نویسنده: «ابو عائشة»
شبهه
از احادیث، اجماع و اقوال علمای کرام چنین برمیآید که خلافت و امارت باید همیشه در میان قبیلۀ قریش باشد و کسی غیر از آنان نمیتواند امام باشد؛ پس امروز که امیران و خلفای مسلمانان از قریش نیستند، حکم آنها چیست؟ آیا خلافت و امامتشان درست است یا خیر؟
پاسخ شبهه
علما دراینباره اقوال و آرای مختلفی دارند که ما در زیر آن را ذکر میکنیم:
-
جمهور علما معتقد هستند که قریشی بودن یکی از شرایط امامت است درصورتیکه امکان آن باشد و اگر ممکن نباشد؛ پس در این صورت تحول از آن درست است و دلیل بر این سخن، این حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوسلم است «ولو کان عبداً حبشیا»؛ «گرچه بردۀ حبشی باشد.» و احادیث دیگری هستند که مطلقا دستور به اطاعت امر دادهاند؛ فرقی نمیکند قریشی باشد و یا غیر قریشی.
-
ملاعلی قاری در کتاب «مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح» در توضیح حدیث: «وإن کان عبدا حبشیا» مینویسد: «به نظرم امارتش بهطور مطلق جایز است و همچنان در صورت تسلط، خلافتش نیز جایز است؛ همانطوری که در زمان ما، در بسیاری از کشورها همین رسم است».
-
از شیخ ابنعثمین در مورد جمع بین دو حدیث: «علیکم بالسمع والطاعة وإن تأمر علیکم عبد حبشي» و حدیث: «الأئمة من قریش» پرسیده شد، آیا برای بردۀ حبشی ممکن و جایز است که به عنوان امام اعظم و خلیفۀ مسلمانان باشد؟ و آیا در این زمانه امام اعظم یافت میشود و یا خیر؟
ایشان پاسخ داد: هرگاه خداوند متعال برای یک غلام حبشی این زمینه را فراهم ساخت تا امام اعظم قرار گرفت؛ پس هیچ اشکالی ندارد. رسول الله صلیاللهعلیهوسلم این احادیث را در مورد اختیار فرمود، وقتی ما میخواهیم برای مسلمانان امام و خلیفهای تعیین و انتخاب کنیم، پس باید از قریش باشد؛ ولی از کدام قریش؟ هدف آنانی هستند که دین را برپا دارند، فقط نسبت محض به قریش و به رسولالله صلیاللهعلیهوسلم فضیلت و برتری شمرده نمیشود؛ مگر درصورتیکه مقترن به دین باشد و اگر یک فردی از قریش نزد ما آمد و گفت: او از سایر مردم به امامت، مستحقتر است درحالیکه او فاسق است، ما در جواب او میگوییم: خیر؛ زیرا یکی از شرایط امامت در ابتدای خلیفه قرار گرفتن این است که آن شخص فرد عادلی باشد؛ ولی اگر کسی آمد و بر مردم غلبه کرده و بر آنان حکمرانی کرد، واجب است که از او حرفشنویی داشته و اطاعت کنند و دیگر اینکه مدتهاست امامت کبری وجود ندارد.
امامت عامه از زمان صحابه به بعد مفقود گشته است، همانطوری که بعد از زمان صحابه، حضرت عبدالله بن زبیر رضیاللهعنه در مکه و حجاز خلیفه بود و بنیامیه در شام و دورتادور آن حکمرانی میکردند و گروه دیگری در عراق بود؛ بنابراین، کسیکه بر بخشی از زمین والی شد و امام آن تعیین گردید؛ پس او امام است.
-
بسیاری از علما در این زمان، امارت و خلافت غیر قریشی را جایز دانستهاند؛ زیرا در این زمان امکان این نیست که ما بتوانیم امیر و خلیفۀ قریشی انتخاب بکنیم.