صفت رعیتپروری و شفقت بر خلقالله در وجود ایشان بینظیر بود، برای آگاهی بیشتر وقایعی از ایشان در این خصوص، ذکر میگردد:
برای دریافت احوال رعایا از خانه بیرون میرفت و به گشتزنی میپرداخت، در یکی از سالهای خلافت عمر رضیاللهعنه خشکسالی و قحطی بزرگی در سرزمین حجاز رخ داد، این سال در میان عرب به نام «عام الرماد» شهرت یافت. ایشان در طول این مدت، بهطور کلی از خوردن روغن، گندم و گوشت خودداری میکرد، نان خشک جو و گاهی روغن زیتون بر آن مالیده و تناول میکرد، بهطوری که هضم نمیشد؛ روزی شکم خود را مورد خطاب قرار داده فرمود: تا وقتیکه خداوند این قحطی را از مسلمانان دفع نکند، غذایی دیگر به تو نخواهد رسید. در دوران همین قحطی به علت کثرت فقر و خوردن غذای نامناسب رنگ چهرهی مبارک ایشان سیاه شده بود.
حضرت عمر رضیاللهعنه برای دفع مشکلات و قحطی به والیان و فرمانداران خود، در سایر سرزمینها، نامه نوشته که برای مدینه گندم ارسال کنید؛ حضرت ابوعبیده بن جراح رضیاللهعنه والی شام، چهار هزار بار شتر گندم از مصر از طریق دریا ارسال کرد و به همان نرخی که گندم در مصر خرید و فروش میشد، در بین مردم مدینه توزیع گردید؛ در این قحطی آنچه از «درهم» که در بیتالمال وجود داشت، بین فقرا و مساکین توزیع نمود، تا اینکه سرانجام این قحطی به برکت دعای ایشان بر طرف شد.
عمل و انصاف ایشان شهرهی آفاق است، با دست خودش بر فرزندش «ابوشحمه» در ملأ عام حدود خدا را اجرا کرد، فرزندش در مصر به شرابخواری متهم شده بود، حضرت عمرو بن عاص والی مصر در خانهی خویش بر او حد جاری کرده بود، عمر رضیاللهعنه از موضوع اطلاع یافت و به عمرو نامهای نوشت: ای عمرو بن عاص بر جرأت تو تعجب میکنم که چگونه برخلاف دستور من کردی! بنابراین، چارهای جز عزل تو ندارم؛ زیرا که «ابوشحمه» را به جهت اینکه فرزند امیرالمؤمنین هست، در خانهی خودت مجازات کردی، حال آن که مناسب بود نسبت به او نیز همان رفتاری را میکردی که دربارهی دیگران انجام میدادی، او را فوراً به سوی من اعزام دار تا به سزای رفتار ناپسند خود برسد، گرچه هنگام آمدن «ابوشحمه» به مدینه حضرت عبدالرحمن بن عوف سفارش کرد که ای امیرالمؤمنین! او یک بار سزا دیده است؛ اما ایشان به سفارش وی توجهی نکرد، «ابوشحمه» به التماس درآمد و گفت: پدر! من مریض هستم اگر دوباره مجازات شوم خواهم مرد. باز هم اعتنا نکرد و طبق مقررات بر وی حد را جاری ساخت و بیماری «ابوشحمه» بر اثر همان مجازات شدت گرفت و بعد از یک ماه درگذشت.
چند واقعه از گشتزنیهای حضرت عمر فاروق رضیاللهعنه
شبی مشغول گشتزنی در شهر بود، ناگهان از خانهای صدای ساز و آواز موسیقی به گوش میرسید، از بالای دیوار وارد خانه شد، مردی را دید که کنار زنی نشسته و در جلوی خود شراب گذاشته است، به او فرمود: ای دشمن دین! تو چه خیال کردی؟ آیا با وجود این گناهان، خداوند از تو چشمپوشی میکند؟
مرد گفت: ای امیرالمؤمنین! در مجازات من عجله نکن؛ زیرا من فقط یک گناه مرتکب شدهام؛ اما شما سه گناه مرتکب شدهاید!
اول: اینکه خداوند فرموده است: در پی جستوجوی دیگران نباشید، ولی شما شُدید؛
دوم: اینکه خداوند میفرماید: بدون اجازهی کسی، وارد منزل او نشوید و شما بدون اجازه وارد خانهی من شدید.
حضرت عمر رضیاللهعنه فرمود: اگر تو را ببخشم آیا گناهان را ترک میکنی؟ آن مرد گفت: بلی یا امیرالمؤمنین دوباره هرگز چنین نخواهم کرد.