در مورد تاریخ اندیشۀ سیاسی در اسلام، تعدادی از اندیشمندان به مسئله با نگاهی بیرونی نگریسته و رابطۀ دانش، قدرت، و مشروعیت در دورۀ میانه را بررسی میکنند. آنان قائل به تقدم «عمل» بر نظر و تقدم اراده بر اندیشه هستند و بر وابستگی دانش سیاسی به ساختار قدرت سیاسی تأکید میکنند. آنان معتقدند که در اندیشۀ سیاسی دنیای اسلام، نقش عمده و اساسی بر عهدۀ قدرت و اراده بوده است و عقل و دانش صرفاً واسطهای بوده که در خدمت تحقق آن قرار داشته است. همچنین، آنها قائل به وجوه مشترکی بین «سه جریان عمدۀ فلسفۀ سیاسی و فقه اهل سنت و فقه سیاسی شیعه» در اندیشۀ سیاسی اسلامی هستند و نیز به برخی از جریانهای فرعی، همچون «تأملات عرفانی و تصوف سیاسی» اشاره میکنند که شاخصترین وجه مشترک آنها پیوند «ایجابی یا سلبی با نظام قدرت» است.
فارابی، بنیانگذار فلسفۀ سیاسی اسلامی، نقشی اساسی در طرح این مسئله و تلاش برای پاسخ به آن دارد. از نظر فارابی، معرفت حقیقی امری است یگانه و قابلدسترس که با دو راه عقل و وحی میتوان به آن دست یافت. وی این دو راه را در قالب تشریح دو قوۀ ناطقه و متخیله در وجود انسان توضیح میدهد. قوۀ ناطقه، فصل ممیز انسان از دیگر موجودات است یا همان «انسان حیوان ناطق» یا به قول ارسطو «انسان ذاتاً حیوان سیاسی است» که از طریق آن انسان تفکر میکند، دانش را کسب میکند و میان خوبی و بدی تمیز میدهد. اما قوۀ متخیله، قوهای است که به تجزیه و ترکیب معانی و صورتهای ذخیره شده در حافظۀ انسان میپردازد. بدین ترتیب، قوۀ ناطقه دو جزء نظری و عملی دارد. جزء نظری آن تفکر و کسب دانش را ممکن میسازد و جزء عملی آن تشخیص خوبی از بدی را میسر میسازد. از نظر فارابی، قوۀ ناطقه یکی از قوای بسیار مهم در وجود انسان است که در حالتهای مختلف دریافتهای متفاوتی را برای انسان میسر میسازد. به عقیدۀ وی، «آنچه در نخستین، امر بالطبع برای او حاصل میشود عبارت از هیئتی است در ماده که مهیای قبول رسوم معقولات میباشد. بنابراین، آن بالقوه عقل بوده و عقل هیولایی است و نیز بالقوه معقول است.» در مرحلۀ بعد، عقل بالفعل قرار دارد. از نظر وی، «آنگاه عقل بالفعل شود که معقولات در او حاصل شود و معقولات بالقوه آنگاه بالفعل گردند که بالفعل معقول عقل گردند.»
از نظر فارابی، این بالفعل شدن، از طریق عقل فعّال و با افاضه از او صورت میگیرد؛ به همین دلیل، معرفت یک امداد آسمانی است. به نظر وی، عقول مفارق در عالم فوق قمر، مستقیماً بر عقل انسانی تأثیر نمیکنند، بلکه فیض الهی از مسیر عقل، اول در یک سیر متنازل و متدارج از مرتبۀ افضل به اسفل و در گردشی منتظم و از پیش تعیین شده در حرکت است. مقصود فارابی از عقل فعّال، آخرین عقل در سلسلۀ عقلهای دهگانهای است که در عالم مافوق قمر (ملکوت/ آسمانی) قرار دارد و فیض و معرفت حقیقی را پس از دریافت از مبدأ اول، به عالم مادون قمر (ناسوت/ زمینی) افاضه میکند. فارابی در برخی از آثار خود از آن به «واهب الصور» و در برخی دیگر به «روح الامین و روح القدس» تعبیر کرده است.
اینک پس از بررسی اجمالی اندیشۀ سیاسی و رویکردهای مختلف به مسئلۀ سیاسی، وارد اندیشۀ بهظاهر سیاسی فاشیزم میشویم. فاشیزم، همانطوری که در مقدمه مطرح شد، یکی از بدترین باورهای سیاسی بوده است که سبب نابودی تعداد زیای از انسانهای بیگناه گردیده است. بررسی این باور به ما کمک میکند تا اندیشههای خِردستیز را بهتر بشناسیم.