یکی دیگر از عقاید مرجئه در باب ایمان، افزایش یا کاهش ایمان است که از این لحاظ میتوان آنها را به دو دسته تقسیم کرد:
دستۀ اول معتقدند که ایمان افزایشپذیر است، ولی کاهش نمییابد؛ پس از نظر این دسته، یک مؤمن میتواند از ایمانی برتر و قویتر از دیگر مؤمنان برخوردار باشد. فرقههای این دسته عبارتند از: غسانیه، ثوبانیه، نجاریه و شبیبیه.
دستۀ دوم معتقدند اساساً ایمان دارای اجزا نیست تا تفکیک و تشکیکپذیر باشد؛ بلکه یک کل به هم پیوسته و بسیط است که نه افزایش مییابد و نه کاهش؛ پس از نظر این دسته، هیچ مؤمنی بر مؤمن دیگر از نظر ایمان برتری ندارد، فرقههای این دسته عبارتند از: غیلانیه، شمریه و جهمیه.
دیدگاه اهل سنّت و جماعت
در این مسئله دو رأی است؛ بنابر رأی اول: ایمان کم و زیاد میشود؛ این رأی کسانی است که اعمال را به عنوان رکنی کامل برای ایمان در نظر میگیرند به این دلیل که الله متعال میفرماید: «فأما الذین آمنوا فزادتهم إیمانا و هم یستبشرون»؛ ترجمه: «اما مؤمنان [آیات قرآن] بر ایمانشان میافزاید و شادمان میگردند.» و آیۀ «وإذا تلیت علیهم ءایاته زادتهم ایمانا»؛ ترجمه:«و زمانیکه آیات او بر ایشان خوانده میشود بر ایمانشان میافزاید.» و آیهای که گفتۀ حضرت ابراهیم علیهالسلام را بیان میکند: «ولکن لیطمئن قلبی»؛ «ولی تا اطمینان قلب پیدا کنم».
اطمینان قلب همان زیاد شدن ایمان و اعتقاد است. و همچنین استدلال کردهاند که بین ایمان پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و ایمان هریک از افراد امت تفاوت است.
و نیز استناد کردهاند به این فرمایش رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم که فرمود: «لو وزن إیمان أبيبکر رضیاللهعنه بإیمان أهل الأرض لرجح بهم»؛ «اگر ایمان ابوبکر رضیاللهعنه با ايمان تمام اهالی روی زمین وزن شود هر آینه ایمان ابوبکر رضیاللهعنه برتر و بیشتر خواهد بود.
و بنابر رأی دوم: ایمان کم و زیاد نمیشود. این رأی کسانی است که قائلند تصدیق قلبی هرگاه به حد جزم و اذعان برسد زیادی و نقصان در آن قابل تصور نیست و راجع به آیات و احادیثی که دلالت بر زیاد شدن ایمان میکنند، گفتهاند که مراد از آن، زیاد شدن ثمره و آثار آن و اشراق و تابش نور قلبی است که متصف به ایمان است؛ پس ثمره و آثار ایمان به وسیلۀ طاعت و بندگی زیاد میشود و با معصیت کم میگردد، و ممکن است از طرف کسانیکه میگویند ایمان کم و زیاد میشود، به این دلایل چنین جواب داده شود که مسلماً وقتی که میگوییم اعمال، ایمان را زیاد میکنند منظورمان این نیست که اعمال جزئی اساسی از ایمانند و با از بین رفتن عمل، ایمان هم از بین میرود؛ بلکه عمل، جزئی است تکمیلی برای ایمان؛ پس این دلایل حجت و دلیلی علیه ما نیست؛ بلکه علیه کسانی است که ایمان را از کسیکه در عبادت کوتاهی میکند نفی میکنند.
و حق آن است که به همان میزانی که آیات پروردگار بزرگ برای مسلمان هویدا میشود و از شگفتیهای آفرینش او و تدبیر جهان و پیدایش بعضی از اموری که در فهم انسان نمیگنجد آگاه میشود، ایمانش قوی میشود و به همان اندازه که از عمل به واجبات شرعی دور میشود ایمانش ضعیف میگردد.
رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم میفرماید: «إن الإیمان لیخلق في جوف أحدكم کما یخلق الثوب فسئلوا الله أن یجدد الایمان في قلوبکم»؛ «ایمان در قلبهای شما کهنه میشود همانطور که لباس کهنه میگردد؛ پس از خداوند متعال بخواهید آن را در قلبهایتان تجدید و نو کند».
علامه تفتازانی رحمهالله میفرماید: «حقیقتا ایمان اضافه و کم نمیشود، در تعریف آن قبلا گذشت که حقیقت ایمان به معنای تصدیق قلبی است که به حد یقین و اعتراف برسد، که در آن زیادت و نقصان متصور نیست؛ حتی اگر برای کسی حقیقت تصدیق حاصل شود، برابر است که طاعات را انجام داده یا که مرتکب معاصی و گناه شده باشد؛ پس تصدیق او بر حالش باقی است و در آن تغییری نیست و آن آیاتی که بر زیادت ایمان دلالت میکنند، نزد امام ابوحنیفه رحمهالله محمول هستند بر اینکه صحابه کرام رضیاللهعنهم در ابتدا بهطور اجمالی ایمان آوردند؛ سپس هر فرضی که نازل میشد به طور ویژه به آن ایمان میآوردند [یعنی مؤمن بهِ افزایش مییافت نه خود ایمان]».