فرهنگ اساساً، هویت و موجودیّت یک ملّت است و شخصیت جهانی و اعتبار یک ملّت وابسته به فرهنگ متشخّص آن ملّت است. فرهنگ اسلامی پس ازآغاز فتوحات و حضور مسلمانان در جهان، به عنوان یک فرهنگ غنی و فراگیر در جهان اسلامی به وجود آمده است. لذا این فرهنگ پربار و فراگیر بنا بر دلایل مختلف، این صلاحیت را دارد که الگویی برای زندگی تمام اقشار انسانها در سراسر جهان باشد.
1. دین مبین اسلام پس از فتوحات وپیروزی های متعدد به سراسر جهان صادر می شود و نتایج عظیمی را به بارمی آورد، نقش و تأثیر آن تاکنون موجب نگرانی شدید استکبار جهانی قرارگرفته است و فرهنگ ناب اسلامی، دارای فکر کفرستیزی، استکبارستیزی، دین ستیزی و دین گریزی است. تسلط و هجوم بیگانه را در هیچ زمینه ای نمی پذیرد؛ لذا از همان ابتدا استکبار جهانی به سرکردگی امپریالیسم جهانخوار/ آمریکا سعی داشته به طریقی، جلو این فرهنگ ناب اسلامی را بگیرد و از پیشرفت و گسترش آن را مهار نماید و در جهت منافع خود سوق دهد.
2. اماکن اختلاف همواره موضع رشد و شکوفایی بوده و حتی عامل این تغییر نیز محسوب می شوند و آنچه تاریخ به ما نشان داد و بارها دیدیم، استکبار برای حصول و اهداف خود به ابزارگوناگونی متوسّل می گردد. ابتدا حمله مستقیم نظامی را تجربه می نماید و سپس از راه تفرقه افکنی و ایجاد نفاق میان اقشار ملّت و امت اسلامی وارد می شود و پس از ناکام ماندن تمام نقشه های خود، با تحریک کردن مهره ها و رژیم های نیابتی خود سعی میکند یک جریان و نیروی به اصطلاح بنیان کن و مخرب را برای نابودی فرهنگ اسلامی ترتیب دهد. ولی هیچ کدام این ترفندها اثری نداشته و نمی بخشد و حتی به تقویت فرهنگ اسلامی و صدور افکار ناب اسلامی به سراسر جهان انجامیده است.
3. تهاجم فرهنگی تحمیل ارزشها و فرهنگ جامعهای بر جامعه دیگر و تغییر باورهای آنان برای سلطه بر آنها است. آثار این پدیده در درازمدت گستردهتر وعمیقتر ازآثار نبردهای نظامی است. از جمله کنار گذاشتن اسلام، تبدیل سبک زندگی، خانوادهها به سبک زندگی غربی و تغییر شکل حکومت در کشورهای اسلامی از اهداف و برنامه های هجوم فرهنگی بر جامعه اسلامی دانسته شده است. بنابراین، تهاجم فرهنگی به هدف تغییر در باورها، ارزشها، اندیشه ها و رفتارهای جامعه اسلامی تحت پوشش تهاجم فرهنگی انجام میپذیرد.
بنابراین، می بایست ما در جهت حفظ این فرهنگ غنی و انسان ساز جهانی (فرهنکی اسلامی) اولاً: تهاجم فرهنگی را کاملاً شناخته و راههای رسوخ و نفوذ آن را بررسی نماییم. ثانیاً، طرق مقابله با این تهاجم ویرانگر را بیابیم تا بهتر بتوانیم علاوه بر دفع آن، آن را مغلوب فرهنگ غنی اسلام نماییم.
تهاجم فرهنگی غرب و پیامدهای منفی آن به جوانان مسلمان
1. گسترش روحیه اشرافیگری، رفاهطلبی و لذّت دنیوی؛
2. دینگریزی و دین ستیزی و تضعیف تفکر در حکومت دینی؛
3. ایجاد تردید در مبانی اعتقادی و اندیشه های دینی؛
4. تربیت افراد وابسته و دلبسته به غرب در عرصه علوم، فرهنگ و هنر؛
5. شیوع عرفان کاذب و وابستگی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی؛
6. تضعیف روحیه خودباوری و ترویج شهوترانی در بین نسل جوان؛
7. فساد و بیبندوباری اخلاقی در خانواده ها به جای تربیت انسانهای مؤمن و متعهّد در جامعه؛
8. افزایش معتادان به انواع مواد مخدّر (صنعتی)؛
9. فروپاشی نظام خانواده و افزایش آمار طلاق و فروپاشی خانوادهها؛
10. بی کیفیت سازی نظام تعلیمی و تربیتی یک مملکت؛
11. برگزاری مسابقات بین المللی در رشتههای علمی، ورزشی و هنری براساس ارزشهای غربی؛
12. تشویق و ترغیب مردم به طرف مادّیگرایی و رواج فرهنگ مصرفگرایی؛
تهاجم فرهنگی با یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی برای رسیدن به مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت به بنیان های فرهنگی آن ملت هجوم می برد و در این هجوم، باورهای تازه ای را به زور و به قصد جایگزینی بر فرهنگ، اندیشه و باورهای ملی آن ملت وارد می کنند.
درحقیقت به این نتیجه می رسیم که بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیّت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویّت و موجودیّت آن جامعه را تشکیل می دهد. و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بُعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میان خالی است. اگر فرهنگ جامعه ای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا می کند و بالاخره در آن هلاک می شود و موجودیّت خود را در تمام ابعاد از دست می دهد. استقلال و موجودیّت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت می گیرد و ساده اندیشی است که گمان شود یا وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان پذیر است.
به این نتیجه می رسیم که «اسلام» عامل اصلی تحرک فرهنگ اسلامی است که موجب پیشرفت جوامع اسلامی می شود؛ لذا استکبار جهانی با این نوع تهاجم برای جلوگیری از گسترش فرهنگ ناب اسلامی شروع به کار کردند و در اولین اقدام به مغز و کانون اسلام که همانا «قرآن مجید» است حمله بردند و با توهین، تحقیر و به آتش کشیدن قرآن و حتی تهیه و انتشار مطالب غیرمنطقی و تهی از انسانیت و آزادگی است. بنابراین استعمار با حمایت همه جانبه سیاسی و بین المللی وارد مرحله جدیدی از مبارزه با کشورهای اسلامی شدند. پس از این، مسأله تهاجم فرهنگی شدّت بیشتری نسبت به گذشته پیدا کرده و سعی می شود از طریق جریان آرام تبلیغات و از طریق وسایل و ابزار مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و …، یک تهاجم وسیع فرهنگی صورت گیرد.
این تهاجم در واقع بر علیه اسلام و فرهنگ اسلامی است و عمل استکبار و استعمار در تضعیف این فرهنگ در جهان اسلام در اصل، به اصطلاح آنها، ریشه کن کردن اندیشه و فرهنگ اسلامی از سرچشمه آن (قرآن) است.