نویسنده: زید

خالد رضی‌الله‌عنه در کارزار جنگ با روم

چنانچه در بخش‌های گذشته بحث شد، حضرت خالد رضی‌الله‌عنه تمام لشکر اسلام را به نظم خاصی درآورد و سیستم جنگی‌اش را تغییر داد؛ در این بخش، حضور مهم و حیاتی ایشان در میدان نبرد را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

رویارویی لشکر کفر و سپاه اسلام در میدان نبرد

علامه ابوزید شلبی رحمه‌الله‌تعالی پیرامون به‌هم‌پیوستن دو لشکر می‌نویسد: «سرانجام دو لشکر به یکدیگر حمله‌ور شدند و اسب‌سواران به نبرد پرداختند. زبان‌ها لال و بند آمده بود و گوش‌ها جز صدای به‌هم‌خوردن شمشیرها و شیهۀ اسبان را نمی‌شنیدند.»

گفتگوی فرماندهان دو لشکر در وسط میدان

در این اثنا، فرمانده‌ای به نام جرجه از قلب لشکر روم بیرون آمد و تا وسط صف‌های دو لشکر پیش رفت. او فریاد زد: «خالد! از صف خارج شو و به‌سوی من بیا!» خالد ابوعبیده را به‌جای خود تعیین کرد و خود به‌سوی جرجه رفت. جرجه به خالد گفت: «ای خالد! به من راست بگو! آیا پیامبر شما از سوی خداوند شمشیری از آسمان دریافت کرده است و آن را به تو داده که تو با آن هر کسی را شکست دهی؟» خالد گفت: «خیر.» جرجه گفت: «پس چرا تو را سیف‌الله نامیده‌اند؟» خالد گفت: «الله متعال رسول خود را به‌سوی ما فرستاد و در ابتدا عده‌ای از ما با او مخالفت کردیم و او را از خود دور کردیم. من نیز جزو کسانی بودم که به او ایمان نیاوردم و او را تکذیب کردم؛ ولی الله متعال من را هدایت کرد و به ایمان آراسته شدم. هنگامی‌که من مسلمان شدم، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم به من فرمود: «تو شمشیری از شمشیرهای خداوند هستی که خداوند تو را بر سر مشرکین قرار داده است.» سپس ایشان برای من دعای نصرت و پیروزی کرد. به همین مناسبت من را سیف‌الله ملقب کردند.» جرجه گفت: «ای خالد! به من بگو مرا به چه چیزی دعوت می‌دهی؟» خالد گفت: «به ادای کلمۀ طیبۀ شهادت (أشهد أن لا إله إلا الله و أن محمداً عبده و رسوله).» جرجه گفت: «کسی‌که به این دعوت لبیک نگوید چه حکمی دارد؟» خالد گفت: «او باید جزیه بدهد و ما هم در مقابل، از او دفاع می‌کنیم.» جرجه گفت: «اگر آماده به دادن جزیه نشد؟» خالد گفت: «به او اعلان جنگ می‌کنیم و سپس با او می‌جنگیم.» جرجه گفت: «اگر کسی به دعوت شما لبیک گفت، نزد شما چه مقامی پیدا می‌کند؟» خالد گفت: «ارزش و مقام همۀ ما، غنی و فقیر، بزرگ و کوچک، در انجام آنچه خداوند بر ما فرض کرده است، یکی است.» جرجه گفت: «چگونه مقام یک فرد تازه‌مسلمان با مقام شمایی که سبقت گرفته‌اید یکی است؟» خالد گفت: «ما زمانی ایمان آوردیم که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم در قید حیات بود و ما با او بیعت کردیم و تمام معجزات او را با چشم می‌دیدیم و همۀ امور دینی را مستقیماً مشاهده می‌کردیم؛ ولی شما زمانی ایمان می‌آورید که اموری را که ما دیده‌ایم نمی‌بینید، لذا هر کسی بعد از ما ایمان بیاورد، مقام‌شان از ما بالاتر خواهد بود.»

اسلام‌آوردن جرجه فرماندۀ سپاه روم

پس از آن، جرجه خطاب به خالد گفت: «به والله قسم، به من راست گفتی.» سپس همراه با او به سمت مسلمانان آمد و از او درخواست کرد که اسلام را به او بیاموزد. حضرت سیدنا خالد رضی‌الله‌عنه او را به داخل خیمه‌اش برد و یک مشک آب را به‌عنوان غسل بر وی پاشید. سپس جرجه دو رکعت نماز به‌جا آورد.
در همین اثنا، سربازان روم گمان کردند که فرمانده‌شان، جرجه، برای حمله وارد آن خیمه شده است. لذا همۀ آن‌ها حملۀ شدیدی به مسلمانان کردند و مسلمانان را مجبور به عقب‌نشینی نمودند.

خالد و جرجه در یک صف می‌جنگند

بعد از این‌که خالد متوجه شد که مسلمانان مورد حمله قرار گرفته‌اند، همراه با جرجه از خیمه بیرون رفت و به دشمن حمله کردند. آن‌ها مسلمانان را به صبر و ثبات تشویق کردند و هنگامی‌که مسلمانان از اسلام‌آوردن جرجه باخبر شدند، بسیار روحیه گرفتند؛ برعکس، رومیان که به‌مجرد مطلع‌شدن از این جریان، غمگین شدند و روحیۀ‌شان خراب و خراب‌تر شد. جرجه به جنگ علیه رومیان ادامه داد تا این‌که بین نماز مغرب و عشاء به مقام رفیع شهادت نائل گشت و به ندای الله متعال لبیک گفت.

لحظۀ شکست لشکر ابرقدرت جهان و فتح شام

بعد از شهادت جرجه، حضرت خالد رضی‌الله‌عنه به قلب دشمن حمله کرد و به سواره‌نظام‌های آن‌ها یورش برد و همه را به عقب راند؛ بسیاری از آنان کشته شدند و برخی دیگر فرار کردند. سپس به پیاده‌نظام‌ها حمله کرد و همه را از پا درآورد.
در این جنگ بزرگ، حدود صد و پنجاه‌هزار کشته و زخمی از رومیان به‌جا ماند و غنایم بسیار زیادی نصیب مسلمانان شد.
در این جنگ، فقط سیصد نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند و تعداد کمی زخم برداشتند؛ ولی همه با شجاعت و جرئت فراوان جنگیدند و لشکر مغرور روم را به شکست مواجه ساختند.
جنگ یرموک، یکی از واقعه‌های سرنوشت‌ساز در تاریخ شرق است. پس از آن، فتوحات مسلمانان در آن سرزمین ادامه پیدا کرد و بسیاری از مناطق را از دست رومیان ظالم گرفتند و زیر سایۀ عدالت اسلامی درآوردند.

خبر فتح شام و وفات حضرت صدیق اکبر رضی‌الله‌عنه

در لحظات پایانی جنگ، نامه‌ای به حضرت ابوعبیده رضی‌الله‌عنه رسید که در آن نوشته شده بود که ابوبکر دار فانی را وداع گفته است و مأموریت خالد نیز به پایان رسیده و بعد از او، ابوعبیده بن جراح فرماندۀ سپاه اسلام خواهد بود.
ابوعبیده این دو خبر را فوراً به گوش مسلمانان نرساند تا آشفته‌خاطر نشوند و روحیۀ ایمانی‌شان ضعیف نگردد.
هنگامی‌که جنگ به نفع مسلمانان به پایان رسید و همه آسوده‌خاطر شدند، ابوعبیده آمد و نامه را در محضر مسلمانان قرائت کرد. همه دعای مغفرت و رفع درجات نمودند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version