در دورانی که حضرت علامه ندوی پلههای تکامل شخصیتی و علمی خویش را میپیمود، مصر، مهد نامآوران علم و ادب و مرکز فیاض ادب عربی بود، مردان فرهیختهای در زمینهی ادب شاهکارهای زیبایی از ادب عربی را مظهر وجود بخشیدند و بالأخره به اوج کمال رسیدند، مثل مصطفى لطفي منفلوطی، عباس محمود عقاد، مصطفى صادق رافعی، دکتر احمد امین، شهید سید قطب، رشید رضا و غيره.
از همین جهت بود که علامه ندوی در دوران میانهی تعلیم خویش در زمینهی ادبی از ادیبان مصری بسیار استفاده کرد؛ اما نه بهطور مستقیم، بلکه از طریق کتابها، مؤلفات، مقالات علمی و ادبی آنان. در مجلات مشهور و متداول مصری مسلم است که علامه ندوی تصویری زیبا و دوست داشتنی از مصر را در ذهن داشت و شاید، همین امر سبب گردید شوق و انگیزه، و خاطرات دوران نوباوگی او را بهسوی مصر روانه کند، قبل از اینکه خودِ حضرت علامه ندوی به مصر سفر کند، ذهن و تفکر او به مصر سفر کرده و تا حدودی با ادبا، اندیشمندان و علمای آن دیار ملاقات کرده بود، و تصانیف پر ارج ایشان نیز زودتر از خودشان فضای علمی و ادبی مصر را عطر آگین کرده بودند؛ اما این بار نوع سفر فرق میکرد، از جهتی علمی و ادبی بود و از جانبی دیگر و مهمتر از آن، جنبهی اصلاحگری، دعوت و تبلیغ بود که این امر سفر حضرت امام ندوی را پربار، معنیدار، جاندار و ایمانافروز قرار داد.
دکتر یوسف قرضاوی مینویسد: یکی از نخستین و بارزترین سفرهای علامه ندوی به جهان عرب و مهمترینشان، سفر به مصر میباشد که در سال (١٩٥١م) صورت گرفت. در این سفر با علما، دعوتگران، ادیبان، اندیشمندان و گروههای اسلامی در مصر دیدار کرد و در بسیاری از محافل، پوهنتونها، شهرها و قریهها به ایراد سخن پرداخت و شش ماه در آنجا اقامت گزید؛ همچنین در این سفر با رهبران «اخوانالمسلمین» دیدار کرد.
علامه ندوی حدود شش ماه در مصر ماند که در خلال آن با علمای بزرگ، داعیان، ادیبان و اندیشمندان مختلفی نظیر شيخ أزهر عبدالمجید سلیم، شیخ حسنین محمد مخلوف، شیخ محمد شلتوت، شیخ عبدالرحمن بنا ساعاتی پدر بزرگوار شهید حسن البناء رهبر و بنیانگذار جماعت «اخوانالمسلمین»، شیخ احمد محمد شاکر، شیخ حامد الفقى، شیخ زاهدکوثری، شیخ عبدالوهاب بک خلاف، شیخ مصطفی صبری افندی، شیخ الاسلام سابق دولت عثمانی و شیخ محمد فواد عبدالباقی دیدار و ملاقات کرد.
همچنین با رهبران، مسئولان و ادبا، نظیر مفتی امین حسینی، امیر عبدالکریم ریفی، لواء صالح حرب باشا، عبدالرحمن عزام باشا و امین محمود خطاب نیز دیدار کرد. در میان داعیان و اندیشمندان اسلامی هم با شهید سید قطب، استاد محبالدين خطیب، شیخ محمد شرباصی، شیخ محمد غزالی، دکتر سعید رمضان، استاد صالح عشماوی و شیخ بهی خولی ملاقات کرد. در میان ادبا هم با دکتر احمد امین، استاد عباس محمود عقاد، استاد احمد حسن زیات، استاد محمود محمد شاکر و دکتر محمدحسین هیکل نیز دیدار کرد.
علامه ندوی در دیدارهای خویش بیشتر به نشر افکار و اندیشههای ناب و اصلاحی خویش میپرداخت و از ذخیرهی مطالعات خویش در زمینهی تاریخ اسلامی سخنان بسیار ارزنده، پرمحتوا و مؤثری را ایراد میکرد. علامه ندوی فرصت یافت تا در پوهنتون «الأزهر»، پوهنتون «فؤاد» و پوهنون «قاهره» و در میان بسیاری از گروهها و احزاب دینی و اسلامی به سخنرانی بپردازد که اثرات بسیار خوبی را بر جای گذاشتند؛ همچنین لواء صالح حرب باشا محفل گرامیداشت و معارفهی «شیخ ابوالحسن علی ندوی» را برگزار کرد که عدهای از شخصیتهای بزرگوار مثل شیخ حسنین محمد مخلوف (مفتی سابق کشور مصر)، شیخ محمد شربینی رئیس جمعیت علماء الأزهر و امیر عبدالكريم خطابي در آن شرکت داشتند.
علامه ندوی در سخنرانیهای خویش گاهی از شاهکارهای شخصیتهای اصلاحی و احیاگر تاریخ هند سخن میگفت و گاهی هم اشعار زنده و بیدارگر دکتر محمد اقبال لاهوری را بیان میکرد، تا چیزی تازه برای آنان باشد و در بسیاری موارد از شخصیت والا و دعوتگر بزرگ عصر حاضر (حضرت مولانا محمد الیاس کاندهلوی) بنیانگذار نهضت دعوت و تبلیغ مردم را آگاه مینمود و دربارهی عمل بزرگ ایشان یعنی کار دعوت و تبلیغ روشنگری میکرد که بسیار تأثیرگذار بود و پس از فهمیدن این کار، بسیاری بر آن شدند تا کار دعوت اسلامی را با همین اسلوب دنبال کنند.
از آنجا که مقصود حقیقی علامه ندوی بهرهگیری از لذتهای ظاهری و نفسانی نبود، و اصلاح امت و فکر دعوت او را وادار به سفر کرده بود؛ هرگز نمیخواست در هتلهای پیشرفته و مدرن به سر ببرد؛ بلکه همواره جاهای مختصر، گمنام و کوچهها را ترجیح میداد و در نزد بعضی از دوستان خویش اقامت میگزید؛ زیرا میدانست که اقامت در هتلهای بزرگ او را از هدف حقیقی او دور میگرداند و آنگونه که میخواهد نمیتواند با مردم ارتباط برقرار نماید؛ حتی در دوران سمینارهای رابطة العالم اسلامی نیز روش ایشان به همین صورت بود، درحالیکه میتوانست بزرگترین هتلها و بهترین منازل را برگزیند.
همچنین از اقامت گزیدن نزد اغنیاء و ثروتمندان پرهیز میکرد، تا مبادا از روح مقصد ایشان کاسته شود یا نمکگیر شده و از بعضی اهداف خویش باز ماند و یا بدان جهت که اینگونه جاهها با ذوق و زندگی او سازگاری نداشت؛ به هر حال همواره مقصد اصلی خویش را دنبال میکرد و از رفاهطلبی دوری میکرد.
دکتر یوسف قرضاوی مینویسد: هنگامیکه شیخ در دوران جوانی خویش از مصر دیدن کرد، ریشش سیاه و چهرهاش شاداب، عزمش جوان، روح او سرزنده و غیرتش بیدار بود؛ دارای حماسهی جوانان و حکمت بزرگان بود؛ اندیشهی یک عالم موفق و قلب مؤمن غیور را با هم و در آن واحد جمع کرده بود.