از آنجاییکه علامه ندوی رحمهاللهتعالی «سید» و از سلالۀ طيبۀ سيدنا حضرت حسن بن علی رضياللهعنهما میباشد، و از لحاظ خاندان و آبا و اجداد، نیز از نسل انسانهای وارسته، عالم، دعوتگر، دلسوز و خیرخواه بود، چنانچه در بخش دوم زندگی ایشان مطالبی در این زمینه نگاشته شد، خداوند متعال ایشان را هم از لحاظ نسب و نیز از لحاظ حسب صفات و امتیازاتی زیبا داده بود که مهمترین و بارزترین آنها حس خیرخواهی و دلسوزی برای جهان اسلام، بهویژه مسلمانان عالم بود.
حس خیرخواهی و دلسوزی به همنوع خويش، یکی از صفاتی است که خداوند متعال آن را بسیار دوست دارد و میپسندد و هرکس این صفت و ویژگی را داشته باشد محبوب رب جهانیان قرار میگیرد و حق تعالی نام او را در اوراق زرین تاریخ بشریت ضبط و ثبت خواهد نمود.
سید ندوی رحمهاللهتعالی از آنجاییکه سوز درون و حس خیرخواهی وافری به امت محمدی داشتند، بعد از تفکر و تعمق و بحث به این نتیجه رسیدند که بیداری اسلامی و احیای تمدن زیبای اسلامی با نشستن در خانه و منزل امکانپذیر نیست؛ لذا رختسفر بسته و با خویشتن عزم میکند که به طرف کشورهای عربی سفر نماید.
سفر به کشورهای عربی و هشدار نسبت به فرهنگ غرب
در دورانی که حضرت علامه ندوی به مرحلۀ شکوفایی علمی و فکری قدم گذاشت و با نگاه خردمندانۀ خویش فرازونشیبهای زمانه را نگریست، بزرگترین خطری که توجه ایشان را به خود جلب کرد، فرهنگ غرب بود که از نظر اخلاقی و اجتماعی، منحطترین فرهنگ بود، و بنابر ظاهر براق و درخشندهاش، سیلآسا به سوی کشورهای اسلامی و منازل مسلمانان سرازیر بود.
در همین دوران، انقلاب صنعتی پدیدار گشته و اوج گرفت، و پیشرفت و ترقی ظاهری کشورهای غربی فکر بسیاری از مسلمانان را ربود و آنان را تابع خویش گردانید، در حقیقت، این تمدن بیشتر از ظاهر، قلبها را مسخ میکرد و به جای ربودن منابع طبیعی جهان اسلام، مغز، فکر و در نتیجه، ایمان آنان را میربود.
علامه ندوی با نگاه عمیق خویش پهنای این خطر را درنوردید و با دید بصیرت خویش از عواقب ناگوار آن هشدار داد و زنگ خطر غیرت اسلامی را به صدا در آورد، و از آنجاییکه کشورهای عربی و به ویژه جزيرة العرب و سرزمین حجاز بیشتر از هر جای دیگری در مسیر این سیل بنیانافکن و خطرناک قرار گرفته بود، احساس کرد که این کشورها نیاز بیشتری برای امداد و کمک فکری دارند؛ لذا همراه با درد و فکری که داشت، رخت سفر را بسته و در کشورهای اسلامی، بهویژه کشورهای عربی سیر کرد و برای بیداری روحی مسلمانان از هیچ سعی و تلاشی دریغ نورزید. دکتر محسن عثمانی در مورد ایشان مینویسد: «همین بیتابی و اضطراب اسباب سفر را برای ایشان فراهم آورد، نه دوری سفر مانع ایشان میشد و نه هم ضعف سلامتی، او تیغ برندهای بود که در گیرودار اسلامگرایی و غربگرایی علیه چیرهدستی غرب به نبرد پرداخت و در مشرق و مغرب برای رساندن پیغام دین اسلام به چهار گوشۀ عالم سفر کرد، همچنین برای بازگرداندن امت به شاهراه حیاتی آن، با وجود مشقتهای فراوان، به سفر پرداخت و تا آخرین لحظات مشغول جهاد و احیاگری بوده تا به لقای معبود شتافت.
این مرد ربانی همواره برای رسیدن انسانها به سرمنزل مقصود و رسیدن اسلام به قلههای عزت و سربلندی در عالم میاندیشید و برنامهریزی میکرد، این غم جانکاه همواره ایشان را رنج میداد و برای احیاگری اسلام و نابودی فرهنگ نامساعد و نامیمون غرب از هر راهی وارد میشد، این درحالی بود که استعمارگران برای حاکمیت بر ممالک اسلامی و عربی از هر حربهای استفاده میکردند، گاهی برای رسیدن به هدف خود صفوف مسلمین را با برنامهریزیهای منظم پارهپاره میکردند، و گاهی هم مسئلۀ تعصب قومی و نژادپرستی را به میان میآوردند و برای براندازی زبان قرآن، یعنی زبان عربی هم از هر دری وارد میشدند، علامه ندوی که در آن دوران جوانی آگاه، عالمی با تقوی و حقیقتبین بود، همۀ مفاسد و برنامهریزیهای مخرب غرب را ارزیابی کرده و برای حل این بحران و آگاه کردن امت عرب میاندیشید و به همین جهت بود که با نهضت اخوانالمسلمین محبت پیدا کرد و وقتی به مصر سفر کرد، در میان آنان سخنرانیهای متعددی را ایراد کرد؛ «بلال عبدالحی حسنی» مینویسد: مولانا با نهضت اخوانالمسلمین از آن جهت رابطه و مناسبت داشت که آنان در بیدار کردن غیرت دینی عربها، نقش بزرگی ایفا کردهاند.
مولانا ندوی برای درد عربها دردمند میشد، برای ضعف روحی و معنویشان در اندیشه بود و برای خشکیدن جوی ایمان و یقین در آن سرزمین همواره در اندیشه بود، اگر عربها شکست میخوردند غم جانکاهی وجود مبارک ایشان را فرا میگرفت و اضطراب شدیدی به ایشان دست میداد.
مولانا نذرالحفیظ ندوی مینویسد: «در سال (١٩٦٧م) هنگامی که عربها با شکست فاحشی روبهرو گشتند، بر دل و دماغ و اعصاب مولانا اثر خاصی گذاشت، تا چند روز چنان فضایی ایجاد گردید که گویا یکی از اهل خاندان با حادثهای روبهرو شده است؛ زیرا بیشترین آرزوی ایشان به عربها وابسته بود، وقتی میشنید که در مکه و مدینه کسی را کاری گیر آمده است هرگز خوشحال نمیشد؛ بلکه میفرمود: مسلمانان فقط برای حج و عمره به مکۀ مکرمه و مدینۀ منوره میروند. نسبت به حجاز چنین تصوری داشت که خطۀ عربستان سعودی را به سرزمین مقدس حجاز تعبیر میکرد؛ بلکه خواستار آن بود که در تمام عالم عربی چنان فضایی حاکم گردد که فقط عبادت خدای واحد لاشریک انجام پذیرد و فقط میخواست در تمام این سرزمین جریان و حکمرانی اسلام را مشاهده نماید. به همین علت ایشان وجود اسرائیل را غدۀ کشندهای میپنداشت و میفرمود به خاطر ضعف رهبران، عرب اسرائیل به وجود آمده است و زمانی از بین میرود که روح صحیح جهاد در تمامی عربها بیدار گردد.
در حقیقت این آرزوهای بلند حضرت امام ندوی از آنجا سرچشمه میگرفت که همۀ عالم اسلام نسبت به عربها محبت داشته و آن را منبع فیاض عزت و شوکت اسلام میدانستند و تاریخ اسلام مملو از شاهکارهای مهم عربها و مسلمانان عالم و غفلت آنان سرچشمۀ بسیاری از مفاسد و بیبندوباریها خواهد بود و از این جهت بود که علامه ندوی نسبت به عربها بسیار عنایت و توجه میکرد. دکتر یوسف قرضاوی مینویسد: «ابوالحسن ندوی به عربها، مشکلاتشان، نهضت و هویتشان بسیار اهمیت میداد، بدان جهت که آنان بنیاد اسلام و خاندان حضرت رسول صلیاللهعليهوسلم، و سلالۀ اصحاب کرام رضواناللهعلیهماجمعین هستند و آنها باید زمام قافلۀ اسلام را به دست گیرند و کاروان اسلامی را راهنمایی کنند؛ چنانکه از رسایل و مؤلفات ایشان در موضوعات مختلف مشاهده میگردد؛ مثل: «من العالم الى جزيرة العرب»، «من جزيرة العرب الى العالم»، «اسمعی یا مصر»، «اسمعی یا (سورية) اسمعى يا زهرة الصحراء»، «العرب يكشفون أنفسهم» و…».