پیش درآمد: در مبحث قبلی، بخش اول اصل سوم نزد معتزله «اصل وعد و وعید» یعنی وعد را بیان نمودیمو در بخش گذشته دیدگاه اهل سنّت و معتزله با دلیل هر یکی از آن دو بیان گردید، در این بخش سعی بر آن است تا بخش بعدی اصل سوم (مبحث وعید؛ چون این اصل شامل دو مبحث است یکی وعد و دیگری وعید) نزد معتزله با مسایل مرتبط با آن بیان گردد.
«وعید» در لغت بر گرفته از مادۀ «وعد» مصدر «وعد یعد وعدا… واعد واشتد الوعید وهو التهدید، وقد أوعده وقال یعقوب عن الفرّاء: وفي الخیر الوعد والعده، وفی الشر الإیعاد والوعید» وعید به معنای تهدید است، یعقوب از فراء نقل کرده است که در موارد خیر «وعد» استفاده میشود و در امور شر «وعید» استفاده میشود.
فرق بین آن دو تا (وعد و وعید) این است که وعید در امور شر به کار میرود.
فرق لغوی بین وعد و وعید
صاحب کتاب «القول السدید فی خلف الوعید» علامه ملا علی قاری رحمهالله، در این باره یک تحقیق انجام داده است، او مینویسد: «با توفیق الله متعال و با استعانت از ذاتی که مهار تحقیق به دست اوست من چنین مینویسم: «وعد» در لغت از لحاظ ذکر، عامتر است از وعید، عربها میگویند: به من کسی وعدۀ خیر و شر داد، وقتی شر ذکر نشود چنین میگویند: «وعدته: من به او وعده دادم»؛ اما وقتی خیر ذکر نشود، چنین میگویند: «أوعدته: من او را تهدید کردم.»
وعید [نزد معتزله] بر عکس وعد است، یعنی کسیکه خداوند را نافرمانی کند و تمام نواهی او را انجام دهد، وارد جهنم شده و برای همیشه در آنجا باقی میماند؛ بنابراین، خداوند سرانجام هر یک از گناهکار کافر و مؤمن را مشخص کرده است.
در کتاب «المعتزله» اثر جارُالله زهدی آمده است: «معتزله دربارۀ وعد و وعید گفتهاند که خداوند متعال در وعد و وعید خودش صادق است و به روز قیامت مربوط است، کسی نمیتواند کلمات و سخنان الله متعال را تغییر دهد؛ پس خداوند متعال گناهان کبیره را بدون توبه نمیبخشد و اگر مؤمن از دنیا با طاعت و فرمانبرداری رفت، مستحق ثواب است و اگر بدون توبه با گناهان از این دنیا رفت، برای همیشه در آتش جهنم است؛ البته عذاب آن از عذاب کافر سبکتر است، به همین خاطر معتزله، شفاعت در روز قیامت را انکار کردهاند و خود را از آیات قرآنی که در این باره است کاملاً بیخبر گرفتهاند و به آیاتی چنگ زدهاند که شفاعت را نفی میکند؛ زیرا شفاعت با مبدأ وعد و وعید در تعارض است، هیچ کسی نمیتواند برای دیگری نزد خداوند متعال شفاعت کند و کسی را از عقاب و گرفت خداوند متعال نجات دهد؛ بلکه هر فرد به اندازۀ عمل نیک و یا بد خود ثواب و یا عقاب میبیند.»
اعتقاد و باور معتزله دربارۀ «وعید»
قاضی عبدالجبار میگوید: «اما علوم وعد و وعید این است که خداوند متعال افراد مطیع و فرمانبردار را به ثواب، وعده داده است و گناهکاران را با عقاب و مجازات تهدید کرده است و خداوند چیزی را که وعده داده، حتما انجام میدهد و بر خداوند متعال خلف وعده و کذب روا نیست.»
در جای دیگر میگوید: «خداوند چیزی را به کسی وعده میدهد که مستحق آن باشد؛ زیرا وقتی از استحقاق بیرون شد در تعریف ظلم داخل است.»
و در جای دیگر میگوید: «وعیدی که از جانب خداوند متعال بیان شده است این وعید منحصر به کافر بدون فاسق نیست و همچنان منحصر به کفر بدون فسق نیست، همانطوری که بعضی از مرجئه میگویند فاسق به طور قطعی با آیات وعید قصد نشده است و دلیل آن این است که آیات وعید با الفاظی ایراد شدهاند همانطوری که کفار را در بر میگیرند، شامل فساق نیز میشوند.»
شهرستانی در کتاب «الملل والنحلل»: «آنان (معتزله) متفق هستند وقتی مؤمن از این دنیا با طاعت و توبه رخت سفر بربست، مستحق ثواب، پاداش و عوض میگردد و اما اگر گناه کبیره انجام داده بود و بدون توبه از دنیا رفت مستحق خلود در آتش جهنم است؛ البته عذاب او از عذاب کافران سبکتر و خفیفتر است و آنان (معتزله) این شیوه را وعد و وعید نامیدهاند.»
از اقوالی که در بالا ذکر شد، نظر معتزله دربارۀ «وعید» چنین ثابت شد که فاسق وقتی مرتکب گناه کبیره شد و بدون توبه از این دنیا رفت، مستحق خلود در آتش جهنم است؛ زیرا خداوند او را به چنین چیزی وعده داده است و حتماً باید «وعید» خداوند متعال نافذ گردد؛ البته عذابش از عذاب کافر خفیف و سبکتر خواهد بود.»
علامه ابوزهره در کتاب «تاریخ المذاهب الإسلامیه» دربارۀ اصل وعد و وعید مینویسد: «آنان (معتزله) معتقد هستند که وعد و وعید حتماً به سر انسان میآید، وعدۀ ثواب انجام میگیرد و وعید به عقاب نیز رخ میدهد، وعدۀ او دربارۀ توبه نصوح نیز واقع میشود، به همین ترتیب، کسیکه احسانی کرده باشد، با همان احسان و نیکی پاداش داده میشود و اگر کسی بدی کند، در برابر بدی خود عذاب دردناکی میبیند؛ پس گناه کبیره بدون توبه، بخشیده نمیشود، همانطوری که اگر کسی کار نیک و خوبی انجام داده باشد از ثواب محروم نمیگردد.»
دلایل معتزله
معتزله برای اثبات این دیدگاه خود (مرتکب گناه کبیره حتماً باید مجازات شود و به سزای اعمال خود برسد و گرنه خلف وعید است) دلایل گوناگونی مطرح نمودهاند که ما در زیر، بهطور خلاصه به آن میپردازیم و جواب علمای «اهل سنّت» را نیز در ذیل آن بیان میکنیم:
اولین دلیل، این آیه قرآن است: «بلی من کسب سیئه وأحاطت به خطیئته فأولئک أصحاب النار هم فیها خالدون» ترجمه: «آری! کسانیکه مرتکب بدی میشوند و گناهشان آنان را فرا گرفته، دوزخیاند و آنان در آنجا جاودانهاند.»
وجه استدلال از این آیه، قاضی عبدالجبار میگوید: «این آیه دلالت دارد بر اینکه کسیکه گناهان کبیره او به طاعتهایش غلبه نمایند؛ زیرا از احاطه در باب خطایا همین چیز با عقل دانسته میشود و برای اینکه احاطهای که در اجسام استفاده میشود در آن مستحیل است او برای همیشه در آتش جهنم است.»
پاسخ آن
ابن کثیر رحمهالله میفرماید: این آیه در رد بنی اسرائیل نازل شد، آنان با خود چنین میپنداشتند که هرگز آتش جهنم آنان را لمس نخواهد کرد؛ مگر چند روز معدود، [این آیه ذکر گردید تا برای آنان خاطرنشان سازد که] قضیه آنطور نیست که آنان پنداشتهاند؛ بلکه کسیکه گناهی انجام دهد و گناهان، او را احاطه نماید و روز قیامت فرا برسد و او اعمال نیکی نداشته باشد و تمام اعمالش بدی باشد؛ پس او از اهل جهنم است.
ابن عباس رضیاللهعنه در مورد این آیه «بلی من کسب سیئة» میفرماید: «کاری همانند کارهای شما انجام دهد و همان طوریکه شما کفر ورزیدید او نیز کفر کند، تا کفرش او را فرا گیرد و هیچ حسنه و نیکی نداشته باشد.»
قرطبی میفرماید: «مراد از سیئه در این آیه شرک است.»