نویسنده: زید 
بعد از اینکه پیامبر مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم از فتح شهر مقدس مکه فارغ می‌شوند، به تعدادی از اصحاب گرامی رضی‌الله‌عنهم‌أجمعین دستور می‌دهند، تا در گوشه و کنار شهر مکه پخش شوند و هر آنچه که شرک محسوب می‌شود و  بر خلاف توحید باری تعالی است را محو و نابود سازند؛ چنانچه حضرت امام أبوالوليد ازرقی رحمة‌الله‌تعالی در کتاب خویش از حضرت  سعيد بن عمرو الهذلی رضی‌الله‌عنه روایت می‌کند، ایشان فرمودند: «قدم رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم مكة يوم الجمعة لعشر ليالٍ بقين من شهر رمضان، فبث السرايا في كل وجه يأمرهم أن يغيروا على من لم يكن على الإسلام، فخرج هشام بن العاصي في مائتين قبل يلملم، وخرج خالد بن سعيد بن العاصي في ثلاثمائة قبل عرنة، وبعث خالد بن الوليد إلى العزى يهدمها، فخرج خالد في ثلاثين فارسًا من أصحابه إلى العزى حتى انتهى إليها فهدمها.»
ترجمه: در روز جمعه، درست ده شب مانده بود از سپری‌شدن ماه مبارک رمضان، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم به شهر مکۀ مکرمه تشریف آوردند، ایشان سریه‎ها و جماعت‎های مختلفی را به هر گوشه و کنار شهر فرستادند و به آن‎ها امر فرمودند که هر آنچه با شعائر دین اسلام در تضاد می‌باشد را تغییر دهند؛ لذا هشام ابن عاصی، در رأس دوصد نفر، به سوی منطقۀ «یلملم» رفتند، خالد ابن سعید ابن عاصی در رأس سی‌صد نفر، به سوی منطقۀ عُرنه رفتند و خالد بن ولید به‌سوی منطقه‌ای که در آن بت عزی قرار داشت فرستاده شدند، تا آن را منهدم سازند؛ لذا ایشان در رأس سی نفر از یاران اسب‌سوارشان به‌سوی بت عزی حرکت کردند؛ تا اینکه به آن‌جا رسیدند و آن را منهدم ساختند و برگشتند.
شیخ ابوزید شلبی می‌نویسند که این واقعۀ فرستادن سریه‌‌ها، درست پنج روز بعد از فتح مکۀ مکرمه رخ داد.
امام ازرقی در ادامۀ حدیثی که دربارۀ نابودی بت عزی ارائه داشتند، می‌نویسند: خالد رضی‌الله‌عنه به سوی عزی رفت و آن را نابود ساخت و دوباره به نزد پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم برگشت و گزارش خویش را ارائه داد؛ پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم از او پرسیدند: «آیا بت را نابود ساختی؟» او در خواب عرض کرد: بله. آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: «آیا چیزی در آنجا مشاهده کردی؟» او گفت: نه، چیزی ندیدم؛ سپس آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم به او فرمودند: «فإنك لم تهدمها، فارجع إليها فاهدمها»؛ هنوز آن را نابود نساخته‌ای! دوباره برگرد و آن را منهدم ساز.
حضرت خالد رضی‌الله‌عنه در حالت خشم و غضب، شمشیر خویش را بیرون کشیده و دوباره به سوی بُت «عزی» حرکت کرد، هنگامی که به آن‌جا رسید، در آنجا زن سیاه چهره و عریانی را مشاهده نمود که از جایی که بت «عزی» بود بیرون آمد و شعری را به زبان می‌آورد که مفهوم آن چنین است: «ای عزی اگر همین الآن خالد را نابود نکنی و از بین نبری! من به تو کافر می‌شوم.»
حضرت خالد رضی‌الله‌عنه با شمشیر خویش به جلو آمد و در جواب او فرمود: يا عزی كفرانك لا سبحانك … إني رأيت اللّه قد أهانك
ای عزی! من تو را انکار می‌کنم و هرگز تو را مقدس نمی‌دانم، من الله متعال را دیده‌ام که تو را ذلیل و پست گردانیده است.
سپس خالد رضی‌الله‌عنه آن بُت و آن زن را زد و دو نصف کرد و دوباره به خدمت آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم حاضر شد و داستان را تعریف نمود، بعد از آن پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند: «نعم تلك العُزّى، قد أيست أن تعبد ببلادكم أبدًا.» «بله. بت عزی همان بود، بدون شک، او اکنون از اینکه در دیارتان عبادت شود، برای همیشه ناامید گشت».
در کتاب «سرایا مکه» آمده است که مرتبۀ دوم که خالد به آنجا رفت، دید که ملنگ‌ها و نگهبانان بت در آنجا نشسته‌اند، آن‌ها به مجرد اینکه خالد را دیدند، به سوی کوه فرار کردند و می‌گفتند که ای عزی! خالد را بکُش و او را ناکام بگردان. سپس دید که در همان جایی که مردم بت عزی را عبادت می‌کردند یک زن سیاه و ژولیده‌ای نشسته و بر سرش خاک می‌ریزد، خالد جلو آمد و با شمیرش او را کشت، هنگامی که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم از این واقعه با خبر شد، به خالد فرمودند که عزی همان بود که او را کشتی و از بین بردی.

معرفی بُت «عُزّیٰ»

بت «عزی» بتی است که از بزرگ‌ترین خدایان اهل مکه به شمار می‌رفت؛ آن‌ها آن را در وسط نخله‌ای قرار دادند و همیشه به آنجا می‌آمدند و آن را زیارت می‌کردند و به نام او نذر و صدقات می‌کردند و به خاطر او حیوانات قربانی می‌کردند و خون می‌ریختند.
علامه عمری در کتاب خویش می‌نویسد: «العُزَّى بضم المهملة وفتح الزاي، اشتقوها من اسم الله تعالى العزيز سبحانه وتعالى عما يشركون، قالوا: العزى تأنيث الأعز، مثل الكبرى تأنيث الأكبر، وكانت العرب وقريش تسمي بها عبدالعزى»
«واژۀ «عُزَّی» با ضمۀ عین و فتحۀ زاء خوانده می‌شود؛ عرب‌ها آن را از اسم الله متعال که «عزیز» است مشتق کرده‌اند. برخی از دانشمندان علم نحو می‌گویند که این واژۀ مؤنث اسم تفضیل است که مذکر آن «أَعَز» می‌باشد؛ همانند «کُبرَی» که مؤنث «أَکبر» می‌باشد، یعنی: این یک بت بسیار عزیز و دل‌پذیری است؛ چنانچه عرب‌ها هنگامی که خودشان را به این اسم نام‌گذاری می‌کردند، می‌گفتند: عبدالعزی (بندۀ بت عزی)».

چه اموری در بت‌خانۀ «عزی» انجام می‌شد؟

امام ابوالولید ازرقی از امام طبری رحمه‌الله نقل می‌کند که ایشان فرمودند: «عزی بتی است از بنی‌شیبان و او یک سنگ سفیدی بود که مردم آن را عبادت می کردند.»
امام ابوالولید در ادامه می‌نویسد: اولین کسی‌که این بت را ساخت، ظالم ابن اسعد غطفانی بود؛ مردم آن را زیارت می‌کردند و برای آن هدایای گران‌بهایی می‌آوردند و به قصد تقرب و نزدیکی، به نام او قربانی می‌کردند، طوری محبت او در دل قریش نشسته بود که آن‌ها یک درۀ بزرگی را برای حفاظت و نگهداری او تعیین کردند و او را به حرم کعبۀ مشرفه تشبیه می‌دادند، طوری که در آن‌جا کشتارگاه و قربان‌گاهی برای حیوانات اختصاص دادند.
حضرت خالد رضی‌الله‌عنه می‌فرمایند: «لقد كنت أرى أبي يأتي العزى بخير ماله من الإبل والغنم فيذبحها للعزى ويقيم عندها ثلاثًا ثم ينصرف إلينا مسرورًا».
«من قبلاً پدرم را می‌دیدم که به نزد بت «عزی» بهترین مال خویش که عبارت از شتر، بز و گوسفند بودند را می‌آورد و آن‌ها را برای او ذبح می‌کرد و به مدت سه روز پیش او قیام می‌کرد و سپس درحالت خوشی و سرور پیش ما برمی‌گشت».
واقعاً حضرت خالد بن ولید رضی‌الله‌عنه سزاوار این افتخار بود که بزرگ‌ترین بت بی‌ارزشی را که بزرگ‌ترین امور شرک و ضد توحید بر آن انجام شد را نابود سازد و برای همیشه نام و نشان آن را از روی کرۀ زمین محو کند.
بخش قبلی | بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version