بحرانسازی و بحرانزدایی یکی از کارکردهای رسانهها با کمکگرفتن از ابزارها و اهرمهای نوین است. رسانهها با استفاده از راهبردها و فراراهبردها در ایجاد شرایط بحرانی میتواند در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدید در گسترهی وسیعی نقشآفرینی کند و موجب شکلدهی افکار عمومی گردد؛ چراکه امپراتوران رسانه با بهرهگیری از امکانات سرشار موجب شکلگیری نوعی استبداد اطلاعاتی از طریق گزینش و انتشار اطلاعات و اخبار انحصاری، تراستهای خبری و اطلاعاتی و کارتلهای رسانهای در پرتو انقلاب اطلاعاتی شدهاند. همچنین استبداد رسانهای که رواج گستردهای پیدا کرده است، با استفاده از ابزارها و اهرمها و با اتکا به فناوری، افکار عمومی جهان را بهسوی خود جلب میکند و به ارائهی چهرهای مخدوش از برخی از نظامهای سیاسی، فرهنگها، قومها یا دینهای رقیب میپردازد. چنین رسانههایی به شکلی نظاممند نسبتبه جهتدهی افکار عمومی، گرایشها، عقاید، نگرشها و رفتارها تلاش مضاعفی را به کار میبندد؛ بهگونهای که برخی -همچون آلوین تافلر و هایدی تافلر- از آن به جنگ جهانی فرهنگی و اطلاعاتی تعبیر کردهاند و به نقش اطلاعات در عرصهی جهانی اذعان دارند.
یکی از مهمترین وظایف و شاید اولین وظیفهی رسانهها، چه رادیو و تلویزیون چه مطبوعات و نشریهها، روشنساختن افکار عمومی و بالابردن سطح معلومات و دانش مردم دربارهی مسائل جامعه است؛ وظیفهای که جز با صداقت و خیرخواهی مردم عملی و پیاده نمیشود.
تعریف افکار عمومی
افکار عمومی برایند گرایشها و قضاوتهای ذهن افراد، یک واحد اجتماعی، اعم از گروه، جمعیت، اجتماع یا جامعه نسبتبه یک جریان، فرد، رویداد، پدیده یا حکومت است. محتوای افکار عمومی ریشه در دین، مذهب، سنت، عادتها، رسوم، حقوق و اخلاقیات دارد و در یک بافت گروهی شکل میگیرد.
تاریخچهی افکار عمومی
در زمانهای گذشته که هنوز رسانههای گروهی یکی پس از دیگری پا به عرصه وجود نگذاشته بود، افکار مردم چنانچه حول محوری خاص دور میزد و به وحدت میگرایید، بهوسیلهی دهان و گوش دامنه میگرفت و ماهها طول میکشید تا خبر واقعهای گسترش پیدا میکرد؛ در نتیجه خودبهخود از اثرگذاری میافتاد. بهجای آنکه مانند گلولهی برفی در مسیر خود حجم و شکل بیابد، آب و ذوب میشد؛ به این دلیل که افکار عمومی جز در محیطهای بسته مانند قریه، بازار، محله و طبقه که در آنها ارتباط سریعاً برقرار میشد، تجسم نمییافت. به عبارت دیگر، افکار عمومی سفر نمیکرد؛ زیرا در طول سفر تضعیف میشد و قدرت عمل خود را از دست میداد و از پای در میآمد. آنگاه افراد میبایست از خانههای خود خارج میشدند و با دوستان و آشنایان در محله و سر گذر تماس حاصل میکردند تا در جریان وقایع چند روز قبل قرار میگرفتند که خبر آن تازه به محل آنها رسیده بود.
مفهوم افکار عمومی همزمان با ایجاد دولتها و برقراری ارتباطات سیاسی و فرهنگی بینالملل مختلف شکل و حالت سازمان یافتهتری به خود گرفت. قدمت توجه جدی به مفهوم افکار عمومی به زمان افلاطون و ارسطو برمیگردد. مدتها بعد بعضی نویسندگان در نوشتههایشان به این پدیده اشاره کردند؛ برای مثال: «جان سالزبوری» در سال ۱۱۵۹م افکار عمومی را پشتوانهی پارلمان و حکومت دانست.
پیدایش صنعت چاپ، نشریات، مطبوعات و رسانههای جمعی افزایش تعداد خوانندگان و بینندگان را به دنبال داشت و از این زمان تلاش برای تسلط بر افکار عمومی سرعت گرفت. پدیدهی افکار عمومی در طی قرن ۱۸ میلادی به اشکال مختلف مورد توجه و اشاره بسیاری از نویسندگان و صاحبنظران قرار گرفت. پس از قرن ۱۸ متفکران مختلف از افکار عمومی بهعنوان پدیدهای یاد میکنند که دارای ویژگیهای خارقالعاده و مرموز است.
با شکلگیری جنگ روانی در فاصلهی جنگ جهانی اول و دوم به شیوهای متفاوت با گذشتهی بسیاری از کشورهای درگیر در جنگ نسبتبه افکار عمومی داخلی و خارجی توجه خاصی پیدا کردند، چون به اهمیت آن بهعنوان یکی از عوامل مهم یاریکنندهی پیروزی بر دشمن پیبرده بودند. با شدتگرفتن جنگ سرد میان آمریکا و شوروی سابق و پیدایش کشورهای در حال توسعه و افزایش نقش آنان، پدیدهی افکار عمومی نیرو و قدرتی فزاینده پیدا کرد و افکار عمومی بهعنوان پشتوانهای مهم در تصمیمات سرنوشتساز در بسیاری از کشورها مورد توجه قرار گرفت؛ بهگونهای که دولتها دفاع از افکار عمومی و احترام به آن را شعار خود قرار دادند.
در این میان، قطعاً پیدایش و گسترش حیرتآور وسایل ارتباط جمعی و رسانههای همگانی موجب تحول و اقتدار روزافزون افکار عمومی گردیده است؛ تاجاییکه امروزه این وسایل از مهمترین ابزارهایی هستند که دولتها برای ارتباط با مخاطبان، اطلاعرسانی به آنان، کشف و بهدستآوردن تمایلات ایشان، تلاش جهت تأثیرگذاری بر افکار مردم و تغییر نگرش و رفتار مخاطبان از آنها استفاده میکنند.
کتابها و مقالاتی نیز در موضوع افکار عمومی نوشته شده است که از جمله میتوان به کتاب «افکارعمومی»، نوشتهی لازار ژودیت اشاره کرد. یا میتوان به مقالات:
۱. افکار عمومی نیروی سیاسی کمشناخته؛
۲. متقاعدسازی و شیوههای تأثیرگذاری بر افکار عمومی؛
۳. بررسی تأثیر رسانهها بر افکار عمومی اشاره کرد. در این مقالات عمدتاً به ماهیت، چیستی، روشهای اثرگذاری بر افکار و… پرداخته شده است یا یکی از عوامل مؤثر بر افکار عمومی را مورد بررسی قرار داده است.