نویسنده: شکران احمدی

چکیده

وجود «عقیده» در کالبد انسان، مانند روحی است که به وی حیات و نشاط می‌بخشد و اعمالش را زنده و تازه می‌گرداند. عقیده از چنان نیرو و حرارتی برخوردار است که بسا اوقات تا مسافت‌های دور انسان‌های مرده‌دل و خاموش را به وَجد می‌آورد و زنده می‌گرداند. عقیده در تمامی جنبه‌ها و بخش‌های زندگی فردی و اجتماعی انسان تاثیر به‌سزایی دارد و آن را جهت می‌دهد و کنترل می‌کند، و در واقع می‌توان ادعا نمود که انسان و داشتن عقیده، لازم و ملزوم یکدیگراند.
واژگان کلیدی: عقیده، نقش، ساختار، فرد و جامعه.
اگر به حرکات و اعمال و افعال عادی خویش در زندگی، نظر گذرایی داشته باشیم و در آنچه از ما سر می‌زند و آنچه خود را از ارتکاب آن باز می‌داریم دقت نماییم، همین‌طور تمام تصرفاتی که خود را ملزَم به انجام یا ترک آن‌ها می‌دانیم و یا آنچه موردعلاقه‌ی ماست که بر آن محبت می‌ورزیم و درصدد به‌دست‌آوردن و یا نزدیک‌شدن به آن هستیم و آنچه از آن ترس و بیم داریم و در صدد اجتناب و دورشدن از آن هستیم و امثال این موارد را اگر با دیدی عمیق‌تر مورد بررسی قرار دهیم، به این نتیجه خواهیم رسید که تمام اعمال و تصرفات ما زاییده‌ی مفاهیم و باورهایی است که در وجود ما ریشه دوانده است و در اعماق دل و دماغ ما رسوخ نموده است.
این باورها اصولاً از چنان نفوذ و قدرتی برخوردارند که تک‌تک اعمال و کردار ما را جهت می‌دهند و به مشکل می‌توان فردی را بر خلاف آنچه باور دارد و اعتقاد دارد وادار نمود، به‌عنوان مثال: هیچ فرد عاقلی هرگز به مجرد خواستن از وی که خود را در آتش بیندازد نخواهد انداخت؛ مگر در صورت اجبار و اکراه که آن هم قدرت فوق‌العاده لازم دارد؛ اما اینکه چرا فرد مزبور به سادگی تسلیم آتش نمی‌شود؟ بدیهی است که باوری که وی از آتش دارد و تصوری که از سوزاندن آن در ذهنش وجود دارد به وی اجازه نمی‌دهد تا خود را در آتش بیندازد و همین‌طور باوری که فرد از یک پیاله آب آلوده به سم دارد، هیچ‌گاه به وی اجازه نمی‌دهد، تا آب لیوان آلوده را سر کشد.
با این توضیح روشن شد که باورها و برداشت‌ها و مفاهیمی که از قبل در ذهن فرد نقش بسته است به مثابه‌ی اهرم‌هایی هستند که اعمال وی را جهت می‌دهند و زمینه‌ی تحقق و وجود آن‌ها را فراهم می‌نمایند و در اصطلاح شرع، به این‌گونه باورها و مفاهیم ذهنی «اعتقادات» می‌گویند که از اهمیت ویژه و جایگاه ممتازی برخوردارند. برای روشن‌تر شدن جایگاه «عقیده» در وجود فرد می‌توان رابطه‌ی عقیده را با سایر اعمال و کردار این‌گونه تشبیه نمود که عقیده مانند دستگاه و موتوری است که تمام حرکات و تصرفات فرد را؛ حتی احساسات و انگیزه‌های درونی‌اش را تنظیم می‌نماید که با از کارافتادن عقیده و معطل ماندن آن شکاف عمیق و خلل جبران‌ناپذیری در اعمال وی پدید می‌آید.
«عقیده» از چنان نور و ضیایی بهره‌مند است که به شهادت قرآن تاریکی‌های راه را می‌زداید و در پیچ‌وخم مسیر زندگی صاحبش را رهنمون می‌باشد:
«أَوَ مَن كَانَ مَیتاً فَأَحْیینَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا»؛ ترجمه: «آیا كسی‌كه [به سبب كفر و ضلال هم‌چون] مرده‌ای بوده است و ما او را [با اعطای ایمان در پرتو قرآن] زنده كرده‌ایم و نوری [از مناره‌ی ایمان] فرا راه او داشته‌ایم كه در پرتو آن، میان مردمان راه می‌رود [و چشم او را روشنایی، گوش او را شنوایی، زبان او را توان گفتار و دست و پای او را قدرت انجام كار می‌بخشد] مانند كسی است كه به مَثَل‌گویی در تاریكی‌ها فرو رفته است [و توده‌های انباشتۀ ظلمت‌كده‌ی كفر او را در خود بلعیده است و شبح بی‌جان و بی‌اندیشه و بی‌تكانی از او بر جای نهاده است] و از آن تاریكی‌ها نمی‌تواند بیرون بیاید؟».
بنابراین، عقیده آن روح و حیاتی است که از دست دادن آن به منزله‌ی از دست‌دادن زندگی و محروم شدن از حق حیات است، امروز یکی از عمده‌ترین وظایفی که کم‌تر به آن توجه می‌شود و در مواردی به طاق نسیان سپرده شده است، مسئله‌ی تصحیح و فراگیری عقیده می‌باشد؛ اگرچه تعلیم و تعلم احکام از واجبات و وظایف این امت می‌باشد؛ اما تصحیح عقیده که اساس و ریشه‌ی تمام احکام می‌باشد، باید قبل از هر چیز مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا درختی که ریشه‌اش خشک و سست باشد چگونه می‌تواند شاخ و برگ و میوه داشته باشد؟ و خانه‌ای که پایه‌اش متزلزل باشد، چگونه می‌تواند سقف سنگین را تحمل نماید؟ بدیهی است که غفلت از فراگیری و ترویج عقیده‌ی صحیح و پرداختن به فروعات و مسائل جانبی و به تعبیری دیگر، غفلت از ضروریات و معرفت درست نسبت به ذات باری تعالی و اصول اولیه‌ی اسلام و مشغول شدن به جزئیات و مستحبات -آن هم به میزانی که از اهمیت اصول و عقاید اولیه بکاهد- چندان نتیجه‌ی مطلوبی نخواهد داشت و زحمت‌ها و کوشش‌های فراوانی هدر خواهد رفت؛ زیرا زمانی یک کشاورز می‌تواند از پاشیدن بذر نتیجه‌ی مطلوب و محصول قابل‌توجهی برداشت نماید که قبلاً زمینی مساعد برای پذیرش بذر فراهم گردانیده باشد وگرنه، پاشیدن بذر در هوا هرگز ثمره‌ای نخواهد داشت.
همین‌طور زحمات دعوت‌گران و رجال دینی زمانی می‌تواند نتیجه‌ی مطلوب داشته باشد که قبل از هر چیز، موضوع عقاید را مورد توجه قرار دهند و ترویج عقیده‌ی صحیح را سرلوحه‌ی برنامه‌ی خویش گردانند، اگرچه پدید آمدن مظاهر عبادت و اطاعت ظاهری خالی از عقیدۀ درست و تهی از باور صحیح و شناخت عمیق، ممکن است در اندک زمانی انجام گیرد و از کمیت بالایی نیز برخوردار باشد؛ اما باید اذعان داشت که این‌گونه مظاهر با اندک اصطکاک و برخوردی به سرعت فرو خواهد ریخت و در برابر ناملایمات و تنش‌ها توان استقامت را از دست خواهد داد، این واقعیتی است که امروز در جوامع متعدد اسلامی به چشم می‌خورد که برخی از مسلمانان باوجود پایبند بودن به ظاهر اسلام و حفظ شئون ظاهری دین -که ظاهراً تخطی این‌گونه افراد از حدود شرعی و نادیده گرفتن اصول بعید به نظر می‌آید؛ اما در موارد حسّاس و شرایط خاص همین افراد- اساسی‌ترین ضوابط را زیر پا گذاشته و مهم‌ترین قیود را می‌شکنند و با اندک‌فشار و تهدید، تغییر جهت داده و رخ عوض می‌کنند؛ حتی در برخوردها با منافع شخصی و مصالح شرعی و یا در اصطکاک دستورات دینی و مصالح قومی این‌گونه افراد غالباً جانب مادیات و مصالح قومی را می‌گیرند و با کمال خفت و نادانی شریعت را رها کرده و زیر پا می‌گذارند.
ادامه دارد…
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version