نویسنده: ابوریان عزیزی

ضررهای خارج شدن زن از خانه تا کار کردن بیرون از خانه

اولین ضررش این است که در شفقت و مهربانی با فرزندان کوتاهی صورت می‌گیرد؛ در این شکی نیست که تربیت صحیح فرزندان بر اساس عشق و علاقه و زیر نظر داشتن صورت می‌گیرد که در نبود این موارد، امر مهم تربیت، صحیح انجام نمی‌گیرد، هر چند که بچه‌ها به مهد کودک‌ها و یا به مراکز آموزشی گسیل داده شوند و در آن مراکز، معلم‌ها و مربی‌ها تمام توان خود را به خرج بدهند باز هم این چنین بچه‌ای نمی‌تواند کامل شود؛ چون این معلم هرگز جای مادر واقعی آن کودک را نمی‌گیرد و قلب مهربانِ مادر را ندارد و آن‌گونه که مادر در مقابل تقاضاها و بازی‌گوشی‌های بچه‌اش صبر می‌کند و برای تربیت و رشد فرزندش حرص دارد، این مربی هرگز نمی‌تواند چنین ویژگی‌هایی را داشته باشد.
و آیا مادری که طول روز را بیرون از خانه مصروف کار بوده می‌تواند به فکر و تربیت بچه‌ها باشد و آن‌ها را نوازش بکند؟ و آیا این ضررهایی که متوجه خانواده می‌شوند با آن اندک دست‌مزدی که زن گرفته است جبران می‌شوند؟!
ـ واضح است زنی که بخاطر کار از خانه خارج می‌شود، با مردان نامحرم اختلاط دارد و با آن‌‌ها هم‌صحبت می‌شود درحالی‌که این کار حرام است و به اخلاقیاتش ضربه می‌زند و وجه‌ی او را لکه‌دار می‌کند.
آیا این دست‌مزدی که زن به خاطر کار بیرون  از خانه به دست می‌آورد ارزش گناه‌کار و بدنام شدن را دارد؟ و آیا آن دست‌مزدِ اندک می‌تواند این تاوان‌ بزرگ را جبران کند؟
ـ چه بسا زن با کار کردن بیرون از خانه موقعیت شغلی مردان را اشغال می‌کند و به خاطر او مردان و جوانان نان‌آور خانه بدون شغل می‌مانند و در طرف دیگر، خانه را که محل اصلی‌ فعالیت‌هایش بوده خالی گذاشته است و در نبود او مدیریت‌های امور خانه بلاتکلیف مانده و مختل می‌گردند.
ـ زنی که بیرون از خانه کار می‌کند، صفات و ویژگی‌های زنانه‌ی خود را از دست داده و فرزندانش از انس و شفقت مادرانه محروم می‌شوند.
ـ زنی که برای کار کردن از خانه خارج می‌شود، به بیرون رفتن عادت می‌کند، هر چند که کاری داشته نباشد، بدون هیچ ضرورت و نیازی از خانه خارج می‌شود و به این ترتیب کم‌کم شالوده‌ی خانواده از هم می‌پاشد و دوستی بین افراد آن‌ کاسته ‌شده و همکاری بین ‌اعضای آن کم می‌شود؛ همان‌طور که در بلاد غربی می‌بینیم و شاهد هستیم و نزدیک است که کانون گرم خانواده‌ها از هم بپاشد.
ـ طبیعت زن به گونه‌ای است که به زیب‌وزینت و زیورآلات بسیار علاقه‌ دارد؛ چنان‌که الله متعال در رابطه با همین موضوع می‌فرماید: «أَوَمَن يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ»؛[1] «آیا کسی را که در زیور پرورده می‌شود و در جنگ‌ها حضور نمی‌یابد». بنابراین، وقتی که زن برای کار از خانه بیرون می‌شود مقدار زیادی از سرمایه‌ و اندوخته‌اش را برای لباس، زیورآلات و رنگ‌ومش موهایش خرج می‌کند و اموال زیادی در این راستا مصرف می‌شود.
انسان وقتی به کارمندان قشر زن هنگام رفتن سر کار و برگشتن از کار نگاه می‌کند به آرایش‌ها و اسباب آرایش فراوان و اموالی که در این راه  خرج شده‌اند، پی می‌برد که برای همه مثل روز روشن می‌شود و این‌ها نه سبب پیشرفت جامعه‌ای می‌شوند و نه به اقتصاد جامعه‌ای کمک می‌کنند.
دانشمندان معتقدند که زن نسبت به مرد کارکرد کمتری دارد و آرزوهای کمتری دارد و زیاد به دنبال دست‌آوردهای جدید نیست و در کنار این، مشکلاتی از قبیل عادت ماهانه دارد و باید سختی‌های حمل بچه را به دوش بکشد و به فکر بچه‌ها و نیازهای زنانه‌ی خودش باشد، که همه‌ی این مسائل او را از مساوی بودن با مرد باز می‌دارند و جلوی پیشرفت او را می‌گیرند؛ حالا اگر زنانی خلاف این قاعده یافته شدند تعداد آن‌ها بسیار کم است و این قاعده با آن‌ها نقض نمی‌شود.
اگر بخواهیم با صدق ‌و راستی و بدون تعصب به کارکردها، دست‌آوردها و پیامدهای فعالیت زنان خارج از خانه و بین این مواردی که در بالا ذکر گردید، مقایسه کنیم، آیا فایده‌ی آن از فایده‌ی ماندنِ زن در خانه بیشتر است؟ درحالی‌که فمینیزم‌ها ماندن و کارکردن زن در خانه را اصلاً کار نمی‌دانند.
یک فرد مسلمان به خوبی می‌داند و اعتقاد دارد که الله متعال بندگان را برای عبادت و طاعت خودش آفریده است و وظیفه‌ی مسلمان است که بر راه‌‌ و روش دین و شریعت او پیش برود و خود خداوند ضامن شده است که به هر کسی‌که بخواهد روزی می‌دهد و نیازی نیست که انسان پریشان شود؛ چنان‌که الله متعال می‌فرماید: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»؛ «چون خدا و پیامبر کاری را فیصله کنند برای هیچ مرد مؤمن و هیچ زن مؤمن (جایز) نیست که در امر خویش اختیاری داشته باشند.»
استاذ عباس محمود عقاد می‌گوید: «جامعه‌ای که مردان و زنان در آن در یک کارخانه و بازار با هم‌دیگر کار بکنند، چنین جامعه‌ای هرگز نمی‌تواند یک جامعه‌ای سالم باشد و نمی‌تواند اسباب رضایت و آرامش را بین دختران و پسران آن جامعه به ارمغان بیاورد.» چون چنین جامعه‌ای زحماتش به باد هوا می‌رود و نظام کاروبار در آن مختل می‌گردد و نظام خانواده و خانه هم در آن به هم می‌خورند.
سیاست‌های یک نظام و دولت، با تمام ریخت‌وپاش‌هایش، از سیاست‌های خانه مهم‌تر و خطیرتر نیستند؛ چون این دو، مانند دو جهان متقابل هستند که یکی عالم جنگ و جهاد و دیگری عالم سکون و آرامش است و در یک نسل افراد موجود مدیریت می‌شوند و در دیگری نسل آینده مدیریت می‌شود؛ لذا این هر دو میدان مهم هستند.
وقتی که میدان کار و حیطه‌ی اصلی زن، خانه با تمام آن افراد و آن اشیایی است که در آن قرار دارند؛ پس اگر این زن خانه را ترک بکند و برای کار به بیرون از خانه برود، در این صورت دو مشکل ایجاد می‌شود: اول اینکه میدان حقیقی زن که همانا خانه‌داری و رسیدگی به امور خانه بوده، مختل می‌شوند؛ دوم این‌که به میدانی پا گذاشته است که اصلا برای‌ آن آفریده نشده است و همین برای زن کافی است که نسل آینده را تربیت می‌کند.
زنی که در مجتمع اسلامی زندگی می‌کند، درحالی‌که آن مجتمع دارای دولت و شریعت است و منهج الهی را پیاده می‌کند، بر چنین زنی لازم است تا خوب درک کند که یک طفل در سنین اول زندگی‌اش به مادری متخصص نیاز دارد که هیچ چیزی نتواند او را از امر مهم رسیدگی به طفل و تربیت نسل جدید باز دارد.
هر کاری که برخلاف مدیریت کارهای خانه و رسیدگی به اطفال صورت بگیرد، دودش به چشمان همین اطفال و نسل‌ آینده‌ی بشر می‌رود.
اگر زن مجبور و ناچار بود که بیرون از خانه کار بکند، حرفی نیست؛ اما اگر ضرورتی به کار بیرون از خانه نباشد پس کار زن بیرون از محیط خانه، حماقتی است که جاهلیت جدید به نام پیشرفت و علم تمدن در قرن بیست‌ویکم مرتکب آن می‌شود.
تمام نیازهایی که جاهلیت جدید در مسیر مجبور کردن زن و به بیرون کشیدن از خانه ایجاد می‌کند و یا جوازهایی که به او می‌دهد تا بتواند او را از خانه به بیرون بکشد، همه‌ی این‌‌ها فقط به این خاطر هستند که از یک زنِ متخصص مادری، کارمند یا کارگر درست کنند تا تمام طاقت و توان خودش را برای شغل بیرون از خانه خرج کند؛ درحالی‌که این‌ها اصل نیستند و برنامه‌هایی هستند که شیطان آن را چیده است تا بفهماند که چاره‌ای جز مشغولیت زن نیست.
وقتی در این جاهلیت مدرن، از کار و نشاط زن صحبت می‌کنیم ذهن فورا به فعالیت زن به بیرون از خانه می‌رود.
در جوامع جاهلیت مدرن که اکثر کشورها را اشغال کرده است، مردان و زنان به صورت مساویانه کار می‌کنند، که انگیزه‌‌ی آن‌ها برطرف کردن نیازهای اقتصادی خود و یا جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، هم نیست. شاید به عنوان دلیل گفته شود که چون مرد کار می‌کند، زن هم می‌خواهد مثل او کار بکند؛ بنابراین، فمینیست‌ها و یا جاهلیت جدید همیشه به زنان تلقین می‌کنند که باید در تمام کردارها و فعالیت‌های‌شان مثل مردها باشند و رفته‌رفته پیش رفتند تا جایی‌که برای زنان آموزشگاه‌هایی ساختند و فن و مهارت‌هایی که تخصص مردها بوده و به مردها اختصاص داشتند، به زنان آموزش دادند.
باز هم اگر دقت بکنیم متوجه می‌شویم که در آمریکا اکثر فرصت‌های شغلی‌ای که به زنان داده می‌شود، شغل «سکرتر» بودن است حالا فرقی نمی‎کند «سکرتر» عام و یا خاص باشد، و اگر به روسیه نگاهی بیندازیم می‌بینیم که اکثر کارهایی که به زن واگذار می‌شود، کارهای دستی هستند که باید در کارخانه انجام بدهد و یا اینکه  نظافت‌چی کدام اداره است و یا اینکه در ایستگاه‌های قطار و یا فرودگاه‌ها به مسافران خدمت کرده  و کیف‌ها یا وسایل آن‌ها را جابه‌جا می‌کنند.
تمام هم‌ و غم فمینیست‌ها همین است که زن را بر غیر روش‌های زنانه به بار بیاورند و نباید زن به عنوان همسر، مادر و مربی خانه، ایفای وظیفه بکند و نباید خانه‌داری شغل مورد پسند او باشد و می‌خواهند یک زن به همه‌ی این موارد به چشم حقارت بنگرد و اگر هم روزی ناچارا مجبور شد که این‌ها را انجام بدهد بر او لازم است که به این‌ها به عنوان شغل دوم نگاه کرده و اهمیت ندهد.
زنان به اصطلاح متمدن که فریب نیرنگ بازی‌های فمینست‌‌ها را خورده‌اند، به محض این‌که درس‌های‌شان را تمام می‌کنند، اولین چیزی که برای آن‌ها اهمیت دارد و به آن می‌پردازند شغل و کار است و معمولا این شغل و فرصت کاری در وسط مردان و افراد نامحرم‌ است؛ اما همین زن مادر بودن و همسر بودن را برای خودش مهم نمی‌داند و در صدد ادا کردن آن نیست و در جامعه هم به آن ارزشی داده نمی‌شود.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version