نویسنده: شکران احمدی
موقف اهلسنت پیرامون مشاجرات صحابه (رضیاللهعنهما)
موضع اهلسنت در قبال این جنگها
دکتور صلابی مینویسد: موضع اهل سنت و جماعت درقبال جنگهای میان صحابه، عدم سخن گفتن در مورد آن مشاجرات است؛ مگر به صورتی که در شأن صحابه باشد؛ زیرا غور و فرو رفتن در آن، ایجاد دشمنی و کینه و بغض نسبت به یکی از دو طرف میشود و میگویند: بر هر مسلمانی واجب است همه را دوست داشته و از آنان راضی و خشنود باشد و بر آنان رحمت بفرستد و به فضایل و سابق آنان اقرار داشته باشد و مناقب آنان را منتشر گرداند و چنین اعتقاد داشته باشد که این جنگ که از آنان سر زده است از روی اجتهاد بوده است و همه در اجتهاد خود به صواب یا به خطا رفته باشند ثواب و پاداش دارند، با این تفاوت که کسی که به صواب رفته است دو برابر و کسی که به خطا رفته است ثواب میبرد و قاتل و مقتول صحابه در این جنگها در بهشت هستند.
اهلسنت جایز ندانسته که در مورد مشاجرات آنان غور و تفصیل نگری شود. قبل از اینکه به بخشی از اقوال اهل سنت در مورد موضع آنان نسبت به مشاجرات صحابه اشاره نمایم، نصوصی را بیان میکنم که به حوادث میان صحابه و صفات آنان در این جنگها اشاره دارند.
این نصوص عبارتند از:
-
خدای متعال میفرماید: «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ.» (الحجرات: 9).
در این آیه خداوند متعال فرمان داده که اگر مؤمنان جنگی روی داد میان آنان صلح وسازش برقرار شود، زیرا آنان باهم برادر هستند واین جنگ آنان را از صفت مؤمن بودن خارج نمی کند؛ زیرا خدای متعال آنان را مؤمن نامیده و امرکرده که میان آنان صلح وسازش برقرار شود . اگر نزاع میان عامه مؤمنان روی دهد وآنان به این خاطر از مؤمن بود خارج نشوند . پس صحابه رسول خدا که در نبرد جمل و جنگهای بعداز آن باهم جنگیدند اولی به این هستند که در نام ایمان مذکور درآیه داخل شوند . پس آنان همواره مؤمن حقیقی بوده و مشاجره میانشان آنان را به هیچ وجه از ایمان خارج نمیکند؛ زیرا این جنگ از روی اجتهاد رخ داده است.
-
از ابوسعید خدری (رضیاللهعنه) روایت است که گفت: رسول خدا فرمود: درهنگام ایجاد اختلاف و تفرقه میان مسلمانان گروهی از حدود تجاوز کرده و با دیگرمسلمانان میجنگند و طائفه اولی به حق آنان را میکشند. منظور از تفرقه مورد اشاره در حدیث، اختلاف میان علی و معاویه است و حدیث هر دو گروه را به این توصیف کرده که مسلمانی هستند و دستاویز به حق میباشند. این حدیث یکی ازنشانههای نبوت رسول خدا است؛ زیرا به همان شکلی که رسول خدا خبر داده بودند این رویداد رخ داد ودراین حدیث حکم به مسلمان بودن هر دوگروه، یعنی مردم شام ومردم عراق داده شده است و چنان نیست که رافضیان و افراد نادان اعلام میدارند و میگویند اهل شام کافر هستند. همچنین در این حدیث بیان شده که علی و یارانش به حق نزدیکتر و اولیتر هستند. دیدگاه اهل سنت و جماعت همین است؛ یعنی معتقدند که علی (رضیاللهعنها) در اجتهاد به صواب رفته است؛ گرچه معاویه هم مجتهد بوده است و معاویه هم إنشاءالله مأجور است؛ لیکن چون علی امام بود و در اجتهادش به صواب رفت دو اجر دارد؛ زیرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلم) میفرمایند: اگر حاکم اجتهاد کرد و به رأی درست دست یافت دو اجر دارد اما اگر به خطا رفت تنها یک اجر دارد.
-
از ابی بکره (رضیاللهعنه) روایت است که گفت: رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلم) داشت سخن میگفت که حسن بن علی آمد. رسول خدا فرمود: این پسر من انسان بزرگی است وبسا که خداوند بوسیله اومیان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح بر قرار نماید. در این حدیث رسول خدا (صلیاللهعلیهوسلم) گواهی دادهاند که هر دو گروه عراق و شام مسلمان هستند این حدیث ردی صریح بر سخن خوارج است که علی و معاویه و همراهانشان را کافر میدانستند؛ زیرا حدیث شهادت داده که هر دو گروه مسلمان هستند . به همین دلیل سفیان به عیینه میگفت: اینکه رسول خدا فرموده است «دو گروه از مسلمانان» جدا باعث شگفتی ماست. بیهقی میگوید: دلیل شگفتی آنان این بود که رسول خدا هر دو گروه را مسلمان نامیده است. این خبری از رسول خدا در مورد این است که حسن بن علی بعد از وفات علی (رضیاللهعنه) خلافت را بدست معاویه ن ابی سفیان میدهد.
احادیثی که قبلا بیان شدند به این اشاره دارند که عراق که همراه علی بودند و مردم شام که همراه معاویه بودند رسول خدا آنان را امت خود توصیف کرده است. همچنین هر دو را به این توصیف کرده که دستاویز به حق میباشند و از حق خارج نشدهاند همچنین در مورد آنان شهادت داده که بر ایمان استمرار دارند و به سبب این جنگی که میان آنان روی داد از ایمان خارج نشدهاند و مشمول معنای عام این آیه میباشند که میفرماید: «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا» (حجرات:9) ؛ هر گاه دو گروه از مؤمنان باهم به جنگ پرداختند، درمیان آنان صلح بر قرار سارید.
بنابراین برشخص مسلمان واجب است که در اعتقاد خود در مورد مشاجرات میان صحابه مسلک و روش اهل سنت را بپیماید؛ یعنی درمورد مشاجرات میان صحابه فقط به نحو سخن بگوید که در شأن آنان باشد. کتب اهلسنت پر از بیان صاف عقیده صاف و پاک و خالص آنان در مورد این گروه برگزیده است . اهلسنت موضع خود در قبال جنگها را در اقوال نیکی بیان کرده اند از جمله:
-
از عمربن عبدالعزیز(رحمهالله) در مورد جنگ صحابه سوال شد و او گفت: آن خونهایی بود که خداوند دست مرا به آنان آلوده نکرد پس آیا زبانم را از آن پاک نکنم. مثل اصحاب رسول خدا مانند چشم است و در مان چشم، دست نزدن به آن است. بیهقی در تعلیقی بر قول عمر بن عبدالعزیز میگوید: این سخنی نیکو و زیباست، زیرا سکوت و در مورد چیزی که ربطی به او ندارد کاری درست است.
-
از حسن بصری(رحمهالله) در مورد جنگ میان صحابه سوال شد و او گفت: این جنگ بود که اصحاب محمد در آن حضور داشتند و ما از آن غائب بودیم و آنان به آنان به آن داناتر از ما بودند و تنها چیزی که بر مالازم است این است که از مواردی که به آن اتفاق نظر دارند پیروی کنیم و در مورد موارد اختلافی توقف کنیم. این سخن حسن بصری به این معنا است: صحابه به جنگی که آنان بر آن اجماع دارند و تنها چیزی که برما لازم است این است که از مواردی که آنان بر آن اجماع دارند تبعیت کنیم و در مورد آنچه که مورد اختلاف آنان است توقف کنیم و رأیی را از جانب خود بیان نکنیم و بدانیم که آنان اجتهاد کردهاند و خدای متعال را در نظر داشتهاند؛ زیرا آنان در این متهم نیستند.
-
از جعفر بن محمد صادق (رحمهالله) درمورد جنگ میان صحابه سوال شد و او گفت: من چیزی را میگویم که خداوند فرموده است: (قال علمها عندربی فی کتاب، لا یضل ربی ولا ینسی) (طه: 52)؛ اطلاعات مربوط بدیشان در کتابها عظیم و شگفت (به نام لوح محفوظ مکتوب) است و تنها پروردگارم از آن مطلع است و بس. پروردگار من به خطا نمیرود. (ولذا از قلم او نمی افتد) و فراموش نمیکند.
از امام احمد (رحمهالله) سوال شد که در مورد جنگ میان علی و معاویه چه نظری دارد. او گفت: جز نیکی درمورد آنان وچیزی نمیگویم. از ابراهیم بن آدم فقیه روایت است که گفت: نزد احمد بن حنبل رفتم ومردی از او سوال کرد که در مورد ماجرای میان علی و معاویه چه دیدگاهی دارد؟ پس احمد بن حنبل از او روی برگرداند و جوابش را نداد. به احمد بن حنبل گفتند: ای ابوعبدالله او از بنی هاشم است. پس رو به آن مرد کرد و گفت: من این آیه را قرائت میکنم: «تلک أمة قد خلت، لها ما کسبت وعلیکم ما کسبتم، ولا تسئلون عما کانوا یعملون» (البقرة: 141) ؛ به هر حال آنان قومی بودند مردند و سر خود گرفتند آنچه به چنگ آوردند متعلق به خودشان است و آنچه شما فرا چنگ آوردید از آن شماست، و در باره آنچه میکردند از شما پرسیده نمیشود. و هیچ کس مسئول اعمال دیگری نیست و کسی را به گناه دیگری نمیگیرند.
-
ابوزید قیروانی (رحمهالله) در مورد چیزهایی صحبت میکرد که واجب است شخص مسلمان در مورد صحابه رسول خدا به آن اعتقاد داشته باشد و آنچه که واجب است آنان را با آن ذکر کند گفت: کسی صحابه را نام نبرد مگر با نیکوترین بیان و از پرداختن مخارج و جایگاهها برای آنان اجتناب شود و به نیکوترین دیدگاهها در مورد آنان برود.
-
ابوعبدالله بن بطه (رحمهالله) که درمورد عقیده اهل سنت و جماعت بحث میکرد، گفت: بعد از آن از مشاجرات صحابه امساک کرده و به آن نمیپردازیم؛ زیرا صحابه در صحنههای مختلف با رسولخدا (صلیاللهعلیهوسلم) همراه بودند و در رسیدن به فضل و بر مردم سبقت گرفتند. خداوند آنان را آمرزیده و به شما فرمان داده که برای آنان طلب آمرزش نمایند و باد علاقه و عشق به آنان تقرب بجویید. خداوند این را برزبان پیامبرش واجب کرده و او می دانست که در آینده چه ما جرایی از جانب آنان روی خواهد داد و می دانست که آنان بر داشته شده است و اختلافاتی که میان آنان روی داده است آمرزیده شده است.
-
قاضی ابوبکر باقلانی (رحمهالله) میگوید: واجب است که دانسته شود که مشاجره و جنگی که میان به رسول خدا روی داد باید از پرداختن به آن خود داری نمود و برای همه طلب رحمت نموده و همه را مورد سنایش قرار دهیم و از خدا بخواهیم که رضوان و امان و رستگاری و بهشت را نصیب آنان کند، و معتقد باشیم که علی در این کار خود راه صواب را پیموده و به این خاطر دو اجر دارد و اگر کارهای صحابه از روی اجتهاد روی داده باشد به این خاطر اجر و ثواب دارند و فاسق و بدعتگر نمیشوند؛ زیرا خدای متعال میفرماید: «لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجرة فعلم ما في قلوبهم فأنزل السکینة علیهم وأثابهم فتحا قریباً»، خداوند از مؤمنان راضی گردید همان دم که در زیر درخت با توبیعت کردند. خدا میدانست آنچه را که دردرون دلهایشان خاطری به دلهایشان داد وفتح نزدیکی را (گذشته از نعمت سرمدی آخرت) پاداش رسان کرد. نیز به این دلیل که رسول خدا میفرماید: « اگرحاکم اجتهاد مرد و به رأی درست دست یافت دو اجردارد اما اگر بخطا رفت تنها یک اجردارد» پس اگر حاکم در زمان ما به اطر اجتهادش دواجر داشته باشد اجتهاکسانی که خداوند ازآنان راضی بوده و آنان از خدا خشنود بوده اند چه حکمی خواهند داشت؟ دلیل صحت این قول، سخن رسول خدا درمورد حسن بن علی است که فرمود: ای پسر من انسان بزرگی است وبساکه خداوند به وسیله او میان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح بر قرار نماید. پس این حدیث بزرگ بودن و فراوانی دو گروه را بیان کرده ودر مورد آنان حکم داده که اسلام آنان صحیح است. خدای متعال به این قوم وعده داده که کینه وشمنی را ازدل آنان بیرون می کند و میفرماید: «ونزعنا ما فی صدورهم من غل اخوانا علی سرر متقابلین» (الحجر: 47)؛ و کینه توزی ودشمنانگی را ازسینه هایشان بیرون می کشیم وبرادرانه برتختها رویا روی هم مینشینند.
واجب است ازپرداختن به مشاجران آنان خود دار شده ودرمورد آن سکوت شود.
-
ابن تیمیه (رحمهالله) دربحث از عقیده اهل سنت و جماعت در مورد مشاجرات میان صحابه میگوید: از پرداختن به مشاجره میان صحابه خود داری ورزند و بگویند: این آثار که در مورد کارهای بد آنان روایت شده است برخی چیزهای به آنها اضافه شده وبرخی دیگر چیزهای از آنها کم شده و برخی دیگر تغییر داده شده اند، اما رأی صحیح این است که آنان معذور هستند؛ زیرا یا مجتهد مصیب هستند یا مجتهد مخطی.
-
ابن کثیر (رحمهالله) میگوید مشاجراتی که بعد از وفات رسول خدا میان آنان روی داد، برخی از آنان مانند جنگ جمل بدون قصد و عمد از آنان روی داد و برخی دیگرچون جنگ صفین از روی اجتهاد روی داد و اجتهاد گاهی به خطا می رود، لکن چنین مجتهدی معذور بوده و مأجور نیز می باشد، اما مجتهدی که مصیب باشد دو اجر دارد.
-
ابن حجر(رحمهالله) میگوید: اهل سنت اتفاق نظر دارند که نمی توان بخاطر این مشاجراتی که میان صحابه روی داد زبان به طعن آنان گشود، گرچه گروه محق از میان آنان شناخته شود؛ زیرا آنان در آن جنگها فقط از روی اجتهاد جنگیدند و ثابت شده که مجتهد مخطی یک اجر و مجتهد مصیب دو اجر دارد.