نویسنده: زید 

فیروز دیلمی رضي‌الله‌عنه و اسود عنسی

یکی از وقایع مهم در زندگی حضرت سیدنا فیروز دیلمی رضی‌الله‌عنه کشتن یکی از بزرگ‌ترین دشمنان رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم (اسود عنسی) بود. این شخص با ادعای دروغین نبوت، فتنه و فساد را در میان عرب‌ها و تمام مسلمانان آن زمان رواج داده بود و هدفش از این کار، تخریب نور زیبای نبوتِ در حال نشر و پخش بود. اما با بهره‌گیری از حضرت سیدنا فیروز دیلمی رضی‌الله‌عنه خداوند متعال این فتنه را خنثی کرد و نابود ساخت.
بنابراین، در این بخش، معرفی اسود عنسی لعنةالله‌علیه مناسب خواهد بود و سپس کسانی‌که در این عمل با او همکاری کردند نیز باید ذکر شوند تا ما بتوانیم در مورد مسئلۀ قتل و نقشۀ او بیشتر آگاه شویم.

اسود عنسی مدعی دروغین نبوت

امام ابن‌کثیر دمشقی رحمه‌الله‌ می‌نویسد: «اسود عنسی نامش عبهله ابن کعب ابن غوث مشهور به اسود عنسی است و از شهری بنام «کهف حنان» بود.
او در زمان رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم زندگی می‌کرد و سال‌های کودکی‌اش را در همان شهر کوچک گذراند. او مدتی هم تاکتیک‌های جنگی را در آنجا آموخت و رفته‌رفته لشکری به نام خودش تشکیل داد که در آن زمان به هفتصد نفر جنگجو می‌رسید.
او با همراهان خود نامه‌ای به عاملان و سربازان حضرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم که در سرزمین یمن حضور داشتند، فرستاد. متن نامه به شرح زیر است: «أيها المتمردون علينا! أمسكوا علينا ما أخذتم من أرضنا، فنحن أولى به وأنتم على ما أنتم عليه.» ترجمه: «ای کسانی‌که بر ما تمرد و طغیان کرده‌اید! از این کارتان دست بردارید و یمن را به ما بازگردانید. ما لازم داریم که هرچه شما از ما گرفته‌اید را به دست آوریم. ما بهترین و سزاوارترین برای این سرزمین هستیم و شما به سرزمین‌های خودتان سزاوار هستید.»
وی به سوی نجران رفت و پس از ده شبانه‌روز آنجا را تسخیر کرد. سپس به سمت پایتخت یمن، شهر صنعاء حرکت کرد و پس از بیست و پنج شبانه‌روز، این شهر را نیز تحت کنترل خود درآورد. در نهایت، تمامی سرزمین یمن را تحت سلطۀ خود درآورد و بسیاری از اصحاب کرامی که در آنجا مستقر بودند، به سرزمین‌های دیگر مهاجرت کردند.
اسود عنسی با تصرف یمن صاحب قدرت و شوکت شد؛ بسیاری از تازه مسلمان‌شدگان دوباره مرتد شده و با او یکجا شدند. آن‌ها طوری اوامر او را زنده نگه می‌داشتند که گویا هر امرش همانند پرنده‌ای در آسمان بر سر همه نظارت دارد.
در آن زمان، حضرت فیروز رضی‌الله‌عنه به اسلام مشرف نشده بود و در یمن می زیست؛ لذا اسود عنسی او را مسئول و سرپرست فارسی‌ زبانانی که در یمن بودند، قرار داد و با دختر عمۀ او (زاذ بنت شهر ابن باذام) ازدواج کرد. او دو دختر دیگری را نیز از فارسیان آن زمان، به کنیزی خود گرفته بود؛ چنانچه امام ابن‌عساکر رحمه‌الله‌ می‌نویسد: «كان عنده امرأة من بني‌غطيف سباها وهي عمرة ابنة عبديغوث المكشوح، وامرأة من الأبناء ممن استبى يقال لها بهرانة ابنة الديلم، أخت فيروز بن الديلم وكان فيروز يدخل عليه إذا شاء لمكان أخته.» ترجمه: «نزد او زنی از قبیلۀ بنی‌غطیف بود که او را به اسارت گرفته بود؛ آن زن، دختر شخصی بنام «عبدیغوث مکشوح» بود. هم‌چنان زن دیگر وی از مهاجرین فارس یمن بود که او نیز به اسارت گرفته شده بود؛ نامش بهرامه بنت دیلم، خواهر فیروز ابن دیلم بود. بخاطر اینکه خواهر فیروز بود، هر زمانی که می‌خواست پیش او می‌رفت.»
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version