نویسنده: فضل‌احمد احمدی

2.نظام طبقاتی

گرچه سیستم و نظام طبقاتی هم‌اکنون از نظر قانونی دفن شده و از میان رفته است؛ با این حال، دانستن ریشه و اساس به میان آمدن این نظام جالب است. نظام طبقاتی که در زبان هندوها «وارنه» خوانده می‌شود، از نظر لغوی به معنای نظام یا طبقه‌ی مردم است. بر اساس روایت‌های تاریخی، زمانی‌که آریایی‌ها سرزمین فعلی هندوستان را به دست آوردند، با رسوم و عادات محلی که «داسه» یا «داسیو» می‌نامیدند، برخورد کردند؛ اما بعد از فتح و غلبه، برعکس سایر گروه‌های غالب و حاکم بر جوامع بشری، به جای نابود کردن این رسوم و عادات، آن چنان‌که در سایر تمدن‌ها اتفاق افتاده است، این عادات و رسوم را جذب کرده و به آن‌ها جایگاهی پایین‌تر، اما معین در جامعه‌ی‌شان دادند، تا این‌که نه تنها مردم بومی بتوانند از آن استفاده کنند؛ بلکه تعدادی از گروه‌های حاکم نیز به اجرا و احترام این عادات و رسوم پرداختند.
با این حال، اولین فرق و امتیازی که در جامعه‌ی آریایی‌ها پدید آمد، فرق و امتیاز میان آریایی‌های خالص و غیرآریایی‌ها با نسل‌های مختلط از اقوام گوناگون بود. این وجه ممیز میان طبقات اجتماعی در بدو امر از نظر خاندانی و نژادی مطرح بود، به گونه‌ای که آریایی‌های سفیدپوست از طوایف و گروه‌های سیاه‌پوست وحشت داشتند و وقتی آن‌ها را در جامعه‌ی خودشان پذیرفتند، فقط به عنوان خدمت‌کار و غلام جذب شده بودند، بدون این‌که آنان را در اعمال مقدس دینی شرکت دهند؛ زیرا آنان حق اشتراک در مراسم دینی را نداشتند. اما پس از این‌که مستعمرات آنان توسعه یافت و دولت‌هایی متعددی شکل گرفت، رقابت صنعتی و طبقه‌ای میان خود اقوام آریایی نیز پدیدار شد و در قدم نخست، دو طبقه‌ی ممتاز روی کار آمدند: 1.پیشوایان مذهبی؛ 2. مردان جنگ. این دو طبقه که مبنای آن‌ها از حیث کار و عمل بود؛ وقتی هیأت اجتماع ترکیبش رو به فزونی نهاد و زیاد شد و مختلط گردید، آنگاه به طبقه‌ی کارگر نیز لزوم پیدا  شد؛ به این معنی که جمعی به مشاغل مذهبی و برخی به کارهای جنگی و پاره‌ای به امور زراعتی مشغول و دسته‌ای هم به نوکری و غلامی و متصدی کارهای پست بودند. البته این امر تنها میان هندوها نبود؛ بلکه در میان مصریان باستان، بنی‌اسرائیل و ایرانیان نیز معمول بود. با این وضعیت، مشاغل موروثی گردید و هر پیشه و کاری به طبقه‌ای از طبقات جامعه انحصار یافت (خدایار محبی، بی‌تا: 38 و سمیث، 2007: 96). یعنی زاده‌ی پادشاه، سرور بود؛ زاده‌ی غلام، خدمت‌کار. براساس این روند، پادشاهان همچنان پادشاه باقی می‌ماندند و طبقه‌ی جنگاور همیشه مسلح، طبقه‌ی زراعت‌پیشه همیشه صاحب املاک، مال و منال.
به سخن دیگر، نظام طبقاتی یا طبقات چهارگانه که مبنای جامعه‌ی مذهبی و دینی هند را شکل می‌داد، مخصوص تمدن هندوها نیست و تنها در این سرزمین به میان نیامده است؛ بلکه این نظام در بسیاری از تمدن‌های قدیم جهان وجود داشته و در ادوار مختلف تاریخ، به صورت‌های گوناگون جلوه کرده است؛ که در قرون وسطی در غرب، نظام طبقاتی همان فیودالیته، تفکیک دو قوه‌ی دینی و دینوی بوده است. جامعه‌ی «فئودالیته» براساس سلسله مراتب اجتماعی به صورت یک مخروطی بوده است که پادشاه در رأس آن قرار داشته و سایر شاهزادگان و ارباب اسلحه، در مراتب اَدنای آن قرار داشتند، و تنها نیرویی که بر سلطنت حکم‌فرما بوده قدرت پاپ و کلیسا بوده است. در این دوره، پادشاه با انجام مراسم دینی به مقام سلطنت رسیده و بدین جهت پسر کلیسا و شخص مقدس محسوب می‌شده است که بی‌حرمتی به آن، بی‌حرمتی به دین و کلیسا محسوب می‌شد.
هندوها طبقه‌ی دینی و روحانیون جامعه‌ی خود را «وارنا» و «جاتی» نام گذارده‌اند. معنی اصلی کلمه‌ی وارنا، رنگ است. همان اصلی که سبب به میان آمدن طبقات شد و مراد از رنگ داشتن، کیفیت خاصی است که گوهر درونی شخص را تعیین کرده و او را از سایر طبقات از لحاظ کیفیت، متمایز می‌سازد. معنی دیگر طبقه‌ی ولادت است؛ زیرا میراث اجدادی انسان‌ها، نقش مهمی در کیفیات اخلاقی و استعداد ذاتی آن‌ها دارد و در ولادت، از یک سو مبتنی بر کیفیاتی است که جزء میراث شخصی محسوب می‌شود و از سوی دیگر، مبنی بر مجموعه کیفیاتی است که از طریق میراث نوعی به انسان منتقل می‌شود.
بنابراین، می‌توان گفت: واژه‌ی «جاتی» از دو عنصر ترکیب یافته است: هر شخصی در ذات خود دارای خصوصیاتی است که او را برای انجام وظیفه‌ای تعیین می‌کند؛ چنان‌که همه‌ی موجودات عالم اعم از انسان‌ها و سایر موجودات را نظام معین و خاصی است و هر کدام در منزلت و جایگاه خود قرار دارند و افراد ساکن در یک محیط و اجتماع نیز به خاطر کیفیت شخصی و میراث اجدادی که برای آن‌ها باقی مانده است، یکسان نیستند و هر کسی برای انجام وظیفه‌ی خاصی که استعداد آن را دارد خلق شده است. بر این اساس، مبنای اجتماع و امکانات شخصی افراد، بنیان می‌گردد و هر که در جایگاهی مطابق با امکانات وجود، حیثیت و توانایی خود قرار می‌یابد؛ به گونه‌ای که ناموس الهی رعایت شود و هماهنگی کامل بین اعضای مختلف جامعه پدید آید. زیرا افراد به سخن سعدی:
بنی آدم اعضای یکدیگراند                          که در آفرینش ز یک گوهراند
چو عضوی به درد آورد روزگار                     دیگر عضوها را نماند قرار
بنابر این، همه به هم پیوسته و عضو یک پیکرند و لازم و ملزوم یک دیگرند و هر کس بر حسب طبیعت واقعی خود برای حفظ هماهنگی و نظام عالم، ضرور و مفید است.
از لحاظ نظری، نظام طبقاتی یک ضرورت الهی و طبیعی است. کتب آسمانی هندوها نیز بدان پیوسته اشاره می‌کنند، ریگ ودا به عنوان یکی از مهم‌ترین کتاب‌های هندوئیزم، طبقات چهارگانه‌ی هندوها را چنین شرح می‌دهد: «دهان انسان کبیر، مبدل به برهمن‌ها؛ و بازوان او مبدل به کشاتریا، ویشا؛ و پاهای او مبدل به شودرا گشت.»
با توجه به این تعبیر ریگ ودا، طبقات چهارگانه عبارتند از: برهمن‌ها؛ طبقه‌ی روحانیون-مؤیدان و راهبان، کسانی که در اعمال مذهبی و قربانی‌ها، اظهار تخصص می‌نمودند و در ردیف اول جامعه قرار داشتند؛ کشاتریاها؛ طبقه‌ی سلاطین، حکام، فرماندهان، امراء و شاهزادگان که نسب به خانواده‌های اصیل و نجیب می‌رسانیدند و اجدادشان در جنگ‌ها با بومیان پیشرو قشون بودند. و ارباب اسلحه؛ (طبقه‌ی بازرگانان و کسبه‌کاران، افراد سرمایه‌دار و دارای اموال وسیع)، ویشاها (شودراها؛ طبقه‌ی کارگران، کشاورزان، خدمه‌ها و آن‌هایی که به کارهای پَست و پایین منزلت اجتماع اشتغال داشتند) این طبقه تیره و غیر آریایی و از نسل‌های مختلف ترکیب یافته و این‌ها همان صاحبان حرفه و غلامان جامعه بودند که فرزندان آن‌ها نیز غلام باقی می‌ماند.
برهمن‌ها که روحانیون، علماء و دانایان اجتماع هستند؛ مؤظفند که همه‌ی آیین هندو را مطابق با سنن کهن باقی‌مانده از ادوار مختلف، حفظ کنند و آن را شفاهاً از سینه به سینه به نسل‌های آینده انتقال دهند. این طبقه آن چنان در وظیفه‌ی خود همت گماشتند که بنابر گفته‌ی ماکدونل: «متون ریگ ودا طی 2500 سال تاریخ تدوین آن، چنان با دقت و مطابق با اصل به نسل‌های بعدی رسیده است که در هیچ یک از ادیان جهان نظیر این دقت و همت یافت نمی‌شود». «مهابهاراتا» درباره‌ی طبقه‌ی ممتاز اجتماع هند می‌گوید: «برهمن‌ها باید از خرمن فضائل اخلاقی و معنوی، خوشه‌ای بر گرفته باشند و این‌ها [فضائل اخلاقی و معنوی] اصل ولادت و میراث اجدادی، دلیل کافی برای برهمن‌ بودن نیست و هرکه واجد این فضائل اخلاقی و کمالات نفسانی شد، او را می‌توان برهمن نامید».
به نظر عده‌ای، بر خلاف آن‌چه تصور می‌شود، برهمن واقعی یک استعمارگر، بی‌کاره و افسوس‌خوار نیست. او هیچ مزیت اجتماعی نسبت به دیگران ندارد؛ بلکه زندگی او وقف محافظت احکام و وظایف دینی است و ازاین‌رو، اگر به زندگی یک برهمن حقیقی توجه گردد، متوجه خواهیم شد که زندگی او یک فداکاری مادام العمر و محرومیتی بیش نیست.
«کشاتریا» که طبقه‌ی سلاطین و سلحشوران اجتماع‌اند، وظیفه‌ی اساسی آن‌ها حفظ «دهاراما» ناموس الهی و اداره‌ی امور دنیا، براساس احکام ودائی است. درحالی‌که برهمن‌ها در امور دنیا و مادی، کوچک‌ترین دخالتی ندارند. کشاتریا صاحبان قوه‌ی دنیوی و محافظین نظام اجتماع هستند و مانند سلاطین غرب، در دوره‌ی «فئودالیته»، مطیع قوه‌ی دینی بوده و برای حفظ شریعت، از آن مدد می‌طلبد.
این سه طبقه‌ی ممتاز و برتر اجتماع دینی هندو، یعنی برهمن‌ها، کشاتریا و ویشیا را نجیب و دربارزاده می‌خوانند؛ اما در مافوق این چهار گروه معروف، طبقه‌ی دیگری به نام عرفا، ارباب، کشف و شهود قرار یافته‌اند که کار اساسی آن‌ها گوشه، عزلت و خلوت است و از قیود مادی و حجاب ظلمانی دنیوی رهایی یافته و به ریاضت و تزکیه‌ی نفس می‌پردازند و در مرتبه‌ی پایین‌تر از این نظام چهارگانه، طبقه‌ی دیگری به نام «پاریاها» و مردم خارج از این نظام قرار دارند.
با این حال، علاوه بر طبقات مذکور، کسانی‌که اجازه‌ی تماس با آن‌ها نبود، به طبقه‌ی «نجس‌ها» معروف بودند که در واقع، خارج از فرقه‌ها و عمدتاً کسانی بودند که برخی از احکام طبقات را شکسته و به نوعی مطرود جامعه بودند. برای مثال «نیَدیس‌ها» که خارج از فرقه و از پایین‌ترین نظام بودند، عمدتاً برهمن‌هایی بودند که بنابر دلایلی، مانند خودداری از اجرای احکام دینی، تکفیر شده بودند. هندوهایی که غالباً گوشت می‌خوردند، بعدها به تدریج، سبزی‌خوار شدند، به ویژه طبقه‌ی «برهمن» و «وایشیه» که از «جینیسم» و «بودیسم» اولیه متأثر بودند. با این تغییر، آن‌هایی که گوشت گاو و یا گوشت حیوانات نهی شده را می‌خوردند، به عنوان افراد خارج از طبقات و یا کسانی‌که اجازه‌ی تماس با آن‌ها نیست، شناخته شدند؛ ازاین‌رو، با این طبقات و گروه‌ها اجازه‌ی برقراری روابط داده نمی‌شد.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version