نویسنده: ابومهاجر

چکیده

گرایش به دین‌داری در فطرت هر انسان دارای عقل و شعور وجود دارد؛ چرا که انسان‌ها از کنج‌کاوترین موجودات جهان است، و در طول تاریخ بشر، این سوال برای جهانیان مطرح بوده است؛ چنانی‌که می‌گویند:
زکجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟             به کجا می‌روم آخر، ننمایی وطنم
این سه سؤال اساسی همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است؛ هرگاهی‌‌که انسان در مورد گذشته، حال و آیندۀ زندگی خویش فکری بکند، و یا جنازه‌ای را تشییع کرده و قبرستانی را مشاهده بکند، یا نوزادی برای او متولد شود، با این سوالات مواجه شده است. این سوالات عبارتند از:
  1. از کجا آمده‌ایم؟
  2. از بهر چی، آمده‌ایم؟
  3. به‌کجا باز می‌گردیم؟
پاسخ به این سوالات و قانع شدن به آن‌ها، اساس دین انسان را تشکیل می‌‌دهد. پس اگر پاسخ به این سوالات و مستلزمات آن صحیح باشد و در این کاوش‌گری، انسان به نتیجۀ درستی برسد، دین او نیز صحیح و حق خواهد بود و تأثیر صحیح و مفیدی در تمام بخش‌های زندگی خواهد گذاشت؛ در نتیجه باعث رستگاری او در دنیا و آخرت می‌شود؛ ولی اگر چنان‌چه پاسخ به این سوالات و خواسته‌های آن نادرست باشد، دین انسان نیز نادرست، باطل و دارای اثرات منفی در زندگی انسان خواهد بود.
کلمات کلیدی: دین، فطرت، ادیان سماوی و اهمیت دین.

مقدمه

از آن‌جایی‌که معلوم شد، انسان به‌عنوان موجود کاوش‌گر، همیشه به‌دنبال سوال‌های ذهنی خویش بوده و یافتن جواب برای سوالات خویش او را از دیگر موجودات متمایز کرده است. به‌گونه‌ای‌که توانسته آن‌چه را که خداوند متعال برای او آفریده است، به‌تسخیر خویش در بیاورد؛ اما با وجود تمام اکتشافات صنعتی، تجاری و علمی باز هم کمبودی در زندگی خویش احساس می‌کند، این نقصان، او را با چالشی سخت مواجه می‌کند؛ چرا‌ که ایجاد بسیاری از امکانات رفاهی برای او با وجود پدیده‌ای به‌نام مرگ ناخوشایند است و لذت تمام خوشی‌ها را به کام او تلخ می‌کند؛ چرا که انسان اهداف بلند‌تری را در ذهن می‌پروراند و عمر او به مانند فرصت کوتاهی است که در اختیار او قرار گرفته است، فرصتی ناکافی برای آن اهداف بلند.
از طرف دیگر ایجاد دنیایی به این زیبایی، با همۀ امکانات و سرسبزی آن، به همراه تلاش‌های بسیار، برای ایجاد آن، ا نسان را بسیار پریشان کرده است؛ چرا که باید همۀ این‌زیبایی‌ها را ترک کند و در قبری به مساحت تقریباً «دو متر» قرار بگیرد. و در آن، توان بردن هیچ یکی از امکاناتی‌که تمام عمر خویش را صرف آن کرده است را ندارد.
این اندیشه، انسان را به مرز جنون رسانده است و باعث شده تا زندگی خود را پوچ بداند و سرانجام، هیچ خوبی را برای خود تصور نکند؛ درحالی‌که خداوند حکیم می ‌فرماید: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَینَا لَا تُرْجَعُونَ» [المؤمنون: ١١٥] ترجمه: «آیا گمان کرده‌اید که شما را بیهوده آفریدیم و گمان کردید که شما به طرف ما باز گردانیده نمی‌شوید؟»؛ بلکه الله متعال انسان را برای هدف مهمی غیر از زندگی دنیا آفریده است؛ چنان‌چه می‌فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ» [الذاریات: ٥٦] ترجمه: «ما جن و انسان را نیافریدیم مگر برای عبادت و بندگی».
این هدف دارای پس منظر بزرگی خواهد بود؛ چون عده‌ای به‌مقتضای آن عمل می‌کنند، و عده‌ای از آن سر باز زده و به ندای نفسانی خویش لبیک می‌گویند. و انسان‌ها مستحق جزا و سزا خواهند بود و عدالت الهی نیز همین مورد را می‌طلبد که زندگی بشر در دنیا ختم نشود؛ بلکه آنچه‌ را در دنیا کاشته است، در عالم دیگر دَرو کند.
خداوند متعال بسیار زیبا و خلاصه، به همۀ سوالاتی‌که در ذهن انسان‌ها در مورد گذشته، حال و آیندۀ او خطور می‌کند به صورت خلاصه و کلی در آیۀ ذیل جواب داده است؛ چنانی‌که می‌فرماید: «مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِیهَا نُعِیدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى» [طه: ٥٥]، ترجمه: «ما شما را از خاک آفریدیم و دوباره شما را به آن بر می‌گردانیم و باری دیگر شما را از آن بیرون خواهیم کرد». از آیات فوق معلوم شد که حیات بشر دارای مراحل مختلفی است و منحصر به زندگانی دنیا نیست؛ همچنان معلوم شد که انسان نیازمند قوانینی است که عمل کردن به آن‌ها، باعث کمک او در دو عالمی‌که بعد از موت پیشرو دارد، می‌گردد.
لذا در این مقاله نخست «به اهمیت و جایگاه دین در زندگی انسان» پرداخته، و سپس در مورد موضوع نحوۀ رسیدن به آرامش حقیقی و روش کسب مقامی‌که همراه با ترقی فیزیکی و تعالی روحی باشد؛ و سپس به بعضی تعریفات لغوی و اصطلاحی برای دین، تقسیمات ادیان و در اخیر به معرفی نشانه‌ها و علامات ادیان، می‌پردازیم.
ادامه دارد…
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version