“همانا برای رهنمایی بشر کتابی فرود آورده و نیک و بد را در آن بیان نموده است، پس شما خیر و نکویی را بگیرید و شر و بدی را رها کنید! خداوند اموری را حرام قرار داده که ناشناخته نیستند واز همۀ آنها هتک حرمت مسلمانان را حرام تر قرار داده است و حفظ حقوق مسلمانان را به اخلاص و توحید و ابسته نموده است. مسلمان کسی است که دیگران ازآسیب زبان ودستش سالم باشند، جز در مواردی که به حق باشد. برای هیچ مسلمانی جائز نیست که مسلمانی دیگر را مورد آزار واذیت قرار دهد مگر در موردی که به حکم شرع لازم شود. به ادای حقوق اقشار مختلف مردم بشتابید وبدانید که مردانی پیش از شما از جهان رفته اند وقیامت، شما را نیز از پشت سر به سرای جاودانی سوق می دهد، پس سُبک بار به آنها ملحق شوید! در مورد بندگان وسر زمین خدا، از او بترسید؛ زیرا شما حتی از حیوانات وبقعههای زمین باز خواست خواهید شد، خد را اطاعت کنید واز فرمانش سرپیچی نکنید، اگر (ازجانب ما) نکویی دیدید آن را بگیرید واگر بدی دیدید از آن اجتناب کنید”.
سپس در پایان، آیهی 26 سورۀ انفال را تلاوت کرد که الله (جلجلاله) میفرماید: «بخاطر آورید هنگامی شما در روی زمین گروهی کوچک، اندک و ضعیف بودید، آن چنان میترسیدید که مردم شما را ولی خدا شما را پناه داد ویادی کرد و از روزی های پاکیزه بهرهمندتان ساخت تا شکر نعمتش را جا آورید.”
ایشان با حکمت و بلاغت تمام، برنامه و شعر دوره جدید خلافت را در این جمله بیان نمود که:
“اگر نیکویی دیدید آن را بگیرید واگر بدی دیدید آن را رها کنید.”
سپس خطبه خود را با آیهای از قرآن به پایان برد که در آن برهه نیاز به استحضار آن داشتند، تا به وسیلهی آن حالات قبل از اسلام ودوره آغازین اسلام را با اوضاع کنونی مقایسه کنند، زمانی را بیاد آوردند که بسیار اندک وضعیف وسرخورده بودند تا جاییکه همانند قطعه گوشتی بودند که برکف دست قرار دارد وپرندگان آن را میربایند وهم اکنون دارای قدرت، ثروت، مقام سلامت وامنیت هستند، دنیا برای شان حساب بازکرده ودر برابرشان سرتسلیم فرو آورده است وخداوند نعمتهای فراوان به آنان داده است، بنابر این لازم است گذشته را به یاد آورند و با داشتن این نعمتها خدا را فراموش نکنند.
بیعت با علی (رضیاللهعنه)
مردم مدینه بعد از شهادت غم انگیز حضرت عثمان (رضیاللهعنه) در حالی که غافقی بن حرب بر شهر سلط بود تا چند روز منتظر ماندند که چه کسی برای دست گرفتن زمام امور پیش قدم میشود. مصریان اصرار داشتند علی (رضیاللهعنه) این مسئولیت را به عهده گیرد اما اوغالباً خود را ازچشم مردم پنهان میکرد. مردم مات و حیران مانده بودند و نمیدانستند این مشکل را چگونه حل نمایند. نزد حضرت علی (رضیاللهعنه) آمدند و اصرار ورزیدند. وی بعد از چندین بار مراجعه بیعت آنان را پذیرفت. آنان همگی میگفتند: کسی جز علی (رضیاللهعنه) شایستگی این کار را ندارد، در واقع در جامعهی اسلامی آن روز، بعد از ابوبکر و عمر و عثمان (رضیاللهعنهما) کسی نبود که برای امر خلافت از علی شایسته تر و باکفایتتر باشد.
حضرت علی (رضیاللهعنه) در حالی که لباس و عمامهای پشمین بر سر داشت و برکمانش تکیه میزد و کفشهای خود را بدست گرفته بود، وارد مسجد شد وسپس بالای منبر رفت آنگاه عموم مردم با او بیعت کردند. این بیعت در تاریخ 24 ذیالحجة سال 35 هجری انجام گرفت و صحیحترین قول همین است. زیرا اگر شهادت حضرت عثمان (رضیاللهعنه) در 18 ذیالحجة واقع شده بود و بیعت با حضرت علی پس از پنج روز انجام شده (آنگونه که در برخی روایات آمده است) پس اولین بیعت با ایشان باید در روز 24 باشد چون روز جمعه فرار رسید حضرت علی (رضیاللهعنه) برفراز منبر نشست و کسانی که تا آن زمان بیعت (مجدد) نکرده بودند با او بیعت کردند. این روز بیست و پنجم ذیالحجة صورت گرفت. وی اولین خطبه خود را بعد از حمد و ثنا اینگونه ایراد نمودند.
دورۀ خلافت علی (رضیاللهعنه) و مشکلات آن دوره
گزینش حضرت علی (رضیاللهعنه) برای خلافت در یکی از حساسترین و پیچیدهترین مراحل تاریخ انجام گرفت، در مقطعی که انجام وظیفه برای رئیس حکومت و رهبرجامعه یا خلیفه مسلمانان بزرگترین آزمون به حساب میآمد. در برههای که فاجعه شهادت خلیفه مسلمانان، عثمان بن عفان (رضیاللهعنه) با بدترین و وحشیانهترین شکل و با قساوت وسنگدلی تمام به وقوع پیوست بود. در این حادثه از یک سو عوامل تنفر و انزجار از عاملان این فاجعه و از سوی دیگر برانگیختن عواطف و احساسات یک جامع شده بود، شایعان و حدس وگمانها قوت گرفته و سؤالها و شبهات بیشماری برخاسته بود و خواستهها و انتقادات زیادی پیدا شده بود، خبر شهادت عثمان (رضیاللهعنه) موضوع محافل و زبانزد خاص و عام بود؛ و حتی عدهای از صحرانشینان و اهل مصر و عراق فریاد خونخواهی سرداده بودند، که هنگام وقوع این حادثهای ناگوار دست به سیاه و سفید نزده و یک قطره عرق هم نریخته بودند،چه رسد به قطره خون استاد بزرگوار عباس محمود عقاد، تصویرش روشنی از این بحران وآزمون سخت ترسیم کرده است وآزمایشی که حضرت علی (رضیاللهعنه) در مقام خلیفه و ولی امر مسلمانان با آن مواجه گشت، در حالی که او از پیامدها و مسئولیت این حادثه از هرکس دیگر بیگناه و پاکتر بود؛ زیرا علی (رضیاللهعنه) و فرزندش، حسن (رضیاللهعنه) در دفاع از عثمان (رضیاللهعنه) بیش از سایر بزرگان صحابه و فرزندان جوانشان نقش داشتند.
عقاد میگوید: علی وظیفه داشت که از یک سو اسب خود را از سرکشی باز دارد و از سوی دیگر موانع را نیز از سر راه آن بردارد تا به سیر خور ادامه دهد.
مشکل دوم این بود که عاملان قتل عثمان (رضیاللهعنه) کاملاً مشخص نبودند که بر اساس مشاهده شهادت بتوان از آنان قصاص گرفت، حتی خود همسر حضرت عثمان (رضیاللهعنه) نمیتوانست آنها را به طور مشخص شناسایی کند. در واقع بیش از یک مشکل وجود داشت.
عقاد میافزاید: حضرت علی (رضیاللهعنه) خطاب به آنان که خواستار مجازات قاتلان عثمان (رضیاللهعنه) بودند میگفت: برادران! آنچه را شما میدانید من نیز به آن آگاهم، ولی با جماعتی که فعلا بر ما تسلط دارند وما برآنان مسلط نیستیم، چه میتوانم بکنم؟ وانگهی، غلامان شما وافراد بادیه نشین نیز به همراه آنان به شورش برخاستهاند وحال، همان مردم هم میان شمایند وهرکاری بخواهند در بارهی شما میکنند، به نظر شما آیا اکنون موضع قدرتی وجود دارد که خواستهی شما را عملی کند.
اگر خونخواهان عثمان (رضیاللهعنه) نزدیکترین راه را برای رسیدن به مقصد انتخاب میکردند، میبایست باید ابتدا ولی امر را تأیید نموده و او را یاری میکردند تا بر اقامه حدود شرعی قدرت حاصل کند، آنگاه با حق و انصاف از او میخوستند تا حکم شریعت را نافذ کند.
حافظ ابن حجر در «الإصابة» میگوید: رأی حضرت علی (رضیاللهعنه) این بود که اول، آنان از ولی امر اطاعت کنند، سپس اولیای خون عثمان (رضیاللهعنه) ادعای خونخواهی کنند وانگاه او آنچه را حکم شریعت مطهر است، در حق قاتلان اِعمال دارد، اما گروه مخالف میگفتند باید نخست قاتلان را دستگیر کنی وبه قتل برسانی ولی حضرت علی معتقد بود که قصاص بدون دعوی وبدون اقامه بینه ممکن نیست وهر دو گروه مجتهد بودند.
در میان صحابه گروهی بودندکه بیطرفی خود را حفظ کردند و از سوی هیچ یک از طرفین، وارد میدان جنگ نشدند . اهل سنت اتفاق نظر دارند که رأی حضرت علی (رضیاللهعنه) درست بوده است.