درست نُه روز از سفر پرافتخار نبی اکرم صلیاللهعلیهوسلم میگذرد، از زمانیکه از شهر زیبای مدینه، با بزرگترین لشکر اسلام، حرکت میکند و بهسوی شهر مقدس مکۀ مکرمه روانه میشود. روز جمعه، بیستم ماه مبارک رمضان، سال هشتم هجری قمری، ابتدا فرماندۀ ارشد و دست راست نبی اکرم صلیاللهعلیهوسلم، حضرت خالد بن ولید رضیاللهعنه وارد شهر مقدس میشود و آن را از لوث و فجور دشمن پاکسازی میکند و سپس پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم با یاران جاننثار خویش که متشکل از مهاجرین و انصار بود وارد زادگاه خویش، جایی که ایام طفولیت را در آنجا گذرانده و به مقام والای نبوت مشرف گشته است، جاییکه بعد از چهل سال زندگی ساده و سیزده سال زندگی پیامبری خویش از آنجا بیرون کرده شد، وارد میشود و به آرزو و خواب دیرینۀ خود میرسد؛ چنانچه الله متعال در قرآنکریم میفرمایند: «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا».
(یقیناً الله متعال خواب پیامبرش را به حق تحقق بخشید. حتماً شما، به خواست و مشیت الهی، درحالیکه با خاطر آسوده و بدون ترس و وحشت، موهای سر را تراشیده و ناخنها را کوتاه کرده به داخل مسجد الحرام وارد خواهید شد. آنچه را که شما نمیدانستید الله متعال دانست و بغیر از این ورود، الله متعال برای شما فتح و پیروزی نزدیکی را قرار داد.)
نتیجهگیری:
از این بحث کوتاه ما به این نتیجه میرسیم که مسلمان همیشه باید به عهد و پیمان خویش متعهد باشد، اگرچه طرف مقابل – فرقی نمیکند مسلمان باشد یا کافر – نسبت به تعهدش بیوفا باشد.
از قضیۀ فتح مکه این برآورد میشود که نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوسلم چه تدبیر اساسی و مستحکمی را اختیار کرده بودند که توانستند بدون هیچ خونریزی و جنگی شهر مقدس مکۀ مکرمه را فتح نمایند و پرچم نامدار اسلام را در آنجا به اهتزاز درآورد.
مسائل و رویدادهایی که در فتح مکه رخ داد، سراسر دارای حکمت و بصیرت بود؛ چنانچه هنگامیکه مشرکین بهسوی خالد رضیاللهعنه تیراندازی میکند، او بهخاطر اطاعت از فرمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم، تیراندازی نمیکند؛ بلکه تلاش میکند تا از راه مذاکره و صلح با آنها به موافقت برسد و از طرف دیگر، هنگامیکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم نور و برق شمشیران را میبیند که در حال استفاده در جنگی است، فوراً خالد را به میز محاکمه نمیکشد و از او ناراحت نمیشود؛ بلکه راضی به قضاء الهی میشود و به کارش ادامه میدهد.