تاریخچهی شیطانپرستی به سالهای بسیار دور برمیگردد که در گذر زمان مراحل متعددی را در اشکال گوناگون سپری نموده است. اگرچه تفکیک دقیق زمانی این مراحل ممکن به نظر نمیرسد ولی به هر حال میتوان دورههای تاریخی آن را به گونهی آتی برشمرد.
1.2. شیطانگرایی بَدَوِی
گروههایی از انسانهای بَدَوِی، به علت نسبت دادن پدیدههای منفی به موجودات شریر (از جمله شیطان) قائل به نوعی دوگانهگرایی و ثنویت شدند و در کنار تعلیمات انبیاء علیهمالسلام به تعظیم و تجلیل از قدرتهای شر گرایش پیدا نمودند. آنها تصور میکردند امور منفی (خشکسالی، زلزله، قحطی و سیل) نمیتواند از خداوند مهربان، صادر شود و این کارها باید از مبدأ شرارت به جهان خلقت سرایت کند. از همین جهت برای جلب رضایت مبدأ شرور، آیینهای خاصی را ابداع کردند. تا آنجا که در برههای از زمان در طی مراسمی ویژه خون انسانها ریخته میشد و به عنوان قربانی به شیطان و نزدیکی به نیروهای شرّ تقدیم میگردید. بنابر شواهد بهدست آمده از اکتشافات باستانشناسی، قدیمیترین آیین شیطانپرستی در نواحی آمریکای لاتین، آمریکای جنوبی و آفریقای مرکزی به قرنها قبل از میلاد مسیح برمیگردد. به گونهی نمونه در آمریکای جنوبی یکی از قبایل این قاره که اعتقاد زیادی به خوب و بد داشتند با قربانی کردن انسان، شیطان را پرستش میکردند. چیزی شبیه به همین آیین در قبایل آفریقای مرکزی نیز وجود داشته است. این دوره در حقیقت همان شیطانگرایی ابتدایی یا شیطانپرستی بَدَوِی است که در متون تاریخی انعکاس یافته است. البته برخی از پژوهشگران معاصر، دیرینهی آیین و باور شیطانپرستی را مربوط به قرن 15 و 16 میلادی میدانند.
2.2. شیطانگرایی وسطایی
این دوره با نمایان شدن تغییر در نوع دید دستهای از انسانها نسبت به شیطان و مظاهر آن آغاز میگردد. تغییری که سنگ بنای شیطانپرستی را تا دورهی بعدی مستحکم میکند. بر خلاف مرحلهی قبل که برخی به علت پدیدههای منفی به شیطانگرایی روی میآوردند، در این مرحله اما، از شیطان چهرهای به عنوان «معلم آدم»، «راهبر معرفت» و «راهنمای درخت دانش» برون دادند و شیطان به عنوان موجودی که میتواند علومی را به انسان بیاموزد و راهبر انسان به دستهای از معلومات شود، مورد توجه قرار میگیرد. حال چه ریشهی این باور را فریب شیطان بدانیم یا در اوراق تحریف شدهی تورات و انجیل و یا از تلاقی همهی آنها جستوجو کنیم، چندان تفاوتی ندارد؛ زیرا به هر حال ردپای یهودیها در فربهسازی این انحراف غیرقابل انکار است. بهویژه آنجا که عهد عتیقِ نگارش یافته، شیطان را به عنوان فرشتهای معرفی میکند که آدم را به درخت دانش دعوت مینماید. همین امر باعث شد تا عدهای شیطان را به صورت مظهر خِرد و دانایی و راهنمای بشر به سوی معرفت قبول کنند و به او تقرب جویند. این افکار و عقاید واهی به مرور در آثار ادبی غرب انعکاس تام یافت. و به شکل یک مکتب و آیین خود را نشان داد و چنین تصوری از شیطان مقدمهی «تدوین ایدئولوژی شیطانی» در مغرب زمین شد و بدین گونه شیطان مظهر خِرد و آگاهی معرفی گردید. براساس دادههای تاریخی، شیطانگرایی یا اعمال شیطانی و گرایش به ارتباط با شیطان و کسب قدرتهای شیطانی در غرب به علت مخالفت کلیسا تا قرن 15 میلادی به گونهی غیر رسمی و غیر علنی و محدود ادامه داشته است. ولی با وجود این نیز افراد زیادی از جمله جادوگران طبق برنامههای منظمی در مراسمی زیر نام «sabat» شرکت نموده و به پرستش شیطان میپرداختند. عدهای بر این باوراند که شیطانپرستی و خرافاتگرایی از سوی صاحبنظران اهل کتاب (اعم از یهودیان و مسیحیان) به گونهی سیستماتیک در جامعهی غربی نشر یافت؛ زیرا یهودیان برای منع دیگران از دانش و معرفت، این بخش تاثیرگذار را در کتاب مقدس جا دادند و با این توجیه که دانش، امری شیطانی و ضد دین است و با ایمان جمع نمیشود، خود به گردآوری گنجینهی دانش دیگر ملتها مشغول شدند. این گونه شد که چهرهای را که کتاب مقدس از شیطان ساخته بود، زیربنای ایدئولوژی شیطانپرستی گردید.