در یادداشت قبلی تعریف تبلیغ و تعریف جنگ روانی به بحث گرفته شد، در این نوشته نگاهی اجمالی به تاریخ جنگ روانی خواهد شد.
تاریخ جنگ روانی سوای تاریخ حیات بشر نیست، اما همیشه با این عنوان شناخته و برجسته نشده است، بلکه مانند سایر مفاهیم در بستر تاریخ و همراه با مقتضیات زمان و مکان دچار دگرگونی شده است و سیر تطور خودش را تا به امروز پیموده است. همچنین عصر حاضر با استفاده از فنآوری بر پیچیدگی آن افزوده شده است.
«پل لاین برگ» سابقهی تاریخی جنگ روانی را به ۱۲۴۵ پیش از میلاد میرساند؛ زمانی که سرداری به نام «گیدتون» در نبرد علیه «مدیانها» با استفاده از شگردهای جنگ روانی سپاه سه هزارنفره را در ذهن و دید دشمن سپاه سی هزارنفره جلوه داد؛ بدینصورت که به دست هر سرباز یک مشعل میداد. یکی دیگر از موارد معروف جنگ روانی جنگ «تروا» است که «اگاممنون» سردار یونانی برای تسخیر شهر «تروا» به کار برد و از یک اسب چوبی استفاده کرد و به موفقیت رسید. برخی جنگ روانی را از نظر تاریخی به سه دوره تقسیم کردهاند:
۱. جنگ روانی در عصر باستان؛
۲. جنگ روانی در عصر ميانه؛
۳. جنگ روانی در عصر جديد.
جالبترین نمونههای تاریخی جنگ روانی را میتوان در جنگهای صدر اسلام جستوجو کرد. پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم همواره مبتکر بهترین شیوههای جنگ روانی در دو بعد تقویت روحیهی مجاهدان اسلام و تضعیف روحیهی دشمنان بودند. ایشان همواره آیات روحبخش و قوتافزای قرآن کریم را هنگام مشاهدهی ضعف و سستی در یارانش تلاوت میکردند تا هم نیرو بگیرند هم هنگام نیاز و حساسیت و وخامت اوضاع شجاعانه و دلیرانه از دین دفاع کنند.
در قرآن کریم آیات زیادی وجود دارد که بیشترشان مربوط به جنگهای صدر اسلام در عصر پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم است. بخشی از این آیات در مقام پاسخگویی به جنگ روانی دشمن و خنثیکردن توطئههای آنان است و بخش دیگرشان جنبهی تعرضی دارد و میخواهد روحیهی طرف مقابل را تحت تأثیر قرار بدهد و او را به تسلیم وادارد. یک بخش دیگرشان هم همانگونه که قبلاً گذشت، برای تقویت قوای مسلمانان بود. با مطالعهی سنت نیز میتوان روایات متعددی را در این زمینه ذکر کرد.
جی.اف.سیفولر، مورخ و تحلیلگر نظامی بریتانیا، نخستین کسی است که واژهی «جنگ روانی» را در سال ۱۹۲۰م به کاربرد. سپس نخستین کاربرد واژهی جنگ روانی در مقالهای با عنوان «جنگ روانی و چگونگی به راه انداختن آن» در یکی از نشریههای عمومی آمریکا در سال ۱۹۴۰م منتشر شد.
كشور بريتانيا در جنگ اول جهانی دفتری به نام تبليغات جنگ ايجاد کرد كه همين دفتر در سال ۱۹۱۸ به وزارت اطلاعات ارتقای درجه پیدا کرد.
ايالات متحدهی امريكا دو هفته بعد از پيوستن به صف جنگ، در سال ۱۹۱۷ كميتهی تبليغات را ايجاد كرد. آلمانیها بعد از شكست در جنگ جهانی اول، يكی از مهمترين عوامل شكست خويش را فقدان استراتژی تبليغاتی قلمداد کردند. از پيروزی نازیها در سال ۱۹۳۳ هنوز یک هفته نگذشته بود كه هتلر دستور تشكيل وزارتی به نام تبليغات را داد و يکی از چهرههای مهم نازیها بهنام گوبلز در رأس آن قرار گرفت. درنتيجه درحالیكه قوای پيادهنظام دشمن وارد محل فرماندهی نازیها شده بود، جوانان با تأثر از تبلیغات حاكميت هنوز در كوچهپسكوچههای برلين به جنگ ادامه میدادند. اهميت جنگ روانی و نتایج تأثیرگذار و مثبت تبليغات در جنگ اول باعث شد كه در جنگ جهانی دوم استراتژی تبليغات در اولويت قرار بگیرد و در كنار بعد نظامی و استخباراتی، ستون سوم پلان نظامی باشد.
در اواخر جنگ جهانی اول نيز تبليغات بهعنوان حربهای روانشناسانه به خدمت استعمارگران درآمده بود. هدف اساسی اين نوع تبليغات استعمار فکری ملتهای ستمديدهی جهان در مسائل سياسی، اقتصادی و فرهنگی است. همچنین برای توجيه اين سياستها افکار عمومی کشورهای خود و ديگر را فريب میدادند و به بیراهه میکشاندند. اين امر در طول جنگ جهانی دوم چنان اهميت پیدا کرد که طرفين جنگ در بهکاربردن آن برای رسيدن به اهداف خودشان به رقابت برخاستند و اين تلاشها جنگ روانی يا جنگ اعصاب ناميده شد. به اين ترتيب، بعد از اين دوره جنگ روانی به اندازهی جنگ مسلحانه و حتی در مواردی بيش از آن اهمیت پیدا کرد. اینگونه بود که جنگ مسلحانه در خدمت جنگ روانی قرار گرفت. در جهان امروز جنگ روانی جزئی از فعاليتهای سياسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورهای استکباری است که تحت پوشش سازمانهای اطلاعاتی در سطح ملی و بينالمللی کارکردهای گوناگون دارد؛ برای مثال بنگاه مرکزی اطلاعات آمريکا (سيا) در حال حاضر با استفاده از شيوههای روانی، کنترل افکار عمومی آمريکا و ساير نقاط جهان را در دست دارد. يکی از فعاليتهای مهم سيا در کشورهای مختلف اثرگذاشتن در بهاختيارگرفتن مطبوعات بهخصوص روزنامههاست.