نویسنده: ابورائف

نظریۀ جاذبه و انقلاب نیوتن

در عصر هفدهم میلادی، نظریات جدید و نوینی در مورد جهان و هستی موجود، افکار و اندیشۀ فلاسفه را در برگرفته بود و از طرف مجامع دینی و علمی آن زمان مورد توجه و اهتمام خاصی قرار گرفته بود. یکی از بزرگ‌ترین نظریات جدید «نظریۀ جاذبۀ» «اسحاق نیوتن» بود.
اسحاق نیوتن در سال 1642م. همان سالی که گالیله فوت کرد، به دنیا آمد. عملیه و اکتشاف وی درواقع تکمیل‌کننده و تتمۀ عملیۀ گالیله بود؛ به‌گونه‌ای که گالیله با اکتشاف نظریۀ «آونگ» در سال 1604م. راه را برای نظریه‌ای که قائل به این است که: «ممکن است که امور ظاهری طبیعت را به‌وسیلۀ ربط بعضی به بعضی دیگر بدون نیاز به دخالت نیروی بیرونی تفسیر کنیم»، باز کرد.
در حقیقت، اکتشاف گالیله به مثابۀ بذر و تخم اولیۀ مذهب «طبیعت‌گرایی» و نظریۀ «میکانیکی» که بعداً بسیار مشهور شدند و سروصدایی ایجاد کرد، قرار گرفت. کلیسا با این نظر مخالفت کرد و درواقع با آن جنگید و پیروان آن را تقبیح کرد. کلیسا معتقد بود که اشیا در ذات خود قدرت هیچ عملی را ندارند بلکه این توجه الهی است که آن‌ها را به گردش و حرکت می‌آورد.
این نظریۀ کلیسا گرچه ظاهراً معقول و مورد قبول جوامع دینی بود، اما کلیسا به مرحله‌ای از سعۀ دید و افق نرسیده بود که بین نسبت افعال به الله تعالی از نظر این‌که فاعل حقیقی آن‌ها است، و نسبت آن‌ها به اسباب از این نظر که ابزار مستقیم انجام آن‌ها هستند، تفکیک و تمییز قائل شود. بلکه خشم و عصبانیت کلیسا بر هر چیز نوظهور، آن را از تعادل و برخورد نرم باز داشته بود.
هم‌چنین صاحبان نظریات جدید نیز در پس بی‌توجهی و بی‌پروایی مخفی شده بودند و در نتیجه، تأثیر عنایت و توجه الهی را کلا انکار کردند و همۀ امور را به اسباب آن‌ها ارتباط دادند و معتقد بودند که هر چیزی که علت مباشرۀ آن دانسته شود، نیازی نیست که دخالت الهی و تأثیر پروردگار را فرض کنیم.
وقتی نیوتن نظریۀ جاذبه را ارائه کرد و با قوانین معروف و عمومی ریاضی نیز موافق بود، عقل و اندیشۀ گروه‌های تحصیل‌کرده را مقهور خود کرد. دشمنان دین نیز آن را سلاحی قوی قلمداد کردند و آن را به «انقلاب نیوتن» نام‌گذاری کردند و درواقع، رشد یک پیروزی عظیم را احساس کردند؛ چراکه اکنون با این قانون خارق‌العاده می‌توانستند دنیا را تفسیر کنند و صحت نظرات کوپرنیک، گالیله و برونو نیز تایید می‌شد.
هم‌چنین این نظریه، دلایل سست و بی‌بنیاد کلیسا را از قبل بیشتر رد می‌کرد. به این علت، کلیسا  به خشم و نفرت و سخت‌گیری روی‌آورد و مردان آن، به نیوتن که مؤمن به وجود الله تعالی بود حمله کردند و معتقد بودند که نظریۀ وی منجر به انکار وجود الله تعالی می‌شود؛ زیرا وی توجه و عنایت الهی از جهان را انکار می‌کند، اگرچه بعدها ثابت شد که کلیسا در این ادعای خود بر حق بود و طبیعت‌گراها الله تعالی را انکار کردند، اما کلیسا در زمینۀ موقف و موضع‌گیری خود در قبال این نظریه، به خطا رفت و همین خطای در موقف باعث این نتیجۀ باطل شد.
شکی نیست که نظریۀ نیوتن از بزرگ‌ترین نظریات علمی ازجهت اثرگذاری در زندگی اروپایی‌ها بود و اساس فکر مادی غرب را گذاشته و مذهب «عقلانی» و مذهب طبیت‌گرایی به‌وسیلۀ همین نظریه به کامیابی و موفقیت رسید. هم‌چنین مذاهب الحادی و مذهب «منکر وحی» نیز به نوعی از همین نظریۀ علمی اثر پذیرفت.
به‌گونۀ عمومی، در قرن هفدهم میلادی و از مجموع آرا و نظراتی که از اندیشمندان غربی صادر شد، به سه نظریۀ مهم می‌توان اشاره کرد:
1- اثبات حقایق باید بر اساس ملاحظه و چشم‌دید باشد نه بر اساس روایات تاییدنشده؛
2- جهان غیرحیوانی نظامی متاثر و قابل تغییر است و همۀ تغییرات آن بر اساس و قوانین طبیعت انجام می‌گیرد؛
3- زمین مرکز هستی نیست و اگر هدفی از خلقت داشته باشد، هرگز آن هدف برای انسان نبوده است، و اصلا هدف‌گرایی، تفکری صحیح و علمی نیست.
قرن هفدهم اگر قرن قیام علیه کلیسا بود، هم‌چنین قرن طلایی محاکم تفتیش عقاید نیز بود و دانشمندان علوم جدید با انواع شکنجه‌ها و مشقت‌ها دچار شدند. فهرست‌های بلندبالایی از کتب ممنوعه و محرمه پخش شده بود که نزد هرکس یافته می‌شد، به محاکم تفتیش کشیده می‌شد و در معرض جزا و سزا قرار می‌گرفت.
کلیسا با هر تلاشی که درجهت تجددگرایی می‌بود، گرچه آن تلاش سودمند و نیک می‌بود، مخالفت می‌کرد؛ به‌گونه‌ای که رئیس یکی از شهرهای آلمان مورد تکفیر قرار گرفت؛ زیرا وی گاز روشن‌کننده (مواد بنزینی) را اختراع کرده بود، اما کلیسا وی را متهم به تغییر مشیت الهی قرار داده بود، به این دلیل که خداوند شب را با عنوان شب و روز را با عنوان روز خلق کرده است و او با این اختراع خود می‌خواهد این چیز را تغییر دهد.
درحقیقت، می‌توان گفت که نظریات دانشمندان و فلاسفۀ غربی در قرن هفدهم که سبب هجوم بر دین شده بود، نوعی عکس‌العمل غیرموجه و غیر هدف‌مند بود که هدف آن آزادی از بردگی کلیسا و نجات از یوغ افسار آن بود، بدون این‌که به سرانجام و هدف این کار چندان توجهی داشته باشند.
سهم بزرگ و والا در گسترش این نظریات و ازبین‌بردن اصول دینی در میان جامعه نیز به تأثیرات نتایج نظریۀ نیوتن باز می‌گردد. نظریۀ وی هم راه را برای انقلاب صنعتی فرانسه و هم برای نظریۀ داروین هموار کرد. آثار و نتایج نظریۀ وی بسیار زیاد بود و در مبحث بعدی به آن خواهیم پرداخت.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version