حضرت خالد رضياللهعنه در ابتدا با تعداد کمی از مجاهدین، آرایش لشکر کفار را از هم پاشاند، در روز بعد، مجاهدین را طوری تنظیم نمود که از هر طرف، گروهکهای کوچکی را آماده ساخت و فرمان حمله به دشمن را صادر کرد، دشمن با دیدن این صحنه که از هر طرف، مجاهدین به سوی آنها حملهور شدهاند، فکر کردند که حتماً به تعداد مسلمانان اضافه شده است و نیروهای کمکی جهت امداد و نصرت آنها آمده است.
حضرت خالد رضياللهعنه، از یکطرف دشمن دوصدهزار نفری را با گروهکهای کوچک و انگشتشمار به طور موقت، مشغول ساخت و از طرف دیگر به راحتی توانست تا لشکر مجاهدین را عقبنشینی دهد و آنها را از دام اسفبار کفار نجات دهد و یک آمادگی مجددی بگیرند.
او به خوبی میدانست که این لشکر کوچک دیگر تاب و تحمل جنگیدن با لشکر بزرگی را ندارند و اگر دوباره باهم روبهرو شوند، ضرر و خسارت بزرگی شامل حال مسلمانان میشود؛ لذا بین دو لشکر جدایی آورد، لشکر کفار را بهسوی بلاد خودشان و لشکر اسلام را بهسوی مدینۀ منوره سوق داد.
او با این کارش توانست، پوزۀ متکبرانۀ دشمن را به خاک بمالد، تا حدی که دشمن روسیاه گشت و تمام آمادگیها و سفرهای طولانی آنها به هدر رفت؛ حتی ترس و وحشت آنها را فرا گرفت که مبادا این عمل نیز یک تاکتیک دیگری باشد و مسلمانان بخواهند تا از این طریق ما را در دامی بیندازند که نقشۀ آن را خالد طراحی کرده است؛ لذا آنها به این اندازه از ترس رسیدند که از تعقیبکردن مجاهدین نیز صرف نظر کردند و فرار را بر قرار ترجیح دادند.
امام ابن حجر عسقلانی رحمةاللهتعالی مینویسند: «هنگامیکه حضرت خالد رضياللهعنه فرمانده شد، مقدمۀ لشکر را به آخر فرستاد و گروه آخر را به اول فرستاد، جماعت سمت راست را به سمت چپ فرستاد و گروه سمت چپ را به سمت راست قرار داد، هنگامیکه لشکر باطل این صحنه را دیدند، فکر کردند که شاید برای مسلمانان کمکی رسیده است؛ لذا همه وحشتزده شدند و میدان را رها نموده و به پا به فرار گذاشتند، از سوی دیگر حضرت خالد رضياللهعنه با تعدادی از مسلمانان دو مرتبه به سوی میدان «موته» آمدند و هرچه اموال و تجهیزاتی که دشمن بهجا گذاشته بود را به عنوان غنیمت برداشتند و بردند و در میان مجاهدین تقسیم فرمودند.»
هنگامیکه لشکر اسلام صحیح و سالم به مدینۀ منوره برگشت، رسول مکرم اسلام صلیاللهعلیهوسلم همراه با مسلمانان، خارج از شهر مدینه، از آنها استقبال گرمی نمودند و فرمودند: «آنها از جنگ فرار نکردند؛ بلکه تاکتیک را عوض نمودند».
علامه ابوزید شلبی، به نقل از امام ابن برهانالدین مینویسد: «نجات لشکر مسلمانان، فتح و پیروزی آشکاری بود؛ چون آنها در محاصرۀ دشمن بودند و داشتند در میان آنان غرق میشدند، تعداد لشکریان دشمن بالغ بر دوصدهزار نفر بود، درحالیکه لشکر مسلمانان از سه هزار نفر تجاوز نمیکرد، معمولاً باید این لشکر کوچک در مقابل آن لشکر بزرگ، به طور کلی نابود میشد».
نتیجه
از داستان غزوۀ موته، شهادت امیران جان برکف اسلام و فرماندهی حضرت خالد رضياللهعنه این امر معلوم میشود که حضرت خالد رضياللهعنه، از کمالات و ویژگیهای بسیاری برخوردار بود، او در میادین جهاد، از خود ایثار و خودگذشتگی نشان میداد و برای از دستدادن جان نازنیناش، هیچ پروا و باکی نداشت، هر فرصتیکه برای مسلمانان سودمند میبود، غنیمت میشمرد و برای بالابردن کیان اسلام از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد.
لذا پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم، هنگامیکه این جوانمردیها و پیروزیهای خالد را میبیند، به او لقب «سیف الله» (شمشیر خدا) را میدهد، آنچنان شمشیریکه از غلاف بیرون آمده است و دوباره در غلافش نمیرود؛ آنچنان شمشیری که دهها و صدها شمشیر دیگر را میشکند؛ ولی به خودش هیچ آسیبی نمیرسد؛ چنانچه امام قيس بن أبي حازم رحمةاللهتعالی از خود ایشان نقل میکنند که فرمودند: «لقد انقطعت في يدي يوم مؤتة تسعة أسياف فما بقي في يدي إلا صفيحة يمانية»؛ «در روز موته نُه عدد شمشیر در دستم قطع شد و شکست، فقط یک شمشیر یمانی به دستم ماند که با آن جنگ را ادامه دادم».
و دیگر اینکه هرگاه انسان مسلمان، صحنۀ حساسی را مشاهده کند و بداند که من میتوانم پیرامون این امر کاری کنم؛ پس باید از هیچ کوششی دریغ نکند و هرآنچه به صلاح عامه می باشد را بر خواهش نفسانی خویش ترجیح دهد و خود را برای اصلاح مسلمین و دفاع از کیان ناب اسلام فدا سازد.
واقعاً که هر گوشه از زندگی حضرت خالد رضياللهعنه سراسر درس ایثار، فداکاری، هوشیاری و دانایی میباشد که اگر ما بخواهیم در این خصوص کتابی بنویسیم مبالغه نکردهایم؛ لذا از پروردگار عالم خواستاریم تا جرعهای از شجاعت و غیرت آن بزرگان را نصیب ما هم بگرداند.