نویسنده: شکران احمدی

درسی از توافق‌نامه حكمیت

از توافق‌نامه حكمیت به عنوان یك سند سیاسی و دیپلماتیك مهم در تاریخ صدر اسلام، می‌توان در حل منازعات میان كشورهای اسلامی بخوبی بهره برد. به این صورت كه رهبران كشورهای اسلامی در قبال پیش آمدن چنین منازعاتی احساس مسئولیت كنند؛ ملت‌های مسلمان نیز طرف‌های درگیر را برای توقف جنگ و نزاع وادار نمایند و آنان را به پذیرش داوری شریعت اسلام ملزم سازند.
استفاده از شیوه حكمیت برای حل منازعات كشورهای اسلامی راه دخالت نیروهای خارجی را در سرزمین‌های اسلامی مسدود می‌سازد و آنان بهانه‌ای نخواهند داشت كه یكی از طرفین درگیر از آنان كمك خواسته است. زیرا در صورت فراهم شدن زمینه برای دخالت قدرت‌های خارجی، آنها از این فرصت استفاده كرده و به توطئه علیه مسلمانان می‌‌پردازند و بر دامنه درگیری‌ها می‌افزایند و برای حل منازعه راه‌حلهایی ارائه می‌كنند كه فقط منافع و مصالح آنها را تأمین می‌كند و مسلمانان فقط با آثار زیانبار راه‌حل‌های پیشنهادی آنان مواجه می‌شوند. و به فرض رسیدن به صلحی با كمك قدرتهای خارجی، آن صلح بیش از نزاع و فتنه‌ای كه درگیر آن بودند، برایشان مضر ثابت خواهد شد؛ چنانكه امروزه در عراق و افغانستان شاهد هستیم.

نگاهى به مفاد قطعنامه

مواد قطعنامه در كتب تاریخ با اندك تفاوتى نقل شده است، امّا آنچه مسلّم است این كه در قطعنامه، مسئله خلافت عنوان نشده است؛ زیرا این موضوع، تمام شده تلقى مى‏شد و بیعت اصحابى كه اهل حل و عقد بودند انجام شده بود، گر چه اكثر صحابه از فتنه كناره‏‌گیرى كرده و در جنگ‌‏ها با حضرت على (رضی‌الله‌عنه) همراه نبودند و شاید در برخى موارد اختلاف نظر هم داشته باشند، امّا ثابت نیست كه كسى از صحابه حتى خود حضرت معاویه نسبت به اهلیت و شایستگى حضرت‌ على (رضی‌الله‌عنه) اعتراضى داشته باشد؛ به همین دلیل مسئله خلافت، اصلاً در قطعنامه عنوان نشد بلكه بر آنچه در آن هنگام براى مسلمین مهم و مورد نیاز بود تأكید كردند و آن چیز جز ایجاد صلح و امنیت چیز دیگرى نبود؛ آنچه این مطلب را تأیید مى‏كند، به تاخیر انداختن دیدار دو داور بود، زیرا به داوران، مدت شش ماه یا یك سال (به اختلاف روایات) فرصت داده شد و نیز اختیار داده شدند كه این فرصت را حسب صلاح دید خود تمدید نمایند و این بدان منظور بود كه مدت آتش‏بس طولانى‏تر باشد و آرامش استقرار یابد.
در قطعنامه روى این نكته تأكید شده است كه داوران به احیاى احكام كتاب و سنت اهتمام ورزند و مسلّم است كه كتاب و سنت به همبستگى و دورى از نزاع و اختلاف فرا مى‌‏خوانند، خداوند در قرآن مى‏‌فرماید:
«وَ اَطِیعُوا اللّه‏ وَ رَسُوْلَه وَ لَا تَنَازَعُوْا فَتَفْشَلُوْا وَ تَذْهَبَ رِیحُكُمْ، وَ اصْبِرُوْا اِنَّ اللّه‏ مَعَ الصَّبِرِینَ» [انفال: 46]
«از خدا و پیامبرش اطاعت كنید و از نزاع و اختلاف بپرهیزید زیرا با این كار ناتوان و سست مى‌‏شوید و شكوه و هیبت شما از بین مى‏‌رود، شكیبایى كنید كه همانا خداوند با صابران است».
رسول گرامى اسلام مى‏‌فرمایند: «هر كس از جماعت (مسلمین) یك وجب فاصله بگیرد و در آن حال بمیرد، مرگش مرگ جاهلى است».
پس هدف اساسى تعیین داور، برقرارى صلح و خاموش گرداندن آتش فتنه بود و این هدف به گونه‌‏اى تحقق یافت، زیرا بعد از جنگ صفین رویارویى نظامى گسترده‌‏اى بین اهل كوفه و اهل شام پیش نیامد.
شاید این آخرین نتیجه‌‏اى باشد كه داوران، در آن مرحله به آن دست یافتند، اگر مسئله بیعت با خلیفه و قصاص از قاتلان شهید مظلوم، حضرت عثمان (رضی‌الله‌عنه) مطرح مى‌‏شد، اختلافات جدیدى پدید مى‌‏آمد و به نتیجه‏‌ای نمى‌‏رسیدند، بنابراین محور تحكیم دور ترك منازعه و حفظ خون‏‌هاى مسلمین بود، امّا انتصاب و بركنارى افراد، مورد بحث نبود، زیرا این مسئله به بزرگان صحابه مربوط بود و آنان مى‏‌دانستند كه اعضاى باقى‏‌مانده‌‏ى شورا، حضرت على و سعد بن ابى‌‏وقاص هستند و یكى از حاضران در جلسه شورا حضرت عبداللّه‏ بن عمر بوده است و معلوم است كه حضرت سعد و عبداللّه‏ از فتنه كناره‌‏گیرى كرده بودند و خواستار پست خلافت نبودند، بارها از آنها خواسته شد تا در صحنه حضور یابند؛ امّا پاسخ مثبت ندادند؛ یعنى اگر قضیه بركنارى به موقعیت مى‌‏انجامید، سعد و عبداللّه‏ خلافت را نمى‏‌پذیرفتند و هیچ یكى از صحابه حاضر نبود خود را بر على مقدم بداند، همان گونه كه حضرت على قبول نكرد خود را بر خلفاى پیشین مقدم بداند. واللّه‏ اعلم.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version