نویسنده: ابوریان

میراث زن از دیدگاه ادیان قدیم

یکی از اعتراضات فمینیست‌ها در اسلام این است که می‌گویند: اسلام در مسأله‌ی «میراث» به زن ظلم کرده و آن‌گونه که باید برایش حق قایل می‌شد، نشده است. قبل از این‌که به جواب این اعتراض آن‌ها بپردازیم، ابتدا می‌خواهیم به ادیان و ملت‌های دیگر نگاهی بیندازیم که آیا توانسته‌اند حق زن را در مسأله‌ی میراث آن‌گونه که زن شایسته‌ی آن است به او بدهند.
هیچ قانون شرقی و غربی نتوانسته است که حق زن را آن‌گونه که اسلام به او داده است٬ بدهد  و آن گونه که اسلام قدر و منزلت او را بالا برده، آن‌هم متناسب با شخصیت و حفظ کرامت و ساختار جسمی، منزلت او را بالا ببرد. فقط کسی می‌تواند این را انکار کند که از اسلام و قوانینش، آگاهی درست نداشته باشد. از نتیجه‌ی این مخالفت‌های خود خبر ندارد که چه پیامد بدی را با خود به همراه خواهد داشت. این چنین افراد، خیرخواه و دوست زن نیستند و در اصل دشمن زن و انسانیت هستند و می‌خواهند با خوب جلوه دادن باطل، زن را در دام و باتلاق فساد بیندازند.
انسانِ دارای بینش و درایت، راهی در مقابل خود نمی‌یابد، مگر این‌که به این حقیقت پَی ببرد و اعتراف بکند که برای «زن» همه‌ی عزت و مقام را اسلام داده است؛ درحالی‌که او قبل از اسلام هیچ عزت و مقامی نداشت.
نظام «یهودیت» به محروم ساختن زنان از میراث مشهور بود و فرق نمی‌کرد که این «زن» مادر٬ خواهر و یا دختر یا غیر از این‌ها می‌بود٬ فقط در صورتی ارث می‌برد که کسی از مردان وجود نمی‌‌داشت؛ مثلا: دختر، در صورتی میراث می‌گرفت که تنها فرزند خانه باشد.
در «اصحاح بیست‌وهفتم از سِفر عدد» آمده است: دختران صلفحاد بن حافز، نزد حضرت موسی علیه‌السلام٬ عازار کاهن و رئیس‌های‌ قبیله ایستادند، درحالی‌که تمام این جماعت جلوی دروازه‌ی خیمه‌ی اجتماع جمع بودند و این دختران به عنوان اعتراض گفتند: پدر ما در بیابان وفات کرده است درحالی‌که هیچ فرزند پسری نداشت و ما چند دختر بعد از او مانده‌ایم و اسم پدرمان بخاطر این‌که پسر ندارد از این خاندان حذف شده است. تقاضای ما از شما این است که سهمیه‌ی پدرمان را مثل سهمیه‌ی برادرانش جدا کرده به ما بدهید و پدر ما را به‌خاطر نداشتن پسر از ارث‌ و میراث محروم نکنید. حضرت موسی تأیید کرده و این ادعای دختران صلفحاد را به بارگاه خداوند پیش کرد و الله متعال هم به حضرت موسی علیه‌السلام گفت که دختران صلفحاد درست می‌گویند، پس همانند برادران صلفحاد به آن‌ها هم سهمیه‌ای بدهید و سهمیه‌ی پدرشان به آن‌ها می‌رسد و حضرت موسی اعلان کرد: هر مَردی که بمیرد و فرزند پسر نداشت اموالش را به دخترانش بدهد؛ اما زن به هیچ‌وجه از شوهر خود چیزی به ارث نمی‌برد.
زنان جامعه‌ی رومی در مسأله‌ی میراث با مردان مساوی بودند و فرق نمی‌کرد که در چه درجه‌ و موقعیتی بودند و در عین حال زن شوهردار از شوهر متوفای خود هیچ ارثی نمی‌برد؛ چون در قانون آن‌ها رابطه‌ی زوجیت اصلاً از اسباب اثبات ارث به حساب نمی‌آمد و این قانون را به این خاطر گذاشته بودند تا میراث از یک خانه به خانه‌ای دیگر منتقل نشود و میراث در میان آن‌ها به این معنا بود که ثروت به دست آمده در یک خانواده باقی بماند و متلاشی نشود.
اگر زن می‌مُرد، میراثی را که از پدرش به ارث برده بود، به برادرانش منتقل می‌شد و بچه‌های این زن هیچ میراثی از وی نمی‌برد.
میراث نزد امت‌های پیشرفته و امت‌های قدیمی، یعنی تورانی‌‌ها، کلدانیین، سریانی‌ها، فِنیقی‌ها، سوری‌ها، آشوری‌ها و یونانی‌ها و بقیه‌ کسانی‌که بعد از طوفان و قبل از میلاد مسیح علیه‌السلام در آن مناطق می‌زیستند به این صورت بود که: فرزند بزرگ به جای پدرش قرار می‌گرفت، یعنی تمام اختیارات و سرمایه‌ی خانواده به دست او می‌افتاد و اگر فرد بزرگ خانه پسر نمی‌بود، یعنی ابتدا دختران می‌بودند؛ در این‌صورت فرزند پسری که از بقیه‌ی پسرها کلان‌تر می‌بود جای پدر قرار می‌گرفت و سپس برادران دیگر در درجات بعدی قرار می‌گرفتند و در مرتبه‌های بعدتر کاکاها بودند و همین‌طور ادامه پیدا می‌کرد تا دامادان و بقیه‌ی قوم را نیز در برمی‌گرفت و وجه تمایز نظام میراث در میان آن‌ها هم همین بود که زنان و اطفال از میراث محروم بودند.

 

بخش قبلی | بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version