در زندگی را مادیت می‌دانند و می‌گویند: «هرگاه مادیت پیشرفت نماید، زندگی نیز پیشرفت می‌کند.»

    آن‌ها دربارۀ اجتماع، چنین اعتقاد دارند که زمین، تولیدات، طبیعت و انسان مکمل اجتماع هستند. از این معلوم می‌شود که قیادت فکری کمونیستی مبتنی بر مادیت بوده نه بر تعقل. پیروان این ایدیولوژی به آزادی بیان و آزادی اقتصادی برای افراد معتقد نمی‌باشند؛ و همچنین پیروان این مکتب، به آن چیزی اعتقاد دارند که دولت تعیین کند.

    اساس این ایدیولوژی، چیزهایی است که آن‌ها را دولت مقدس می‌داند و نظام زندگی آن‌ها هم از همین مادیت سرچشمه می‌گیرد.

    نظام اقتصادی، نخستین اساس این مکتب را تشکیل می‌دهد و مظهر عمومی نظام‌ها محسوب می‌شود. و از نظر تطبیق نظام، ایدیولوژی کمونیستی عقیده دارد که دولت، یگانه ارگانی است که نظام را به واسطۀ لشکر و قدرتِ قانون، اجرا می‌کند و آن را پیش می‌برد.

ایدیولوژی کاپیتالیستی

    ایدیولوژی کاپیتالیستی که دموکراسی جزء آنست، عقیده‌ای است که از فکر انسان نشأت گرفته است. اساس این ایدیولوژی جدایی دین از زندگی است؛ لذا جدایی دین از زندگی، اساس عقیده و قاعدۀ فکری این ایدیولوژی را تشکیل می‌دهد. از آنجائیکه این ایدیولوژی دین را در زندگی رد می‌کند، پس برای خود نظام زندگی می‌سازد. در این ایدیولوژی، حفاظت از آزادی‌ها بسیار مهم تلقی گردیده است که نظام سرمایه‌داری از همین آزادی ملکیت سرچشمه گرفته است.

    دموکراسی: نظامی است که از این ایدیولوژی گرفته شده است، نظام دموکراسی بر این اساس بنا شده که هر انسان برای خود نظام زندگی درست کند.

    دموکراسی یا مردم‌سالاری، متشکل از دو کلمه می‌باشد:
۱. دیموس؛ یعنی مردم.
۲. کراتی؛ یعنی حکمرانی.

    در این نظام سیاسی، قانون و رأی انسان‌ها بالاتر از اوامر الهی است. در نظام دموکراسی، دین از زندگی انسان‌ها دور نگهداشته شده است، به اندازه‌ای که اجازۀ مداخله در امور زندگی مانند معاملات، نظام حکم و نظام اجتماعی را ندارد.

    این نظام، دین را مساله‌ی شخصی دیده و آنرا منحصر در عبادتگاه‌ها چون مساجد و سایر عبادتخانه‌ها  قرار داده است. این نظام، اشباع غرایض را به هر نحو و روشی آزاد گذاشته است. در این نظام، مردم مصدر قدرت‌ها قرار داده شدند، بنابراین، خودشان به دلخواه خود قانون تنظیم می‌کنند و مطابق آن عمل می‌نمایند. نظام دموکراسی معتقد است که حکومت، یک قرارداد بین حاکم و مردم است و حاکم مطابق خواست مردم حکومت می‌کند.

    دلیل اصلی پیدایش این ایدیولوژی، ظلم شاهان و قیصرهای اروپایی و رومی بود؛ زیرا آن‌ها از دین به‌خاطر ظلم بر مردم، استثمار و ریختن خون آن‌ها استفاده می‌کردند؛ لذا برخی از روشنفکران بر این نظر شدند که باید دین از زندگی و سیاست جدا گردد؛ حتی نهایتاً توافق کردند که جدائی دین از زندگی، یک امر واجب و لازمی می‌باشد؛ این روشنفکران، قدرت دین و رجال دینی را نمی‌پذیرفتند و دین را کاملاً رد می‌کردند و برای آن حق مداخله در امور زندگی را نمی‌دادند. آن‌ها به دین اعتراف ضمنی دارند که انسان‌ها، طبیعت و زندگی از خود خالقی دارند و زنده شدن بعد از مرگ را قبول دارند و بر این باور هستند  که زندگی به ماقبل و مابعدش هیچ ربطی ندارد. همچنین ایدیولوژیِ سرمایه‌داری یک ایدیولوژی فردی است، به این معنی که به اجتماعات توجه نمی‌کند و بدین منظور آزادی را برای افراد تضمین می‌کند؛ زیرا این افراد هستند که اجتماعات را می‌سازند.

    این ایدیولوژی، مسئولیت پیشبرد قیادت فکری جدائی دین از زندگی را به‌عهده دارد و در این ایدیولوژی، حق سیادت از آنِ افراد بوده نه از دولت؛ و دولت وسیله است نه هدف، ولی دولت در این نظام تطبیق کننده وتنفیذ کنندۀ قانونی است که خودشان آن را گذاشته‌اند.

      1. تردید نمودن ایدیولوژی کمونیستی

        از آنجائیکه در بالا ایدیولوژی کمونیستی به‌شکل مختصر بیان گردید، معلوم شد که اساس فکری این ایدیولوژی را ماده تشکیل می‌دهد و آن‌ها ماده را ازلی و قدیم می‌دانستند که این یک عقیده‌ی کاملاً باطل است؛ زیرا اصلاً عقل این را نمی‌پذیرد که ماده ازلی باشد و تمام اشیاء از آن به‌وجود آمده باشند بدون اینکه خالقی در این میان باشد؛ (آن‌ها ناحیۀ روحی در اشیاء را رد می‌کنند و می‌گویند: «در ماورای کائنات، آسمان‌ها و… خالقی وجود ندارد.»)

        همانگونه که در بالا گفته شد، این عقیده کاملاً باطل می‌باشد؛ زیرا این ایدیولوژی مخالف فطرت، مخالف عقل و بدون قناعت عقلی می‌باشد؛ زیرا امکان ندارد که ماده واجب‌الوجود و ازلی باشد. وقتی انسان عمیقاً فکر نماید به این نتیجه می‌رسد که این آسمان‌ها، کوه‌ها، ستارگان، دریاها و به‌وجود آمدن شب و روز، ماه‌ها و سال‌ها و تمام این نظام هستی با این نظم خاص، آیا ممکن است که بدون خالق به‌وجود آمده باشند؟ هرگز عقل این را نمی‌پذیرد که وجود این‌ها یک حادثۀ تصادفی بوده باشد و بدون خالق به‌وجود آمده باشند. این ایدیولوژی نشأت گرفته از فکر بشری است و هیچ‌گاه قابلیت این را ندارد که مشکلات انسان‌ها را حل نماید؛ زیرا وجود خداوند را رد می‌کند و می‌گوید که اصلاً خالقی وجود ندارد.

        همچنان نظام کمونیستی، تملّک فردیِ ابزار تولید را ممنوع قرار داده و آن را در ملکیت دولت قرار می‌دهد؛ لذا ایدیولوژی کمونیستی، ایدیولوژی کفری بوده و افکار آن کفری و نظامش، نظام کفری می‌باشد و با اسلام در کلیات و جزئیات تناقض دارد؛ چون اسلام ثابت کرده که ماده مخلوق بوده و ازلی نیست، بلکه فناپذیر است.

        همچنین اسلام ثابت می‌کند که انسان، کائنات و هر آنچه در آن هست مخلوق برای یک خالق (خداوند متعال) می‌باشند؛ و همچنین ثابت می‌کند که نظام، تنها از نزد خداوند جلّ‌جلاله می‌آید نه از نتیجة تطور و تحول ماده یا ابزار تولید، یا از نزد بشر.

        اسلام ثابت می‌کند که جامعه متشکل از انسان، افکار، احساسات و نظام‌ها بوده و آنچه جامعه را متمایز می‌کند، همانا وجود نظامی است که در آن اجرا می‌شود؛ بنابراین، جامعه‌ای که در آن نظام اسلامی اجرا می‌شود، نظام اسلامی بوده گرچه ابزار موجوده در آن اسلامی نباشند؛ و جامعه‌ای که در آن نظام سرمایه‌داری اجرا می‌شود جامعۀ سرمایه‌داری هست و جامعه‌ای که در آن نظام کمونیستی اجرا می‌شود، جامعۀ کمونیستی می‌باشد. 

    Share.
    Leave A Reply

    Exit mobile version