از یک طرف جنگ بسیار گرم گرفته بود و از طرفی دیگر، مسلمانان بدون سرپرست مانده بودند، آنها هرچه مشوره کردند و با هم نشستند، چارهای جز تعیینِ خالد به حیث فرمانده نداشتند؛ لذا رأی همۀ آنها حضرت خالد شد که باید در این لحظۀ حساس ما را تنها نگذارد و فرماندهی سپاه اسلام را به عهده بگیرد.
در همان اثنا بود که حضرت ثابت بن اقرم رضياللهعنه پرچم اسلام را برداشت و همۀ مردم را بهسوی خود فراخواند، همۀ مردم جمع شدند، او پرچم را گرفته و در جلوی مردم، آن را به دست خالد داد و گفت که فرماندهی جنگ را قبول کن، خالد خطاب به او گفت که تو به مراتب از من بهتر هستی، تو در غزوۀ بدر شرکت داشتهای و عمر تو نیز از من بالاتر میباشد؛ ولی او گفت که تو به امور و مهارتهای جنگی نسبت به من آگاهتر هستی؛ لذا تو این مسئولیت سنگین را قبول کن، بعد از آن خالد پرچم را در دست گرفت، حضرت ثابت به مردم گفت که آیا همۀتان به این فیصله راضی هستید؟ همه رضایت خویش را از او اعلان کردند.
این انتخاب در وقتی صورت گرفت که لشکر مسلمانان لحظهبهلحظه با شکست مواجه میشدند.
به ناچار حضرت خالد رضياللهعنه پرچم اسلام را به دست گرفت و قیادت مجاهدین اسلام را پذیرفت، این درحالی بود که لشکر تا دندان مسلحِ کفار، بالغ بر دوصدهزار نفر بود، آنها از روحیه و توان جنگیِ بالایی برخوردار بودند؛ زیرا چند مدت قبل از این جنگ، آنها با سرزمین فارس در حال جنگ و مبارزه بودند و توانسته بودند که همۀ آنها را شکست دهند؛ ولی در مقابل، لشکر اسلام بسیار ضعیف و ناتوان گشته بود، مجاهدین نیرو و سلاح جنگی مناسبی در دست نداشتند، تعداد آنها نیز بسیار اندک و انگشتشمار بود که تقریباً به سه هزار نفر میرسید.
پس باید متوجه شد که سیدنا خالد رضياللهعنه چگونه میتواند این گروه سه هزار نفری را از منجلاب لشکر دوصدهزارنفری کفار و ظالمین نجات دهد؟ او باید چه سیاستی را به کار بگیرد؟
مطلعشدنرسولاکرمصلیاللهعلیهوسلمازفرماندهیخالد
امام بدرالدین عینی رحمةاللهتعالی به نقل از امام بیهقی رحمةاللهتعالی میفرمایند: «فأخذ اللواء وانكشف الناس، فكانت الهزيمة على المسلمين، وتبعهم المشركون، فقتل من قتل من المسلمين ورفعت الأرض لسيدنا رسول الله صلىاللهعليهوسلم، فلما أخذ خالد اللواء قال صلىاللهعليهوسلم الآن حمي الوطيس. ثم قال صلىاللهعليهوسلم: «إنه سيف من سيوفك، فأنت تنصره»، فمن يومئذ سمي خالد سيف الله.»
«حضرت خالد رضياللهعنه پرچم اسلام را به دست گرفت و در میان مردم ظاهر شد، در آن لحظه شکست از آنِ مسلمانان بود و مشرکین در تعقیب آنان قرار گرفته بودند؛ در نتیجه بسیاری از مسلمانان به مقام رفیع شهادت نایل گشتند، در همان هنگام زمین موته برداشته شد و صحنۀ جنگ به پیامبر مکرم اسلام صلیاللهعلیهوسلم نشان داده شد، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمودند: «الآن» بعد از آن فرمودند: «پروردگارا! همانا خالد شمشیری از شمشیران تو است؛ پس فقط تو او را یاری میکنی» از همان روز به بعد، خالد موسوم به سیف الله (شمشیر خدا) شد.
امام بخاری رحمةاللهتعالی نیز این حدیث را به روایت حضرت انس ابن مالک رضياللهعنه بیان فرمودهاند و امام ابن حجر عسقلانی رحمةاللهتعالی نیز در شرح حدیث تفاصیلی را بیان داشتهاند؛ چنانچه متن حدیث چنین است: «أن النبي صلىاللهعليهوسلم نعى زيدا، وجعفرا، وابن رواحة للناس قبل أن يأتيهم خبرهم، فقال: «أخذ الراية زيد فأصيب، ثم أخذ جعفر فأصيب، ثم أخذ ابن رواحة فأصيب» وعيناه تذرفان: «حتى أخذ الراية سيف من سيوف الله، حتى فتح الله عليهم»
«قبل از اینکه خبر شهادت زید، جعفر و عبدالله بن رواحه رضياللهعنهم به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم برسد، خود ایشان خبر شهادت آنها را به ما دادند، درحالیکه چشمان مبارکشان اشک میریختاندند فرمودند: «پرچم را زید گرفت شهید شد؛ سپس جعفر گرفت شهید شد؛ سپس ابن رواحه گرفت و شهید شد، تا اینکه آن را شمشیری از شمشیران الله متعال برداشت و خداوند برای مسلمانان فتح و پیروزی نصیب فرمود.»
از این احادیث یکی از معجزههای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهسلم ثابت میشود که شهر مدینه کجا و میدان موته کجا؟! ولی با آن فاصلۀ طولانی، توسط وحی، به او تمام جریانات و جزئیات جنگ ابلاغ شد.
چیز دیگریکه از این احادیث معلوم میشود این است که قبلاً پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم این را میدانسته است که هر سه امیر به شهادت میرسند و خواست تا مقام بالا و رفیع حضرت خالد رضياللهعنه را در آن لحظۀ حساس به نمایش بگذارد و همه بدانند که ایمان او واقعی و مخلصانه است؛ لذا از این احادیث فضیلت حضرت خالد و زیرکی او واضح و آشکار میگردد.