نویسنده: زید 

حرکت حضرت خالد رضي‌الله‌عنه به‌سوی شهر (عین التمر)

عین التمر نام شهری است نزدیک انبار که حاکم آن شهر شخصی به نام مهران ابن بهرام چوبین بود. او یک لشکر بزرگ و قدرتمندی داشت.
یکی از معاونین با وفای او فردی عرب‌تبار به نام عقه ابن ابی عقه بود که مورد حمایت عرب‌های آن دیار قرار داشت.
هنگامی‌که خبر آمدن سیدنا خالد ابن ‌ولید به گوش مهران و عقه رسید، عقه گفت: «من و خالد عرب هستیم، من بهتر می‌توانم با او مبارزه کنم؛ زیرا من بیشتر از شما با فنون جنگی عرب‌ها آشنایی دارم؛ بناءً ما را بگذار تا با هم مقابله کنیم و اگر نیازمند کمک شما شدم، صدا خواهم کرد.» مهران که از این پیشنهاد بسیار خرسند شده بود، آن را پذیرفت و درگیر جنگ نشد.

نقشه‌ی فریبنده‌ی مهران

در آن زمان، ایرانیان عرب‌ها را به نام سگ صدا می‌زدند. بنابراین، افراد نزدیک به مهران به او گفتند: «ای مهران! تو چه کار می‌کنی؟ چگونه میدان جنگ را برای آن سگ تنها می‌گذاری و خود از دور نظاره می‌کنی؟»
مهران به دوروبریان خود خطاب کرد: «من چیزی جز نفع شما و ضرر آنان نگفته‌ام. خود شما می‌بینید که دشمنان، شما را مورد حمله قرار داده‌اند و تمام فرماندهان و سران شما را کشته‌اند و قدرت و توان ایرانیان را گرفته‌اند. من این اعراب را در بین خود و دشمنان قرار داده‌ام. اگر آنان توانستند که بر خالد پیروز شوند، چه بهتر! پیروزی آنان در حقیقت پیروزی شماست. اگر خالد بر آن‌ها پیروز شود، مسلماً بعد از خستگی‌های زیاد و تلفات بسیاری پیروز شده‌اند و همه ناتوان و ضعیف می‌گردند. آنگاه ما با نیروی تازه نفس و قوی بر آن‌ها حمله می‌کنیم و همه‌ی آن‌ها را شکست خواهیم داد.»
پس از شنیدن این توجیهات، حاضرین مجلس به او آفرین گفتند و از او تشکر کردند.

آغاز جنگ و شکست عقه در برابر خالد

عقه به عنوان سپر برای ایران، در برابر حضرت سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه قرار گرفت و مهران هم در دژهای بسیار دور پناه برده بود. حضرت سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه به لشکریان خویش گفت: «من را با عقه تنها بگذارید، من به او حمله می‌کنم و او را از پا در می‌آورم.» عقه در حال صف‌آرایی لشکر خویش بود که  حضرت سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه برق‌آسا به او حمله‌ی محکمی  نمود و او را اسیر کرد. با اسیرشدن او  صف لشکرش از هم پاشید و پا به فرار گذاشتند، مسلمانان به تعقیب آن‌ها رفتند، برخی را کشتند و برخی را اسیر کردند.
همین که خبر شکست عقه به مهران ایرانی رسید فوراً با سپاهیانش از دژها بیرون شده و پا به فرار گذاشتند؛ فراریان لشکر عقه به دژها پناه بردند.
آن‌ها فکر می‌کردند که سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه با آن‌ها کاری ندارد؛ اما حضرت سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه همه‎ی آن‌ها را تابع خویش نمود و همه را مجبور ساخت تا شرایط او را قبول کنند و سپس دستور داد تا عقه را گردن زنند و لاشه‌اش را بر روی پل عمومی بیندازند، سپس رفت و تمام قلعه‌ها و دژهای آن سرزمین را به تصرف خویش درآورد.
به این شکل شهر عین التمر نیز فتح گردید و پوزه‌ی دشمنان اسلام به خاک مالیده شد. واقعاً از این واقعه معلوم می‌شود که حضرت سیدنا خالد ابن ولید رضی‌الله‌عنه چقدر بر فتح بلاد و گسترش دین اسلام حریص بود که یک لحظه هم به خود اجازه‌ی استراحت نمی‌داد.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version