واژه فتنه یکی از پربسامدترین واژگان در شبکه مفاهیم قرآنی وروایی است که اهل لغت سه معنا را به طور کلی برای آن ذکر کردهاند. اول: «گدازاندن در آتش»، دوم: «اختبار و آزمایش» و سوم: «اضطراب و اختلال در نظم امور» که از میان این معانی، معنای دوم که همان اختبار و آزمایش است، دامنه مفهومیعامتری از معانی دیگر دارد؛ ولی با این حال، معنای سوم با مفهوم اصطلاحی فتنه که همانا حوادث اجتماعی التهابآور مرکّب از حق و باطل است، ارتباط بیشتری دارد. از آنجا که فتنههای اجتماعی آثار زیانآوری را در عرصه اجتماع موجب میگردند، مقاله حاضر در صدد است به تبیین راهکارهایی چون رجوع به معارف قرآنکریم و… به عنوان راهکارهایی برای در امان ماندن از فتنهها و راهکارهایی در جهت چگونگی مواجهه با این پدیدها نظیر برخوردهای نرم و روشنگرانه و در صورت لزوم، برخورد سخت و قاطع با ایجادکنندگان و طرّاحان فتنهها به عنوان راهکارهایی کوتاه مدت و تربیت اخلاقی و معرفتی افراد جامعه و تقویت اعتقادات به عنوان روشهای بلندمدت به منظور مبارزه به فتنههای بشری در پرتو تعالیم بپردازد.
مبارزه با فتنههای اجتماعی
یکی از اصول و قواعد مسلّم فطری این است که پیشرفت، ترقی و عروج اقوام به کندی صورت میگیرد، آهسته آهسته انسانیت به ترقی و پیشرفت دست پیدا میکند؛ اما انحطاط، زوال و شکست خیلی سریع انجام میگیرد، به گونهای که بالا رفتن بر روی کوه و رسیدن به قلهی آن طول میکشد؛ اما اگر کسی از زندگیِ خویش سیر شده و قصد خودکشی داشته باشد در یک آن سقوط میکند، عیناً به همین صورت ترقی و پیشرفت انسانیت صبر و حوصله میخواهد، باید پله پله مسیر پیشرفت را بپیماید تا به اوج و سربلندی برسد؛ اما اقوامی که قصد و اراده اخلاقی داشته باشند در یک لحظه از مقام عزّت در پرتگاه ذلت و منجلاب فساد فرو میافتند و نیازی به زحمت و تحمل مشکلات ندارند، این مسیر خود به خود طی شده و به هدف نهائی ضلالت و گمراهی خویش میرسند.
به عنوان مثال، اگر سدّ رودخانه شکسته شود در یک لحظه سیلاب خود را به خانه و کاشانه مردم میرساند و تمام آبادی و دستآوردهایی را که سالها جمعآوری کردهاند، از بین میبرد و بستن دوباره آن سدّ خیلی مشکل و دشوار خواهد بود.
بدینسان انسانهایی که سدّ اخلاقی و معنوی آنها شکسته شود، طوفان جنون تمام سدّهای دین و دانش و کرامت انسانی را در یک آن نابود و از بین میبرد و آن طوفان تمام پیوندهای اجتماعی را ویران میکند و اثرات سوء و مخرب آن تمام انسانیت را دربرگرفته، سکون و آرامش را از بین میبرد، ظلم و هوسپرستی دنیا را تاریک و تبدیل به وحشت کدهای مینماید؛ درنتیجه انسانهای متمدن را تبدیل به انسانهای درنده و وحشی مینماید.
لیکن مسلمانان با ریاضت، مجاهده و مبارزه با نفس در سالهای متمادی پلههای عزت، عروج و پیشرفت را طی نموده و از بلندیی آسمان نیز گذشتند و مورد رشک ملائکه قرار گرفتند، منظم و انضباط، اتحاد و اتفاق، الفت و محبت با همدیگر نشانهی شناخت آنها قرار گرفته بود؛ اما متاسفانه، مدتی است که مسلمانان دچار جنون تقلید بیگانگان شده و راه خودکشی معنوی و اخلاقی را در پیش گرفته و بهسوی انحطاط اخلاقی گام نهادهاند و سدِ اخلاقی آنها شکسته شده است. عزت و سربلندیِ چندساله نیاکان خودشان را با طوفان گناه و معاصی ویران و نابود کردهاند و چیزهایی که تا دیروز مایهای ننگ و سرافکندگی محسوب میشدند، امروزه قابل فخر و مباهات بهشمار میآیند. امروز پدر از فرزند مینالد، برادر از برادر گله و شکایت دارد، دوست از دوست دیگر خویش سلب اعتماد کرده است، استاد از شاگرد نالان و شاکی است، کارگر از صاحب کار در رنج و عذاب است، مأمور از آمر متنفر و گریزان است و رعیت از حاکمان و مسئولین خویش گریزان و در حال فرار و دوری است.
معاشرت و زندگی انسانها تبدیل به آتشکدهای شده است که بزرگ و کوچک، امیر، غریب، حاکم، محکوم و… همه به صورت یکسان در آن میسوزد و کسی از آن مستثنی نمیباشد و جوّی بر انسانها حاکم گشته است که سرقت، دزدی و بزهکاری و رشوه خواری، انبوهسازیِ ثروت بهصورت عیان و عریان، بهعنوان سدّی محکم در جلوی انسانیت قرار گرفته است و تمام اعمال زشت بهصورت اشیای گندیده و متعفنی شامّهی انسانها را بسته به گونهای که بوی بد و زشت آن را احساس نمیکنند و زشتیها و بدبختیهایی دامن گیرشان شده که در نگاهشان زیبا جلوه میکند.
بدینسان نه عزّت، عفت و ناموس مسلمانان در امان است و نه جان و مال آنها، نه علم و دانش باقی مانده است و نه خیر و اثری از عدالت و انصاف بوده و دین و دانش تباه و با سم بزهکاری فرزندان مسلمانان مسموم و شکل اصلی خویش را از دست داده است، عقل و حتی صورت زیبای ظاهری مسلمانان مسخ گشته است. «إِنَّا لله وإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»
اما غم انگیزتر از آن این است، دانشمندان که متولی اصلاح امت هستند انحطاط مسلمانان را احساس نمیکنند و کسانی که انحطاطها را احساس میکنند فکر اصلاحی ندارند و افرادی که سلیقه اصلاحی دارند قدرتِ اجرایی ندارند و کسانیکه قدرت اجرایی دارند فرصت و وقت اصلاح کردن را ندارند و کسانیکه قدرت اصلاح را دارند، توفیق اصلاح ندارند.
همان گونه که قبلاً اشاره شد طوفان نشانه و علامت ویرانی است؛ اما ما هیچ توجهای به این علامت و نشانه نداریم، چنانچه در جلوی چشمان و دیدگان ما خانهها در آتش میسوزد و ما تماشا میکنیم روستاهای اطراف در آتش میسوزند؛ اما ما دل خوش کردهایم که خانه ما هنوز نسوخته و محفوظ است درحالیکه امت در منجلاب فساد غرق شده و ما خوشحالیم که بر روی کوه جودی قرار گرفتهایم و غرق نمیشویم، پایههای امت متزلزل شده و میلرزند؛ اما ما خوشحال هستیم که پایههای ما مستحکم و هنوز پا برجایند.
ای صاحبان عقل و دانش! به خاطر خدا بلند شده و از خواب غفلت بیدار شوید و این قوم و امت غرق شده را نجات دهید، آتشی که در خانههایتان روشن کردهاید را خاموش کنید و امت با جنون و وضع نابسامان خویش قصد خودکشی و نابودی اخلاقی و معنوی را دارد، سدّ اخلاقیات را میشکند؛ پس بیایید با تدبیر و خِرد، دلسوزی و دردمندی دست آنها را گرفته و مسیر رشد و هدایت را به ایشان بدهید.
بمبها و تلههایی که برای شکار و صید جوانان مسلمانان به کار گرفتهاند، با خِرد و تدبیر خنثی نمائید و بدون ایثار و جان فدایی؛ هرگز به این هدف و مقصد بزرگ و پر معنی نمیرسید و بر مشکلات فائق نمیآیید.
متأسفانه نظام زندگی ما متاثر از نظام و روش زندگی و حکمرانیِ یهود است؛ بنابر این اساس، کار بانکها بر اساس سود و ربا و راههای ناجایز و باطل استوار است و زندگی با پدیدۀ شوم نابرابری و بیعدالتی روبهرو گشته است، بگونهایی که انسانهای غنی و ثروتمند، پرچم خشم، حسادت و رقابت را در میان خویش برافراشته و شکاف طبقاتی بین انسانهای دارا و فقیر قابل مقایسه نمیباشد و قطعاً این وضع اصلاح نخواهد شد؛ بلکه روز به روز بدتر و تبدیل به قانونشکنی و گریز از قوانین و مقررات میگردد و انسانهای فقیر و نادار با دیدن بیقانونی، عمارت، کاخها و برجهای سر به فلک کشیده انسانهای ثروتمند، در فکر از بین بردن آنها خواهند شد و روزی کاخهای آنها را تبدیل به خاکستر خواهند کرد، خدا کند که امت اسلامی شاهد چنین روزی نباشد، نابرابری و ناهمواریهای اجتماعی، امالامراض و اساس بدبختی و پستیهای انسانها میباشد. لشکرهای شیطانی با شبیخون بر زندگی انسانها این مریضی را به درجهای حاد میرسانند و قبل از هر چیز دانشمندان و حاکمان کشورهای اسلامی باید این راه را مسدود و قبل از هر مریضی دیگر این مریضی را علاج نمایند و پیش از هر دانشمند دیگر حَکم انسانیت رسول اکرم (ص) نسخه شفابخش و علاج کاملی برای این بیماری ارایه دادهاند که ما باید فقط زحمت استفاده آن را به کار گیریم و ناهمواریهای گوناگون خود بهخود حل نخواهند شد و نظام زندگی، محیط پر از امن و کارآمدی خواهد بود و راه صلاح، ناهمواریهای زندگی این است که دردمندان و دانشمندان امت به صورت خالصانه و عاری از هر نوع سودجویی انسانهای نیازمند را شناسایی و در جهت حل مشکلات آنان گام مثبت بردارند و از انسانهای دارا و ثروتمند عطیات و خیرات جمع کرده و در بین فقراء محله، قریهها و شهر خویش تقسیم بنمایند و ذرهای از مشکلات آنها بکاهند و اگر چنانچه خود زحمت تقسیم خیرات و عطیات انسانهای خیرخواه و نیک را نمیکشند، حداقل انسانهای مستمند، محتاج و نیازمند را به ثروتمندان معرفی نمایند تا به آنها رسیدگی شود و انسانهای دارا و ثروتمند باید دست انسانهای نادار، فقیر و مستمندان را بگیرند، اگر چنانچه خانوادهای نیاز به آب و غذا دارند این مشکل را برطرف نمایند و اگر جوانان بیکار که جویای کار هستند، برای آنها کار و شغل ایجاد شود.
و اگر دختر و پسری به خاطر ناداری والدین در خانه نشستهاند، آنها را به خانه بخت فرستاده و برای آنها اسباب خوشبختی و روی پای خود ایستادن را فراهم نمایند و اگر انسانهای بیمار نیاز به علاج و درمان دارند، امکانات علاج و درمان آنها را مهیا نمایند و اگر بچهها از رشد، تعلیم و آموزش بازماندهاند موانع را از سر راه آنها برداشته و اسباب شکوفایی آنها را فراهم نمایند.
خلاصه اینکه سعی شود تا در هیچ شهر، قریه، محله و کوچهای انسان نیازمندی باقی نماند و همهی آنها در یک سطح قرار گیرند و با یکدیگر عهد کنند که با هم بخورند و به صورت یکسان زندگی نمایند، همانگونه که به صورت برابر و یکسان میمیرند و دفن میگردند، حال این صورت فرق نمیکند که انسانهای دارا مقداری از ثروت خویش را در این جهت اختصاص بدهند و یا مصارف و خرج زندگی روزمره خویش را کاهش بدهند. این است نقشه صحیح زندگیِ اسلامی و قبل از همه سنگ بنیاد این زندگی برابر و همسطح را پیامبر (ص) در مدینة منوره اجرا و عملی نمودند.
چنانچه آنحضرت (ص) فرمودند: «مؤمن و مسلمان نیست آن کسی که با شکم سیر میخوابد و همسایهاش گرسنه میخوابد.» اگر ما هم با همین قصد زندگی را آغاز و به صورت یکسان طراحی و اجرا نمائیم، میدان زندگی وسیع و فقراء و مستمندان خودکفاء و تمام انسانها برابر خواهند شد و نفرتی که در بین امراء و فقراء ایجاد شده دیوار آن شکسته و تبدیل به محبت، اخوت و برادری و غمخواری میگردد و طوفان فساد و بردباری فروکش میکند و قطعاً اگر این نسخه عملی شود خیلی زود انقلاب عظیم اصلاحی پیدا خواهد شد و یقیناً مشکلات برداشته و کسی که مستحق زكات باشد نیز پیدا نشده و این کار را باید حاکمان و دولتمندان انجام بدهند و مشکلات رعیت و ملت را کم نمایند و اگر چنانچه، حاکمان و رؤسای ممالک اسلامی از این عمل خداپسندانه شانه خالی کنند، باید انسانهای دردمند و مخلص از بین خود مردم دست به کار شوند و بدون هیچگونه چشمداشت عزت، نام و نشانی و بدون طمع به مردم خدمت کنند و نیز شایسته است که انسانهای با نفوذ این کار را برای رضای خدا انجام داده و کِشتی به گل نشسته امت سرگردان را به ساحل نجات برسانند.
آخرین دعا وخواستهی ما نیز این است که حقیقت هر سپاس و ستایش شایان خداوند است که پروردگار جهان و جهانیان است.
نتیجهگیری
1ــ عمل کردن بر اساس تقوا و داشتن بصیرت سیاسی و اجتماعی در پرتو قرآن و سنت از راههای در امان ماندن از خطرهای فتنههای اجتماعی، میباشد.
2ــ در صورتیکه پس از تبیین حقایق که به وسیله نخبگان جامعه صورت میگیرد، طرّاحان اصلی فتنه دست از اقدامهای فتنهجویانه خود بر نداشتند، در این میان، وظیفه حکومت اسلامی است که با بهرهگیری از تمام امکانات و بسیج عمومی در مقابل فتنهجویی این افراد با قاطعیّت بایستد.
3ــ از آنجا که وقوع فتنهها متأثر از ریشهها و عوامل انگیزشی در درون افراد که همان هواهای نفسانی است و نیز متأثر از عوامل نگرشی که همان انحرافهای فکری و عقیدتی است. جامعه اسلامی باید با تربیت اخلاقی و تزکیه و نیز تقویت اعتقادات و باورها به عنوان راهکارهای بلندمدّت به منظور ریشهکنی فتنهها قدم بردارد.