نویسنده: شکران احمدی

استاندارى مصر و محمد بن ابى‏‌بكر (رضی‌الله‌عنه)

هنگام شهادت حضرت عثمان (رضی‌الله‌عنه)، محمد بن‌ابى حذيفه، عبداللّه‏ بن‌سعد بن‌أبى سرح را از استاندارى مصر برکنار كرده خودش به جاى وى قرار گرفته بود.
حضرت على (رضی‌الله‌عنه) بعد از اين‌كه زمام خلافت را به دست گرفت قيس بن سعد را اول صفر 36 هجرى كارگزار مصر تعيين كرد. قيس به اتفاق هفت نفر راهی مصر شد، وقتى به مصر رسيد محمد بن ابى حذيفه را بركنار كرد و اداره امور را به دست گرفت.
در مصر يزيد بن حارث مدلجى و مسلمه بن مخلد با ده هزار نفر در منطقه «خِرِبْتَا» كه از سادات و بزرگان قوم بودند، از جمله كسانى بودند كه قصاص قاتلان حضرت عثمان را لازم مى‏‌دانستند. اين دسته از بيعت كردن با قيس بن سعد خوددارى كردند، آنها گفتند ما منتظر هستيم تا ببينيم مسئله خون حضرت عثمان چگونه حل مى‌‏شود، هر گاه اين مسئله حل شد، ما بيعت خواهيم كرد، امّا تا آن وقت نه بيعت مى‏‌كنيم و نه مخالفت، حضرت قيس بن سعد با توجّه به اخلاق و حسن تدبيرش بر اوضاع مصر كاملاً مسلط شد.
بعد از اين‌كه جنگ جمل به پايان رسيد و حضرت على (رضى‌‏الله‌‏عنه) در كوفه مستقر شد، حضرت امير معاويه رضى‌‏الله‏‌عنه به اين فكر افتاد كه حتماً حضرت على به سرزمين شام حمله خواهد كرد و به قيس بن‌سعد نيز دستور حمله خواهد داد. بدين طريق براى وى مقابله با تمام اين نيروها مشكل خواهد بود.

اقدام حضرت معاویه  (رضی‌الله‌عنه) جهت تقویت نیروهایش

حضرت امير معاويه رضى‏‌الله‏‌عنه در سرزمين شام فرصت خوبى براى تقويت نيروهايش پيدا كرده بود. هنگامي‌كه پيراهن خون آلود حضرت عثمان رضى‌‏الله‌‏عنه و انگشتان قطع شده همسرش نزد امير معاويه رضى‌‏الله‏‌عنه برده شد، ايشان دستور داد آنها را روى منبر مسجد دمشق بگذارند. مردم وقتى به پيراهن خون‌‏آلود حضرت عثمان نگاه مى‏‌كردند، سخت دچار احساسات شده و ناله و گريه سر مى‌‏دادند. مردم قسم خوردند: تا زماني‌كه خون عثمان را نگرفته‌‏اند بر بسترها نخوابند و آب سرد ننوشند، امير معاويه در جمع كردن افراد رزمنده و معروف هيچ‌گونه دريغ نمى‏‌كرد، در سرزمين شام از قبل به خاطر دفع خطرات احتمالى قيصر روم ارتش نيرومندى وجود داشت.
حضرت معاويه نزد مردم ثابت مى‌‏كرد كه وارث مظلوم خون عثمان است، و براى منطقى بودن خواسته‌‏اش مبنى بر خون‌خواهى حضرت عثمان، دليل مى‌‏آورد.
به‌هر حال در فرصت يكسال ايشان از هر لحاظ خود را آماده و مجهّز نمود. امّا حضرت على رضى‌‏الله‌‏عنه در تمام اين مدت با مشكلات روبرو بود، حكومت حضرت على گر چه به جز شام بر تمام مناطق جهان اسلام گسترش داشت؛ امّا متأسفانه اين حكومت مانند حكومت فاروق اعظم از تسلط و اقتدار كافى برخوردار نبود زيرا در حجاز، يمن، مصر، ايران و مناطق ديگر افرادى بودند كه بر نحوه عمل حضرت اميرالمؤمنين على رضى‌‏الله‌‏عنه‌ ايراد مى‏‌گرفتند، از اين جهت حضرت على رضى‌الله‏‌عنه نتوانست نيروهاى كافى از مناطق ديگر جمع‏‌آورى نمايد. امّا موقعيت حضرت معاويه در سرزمين شام كاملاً برعكس بود. تمام مردم با وى هم‌فكر و همدرد بودند. او در سرزمين شام از محبوبيّت خاصى برخوردار بود و قطعاً مى‌‏دانست كه با حمله حضرت على مواجه خواهد شد. به همين دليل تلاش كرد تا خطر حمله مصر به شام را دفع نمايد.
حضرت امير معاويه از نيرو و صلاحيت قيس بن سعد بن عباده انصارى بسيار مرعوب بود. او در نامه‌‏اش به قيس بن سعد نوشت: حضرت عثمان ذى‌النورين مظلومانه به شهادت رسيده است، شما در مسئله خون‌خواهى وى با من همكارى نماييد. قيس در جواب نوشت: تا جایيكه من اطلاع دارم حضرت على رضى‌‏الله‌‏عنه در قتل حضرت عثمان هيچ‌گونه نقشى نداشته است. حال كه مردم با وى بيعت كرده‌‏اند و او خليفه شده است، شما نبايد با وى مخالفت نماييد. حضرت امير معاويه از يك طرف لازم مى‏‌ديد كه با حمله به مصر خطر قيس بن سعد را دفع نمايد امّا اين اقدام خالى از خطر نبود. زيرا در اين صورت حضرت على سرزمين شام را تسخير مى‌‏كرد. قيس بن سعد نيز دوست نداشت قبل از یورش حضرت على به شام حمله نمايد.
در همين دوران نامه قيس بن سعد به دست حضرت على كرّم‏‌اللّه‏‌وجهه رسيد كه در آن نوشته بود: در مصر تعدادى از مردم هنوز بيعت نكرده‌‏اند، من هم با آنها با خشونت رفتار نكرده‌‏ام. حضرت عبداللّه‏ بن جعفر به حضرت على كرّم‌‏اللّه‌‏وجهه پيشنهاد كرد كه به قيس بن سعد دستور بدهد كه با افرادى كه بيعت نكرده‌‏اند باخشونت رفتار نمايد و آنها را وادار به بيعت كند.
وقتى اين دستور حضرت على به قيس رسيد، قيس بن سعد اجراى آن را واجب و ضرورى تصور نكرد. قيس در جواب نامه حضرت على رضى‏‌الله‌‏عنه چنين نوشت: اين‏ها براى شما ضررى ندارند، ولى اگر عليه اينها وارد جنگ شويم و با آنها برخورد نماييم، همه آنها با دشمنان شما ملحق خواهند شد. آنگاه ضررشان بسيار زياد خواهد بود. پس بهتر اين است كه آنها را به حال خود بگذاريم، وقتى اين نامه به حضرت على كرّم‏‌اللّه‌‏وجهه رسيد، مشاوران حضرت على رضى‏‌الله‌‏عنه به او گفتند كه قيس بن سعد قطعاً با امير معاويه سازش كرده است. امّا حضرت على كرّم‌اللّه‏‌وجهه در اين باره ترديد داشت، او وجود قيس بن سعد را براى مصر لازم مى‏‌دانست. اتفاقاً حضرت امير معاويه از جريان قيس مطلع شد؛ به او خبر رسيد كه دربار حضرت على نسبت به قيس اظهار بى‌‏اطمينانى مى‏‌شود، او اين فرصت را غنيمت شمرد، لذا علناً درباره قيس بن سعد سخنان تقديرآميز بيان مى‌‏كرد. به مردم مى‏‌گفت كه قيس بن سعد، طرفدار ما است ما با وى در ارتباط هستيم؛ گاهى مى‏‌گفت: قيس بن سعد، در مصر نسبت به خون‌خواهان حضرت عثمان موضع خوبى اتخاذ كرده و با آنها به نيكى رفتار مى‏‌نمايد، و آنها را خيلى گرامى مى‏‌دارد، گزارش‌گران حضرت على كرّم‏‌اللّه‌وجهه فورا اين اظهارات حضرت امير معاويه را درباره قيس به دربار حضرت على كرّم‌‏اللّه‏‌وجهه منعكس كردند. نتيجه اين امر اين شد كه حضرت على كرّم‌‏اللّه‌‏وجهه فورا قيس بن سعد را از مصر طلب نمود و به جاى او محمد بن ابى بكر را منصوب كرد. وقتى محمد بن ابى بكر به مصر رسيد و حكم حضرت على كرّم‌‏اللّه‌‏وجهه را مبنى بر نصب خود و عزل قيس به او نشان داد، قيس بسيار افسرده خاطر شد و مصر را به مقصد مدينه ترك كرد.
در مدينه منوره بعد از تشريف بردن حضرت على حكومت هيچ كسى برقرار نبود، برخى از مردم حضرت على كرّم‌‏اللّه‌‏وجهه را خليفه برحق و واجب الاطاعة تصور مى‏‌كردند، برخى ديگر طرز عمل وى درباره قاتلان حضرت عثمان و عدم قصاص آنان را مورد انتقاد قرار مى‌‏دادند. وقتى قيس بن سعد به مدينه رسيد حضرت معاويه، متعاقباً مروان بن حكم را به مدينه فرستاد تا به هر طريق ممكن قيس را به شام بياورد، مروان نخست با قيس بن سعد گفتگو كرد امّا وقتى ديد كه او قبول نمى‌‏كند، به اذيت و آزار او پرداخت. قيس بن سعد ناچار شده نزد حضرت على رضى‏‌الله‏‌‏عنه به كوفه رفت. گزارش تمام اوضاع را در محضر حضرت على تقديم نمود. حضرت على رضى‌الله‌‏عنه نسبت به وى مطمئن شد و او را در مصاحبت خود قرار داد. وقتى حضرت معاويه از اين جريان باخبر شد به مروان پيام فرستاد: «اگر تو به جاى فرستادن قيس بن سعد نزد حضرت على؛ با صد هزار رزمنده حضرت على را كمك مى‌‏كردى براى من آسان‌تر بود».
محمد بن‌ابى بكر همين‌كه به مصر رسيد، اعلام كرد، هر كسى از اطاعت ما سرپيچى كرده و با اميرالمؤمنين على كرّم‌اللّه‌‏وجهه بيعت نكند، از مصر خارج شود.
خون‌خواهان حضرت عثمان گفتند: شما عليه ما وارد خشونت نشويد و در تصميم گيرى عجله نكنيد، بلكه به ما فرصت بدهيد تا بيشتر درباره عاقبت كارمان فكر كنيم. محمد بن ابى بكر گفت: به شما هيچ گونه مهلت داده نمى‏‌شود، آنها وقتى اين جواب كارگزار جديد را شنيدند، به دفاع از خود مشغول شدند، نتيجه اين شد كه محمد بن ابى بكر تا پايان جنگ صفين با همين گروه درگير بود، از آن طرف حضرت امير معاويه از ناحيه مصر مطمئن گرديد، و براى جنگ صفين خود را آماده كرد.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version