نویسنده: شکران احمدی

موضع حضرت على (رضی‌الله‌عنه) در قضیه تحكیم

روایت كرده‌‏اند كه امیرمعاویه در محل اعلام نتیجه داورى حضور داشت یا در همان نزدیكى مستقر بود و یزید بن حر عبسى را نزد حضرت على فرستاد تا حضور او را در محل دومة الجندل به اطلاع وى برساند، قاصد نزد حضرت على (رضی‌الله‌عنه) رفت و ایشان را به حضور در آن محل دعوت كرد و گفت: «حضور شما موجب صلاح و ترك مخاصمه و خاموشى فتنه خواهد شد».
حضرت على فرمود: «من مى‏‌خواهم این‏ها را كنترل كنم، اگر این افراد را رها كنم و در اینجا حضور نداشته باشم، در این شهر، فتنه‏‌اى بزرگ‏تر از جنگ آنان با اهل شام پدید خواهد آمد، من از طرف خود، ابوموسى را كه مردم انتخاب كرده‌‏اند، اعزام مى‏‌كنم و عبداللّه‏ بن عباس را نیز با او مى‌‏فرستم و او جانشین من است و حضور او مانند حضور من است، سپس آن دو را فراخواند و با گروهى از اسب‏‌سواران اعزام نمود».
به نظر مى‏‌رسد این اقامت امیرالمؤمنین سبب شد تا زمینه براى فرصت‌‏طلبى دشمنان صلح فراهم شود و شایعه كنند كه ایشان تحكیم را لغو نموده و از آن منصرف شده است. به همین دلیل، اشعث بن قیس نزد ایشان رفت و گفت: «اى امیرالمؤمنین! شایع شده است كه شما داورى را گمراهى مى‌‏دانید و پایدارى بر آن را كفر مى‏‌دانید و خود از آن توبه كرده‌‏اى» حضرت على خطبه‏‌اى ایراد نمود و فرمود: «هر كس گمان كرده كه من از موضوع داورى برگشته‌‏ام، دروغ گفته است و هر كس آن را گمراهى مى‏‌داند، خودش از آن گمراه‏تر است».
خوارج با شنیدن این سخن، از مسجد بیرون آمدند و شعار «لا حكم الا للّه‏» سر دادند، به حضرت على گفتند: این‏ها علیه تو خروج (قیام) كرده‏‌اند، فرمود: «من تا زمانى كه آنها به جنگ نیامده‌‏اند، با آنها نمى‏‌جنگم و آنان این كار را خواهند كرد».
از این نص به وضوح پیداست كه امیرالمؤمنین چقدر به تحكیم پایبند بود و از همان زمانى كه قرآن برافراشته شد، خرسندى خود را ابراز داشته و نظر به حفظ خون مسلمین و بزرگداشت قرآن به رغم مخالفت خوارج فرموده بود: «من به (عمل بر) قرآن سزاوارترم».
اهتمام ایشان به مسئله صلح و اعتمادش به ابوموسى (رضی‌الله‌عنه) به حدى بود كه فرمودند: «یا اباموسى داورى كن، گرچه به قطع گردنم تمام شود».
شاید حدود محبت حضرت على با جماعت مسلمین و علاقه شدید ایشان به صلح را، از موضع وى در برابر صلح و این فرموده ایشان مى‏توان دریافت، آنجا كه مى‌‏فرماید:
«إن استطعت أن تكون السلم فافعل»؛ اگر در راه ایجاد صلح كارى از دستت بر مى‌‏آید دریغ مكن.
همچنین رنج هایى كه از ناحیه سپاه خویش متحمل شد و مشكلاتى كه خوارج سبائى و آشوب‏طلب براى ایشان پدید آوردند. آشكار مى‌‏گردد.

دست‏‌آوردهاى تحكیم

قبلاً گفتیم كه اختلاف حضرت على و معاویه (رضى‌‏اللّه‏‌عنهما) بر سر خلافت و فرمانروایى نبود، بلكه اختلاف اساسى اجراى حد بر قاتلان حضرت عثمان (رضی‌الله‌عنه) و سپس بیعت نمودن امیر معاویه با حضرت على (رضی‌الله‌عنه) بود، بنابراین كسانى كه نتایج تحكیم را از نقطه ‏نظر اختلاف‏‌هاى اساسى بررسى مى‏‌كنند مى‏‌گویند: «داوران به هیچ نتیجه‌‏اى دست نیافتند».
یعنى داوران حضرت على را به اقامه حد بر خوارج سبائى و حضرت معاویه را به بیعت با خلیفه ملزم نكردند، زیرا این دو مسئله با هم مرتبط بودند و جداسازى آنها از یكدیگر ممكن نبود چرا كه دسترسى به هر دو موضوع مشكل بود و نتایج ناگوارى به دنبال داشت.
این نكته، بلندنظرى داوران و آگاه‌ى‏شان را از ابعاد مسئولیتى كه به آنها سپرده شده بود و شناخت‏شان را از بحرانى كه امّت اسلامى با آن مواجه بود، تأیید مى‌‏كند.
هرگز نمى‌‏توان داوران را به كوتاهى در انجام وظیفه متهم كرد؛ زیرا آنها از شایستگى‏‌ها و تجربه و امانت، دانش و بردبارى و كاردانى برخوردار بودند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version