اگر کسی تاريخ بنیاسرائيل را ورق بزند، از اين همه نعمتی که خدا به ايشان عطا کرده است، در شگفت خواهد ماند؛ و از اينکه در برابر اين نعمتهای فراوان، چیزی جز ناشکری و ناسپاسی نکردهاند و قدر نعمت الهی را ندانستهاند، انگشت تعجب به دندان خواهد گزيد؛ بنابراین، آنها بهخاطر همین ناسپاسی و عدم توجه به احکام الهی، مورد غضب پرودگار قرار گرفته و از جایگاه جهانی خود به زیر آمدند.
کلمات کلیدی: رسالت آسمانی، بنی اسرائیل، حضرت موسی، نعمت و عهد و پیمان.
مقدمه
خداوند متعال در مورد جایگاه آنان قبل از بعثت پیامبر مکرم اسلام صلیاللهعلیهوسلم میفرماید:«يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ»[بقره: ١٢٢]؛ (اى بنىاسرائيل! ياد كنيد آن نعمت مرا كه انعام كردهام بر شما و آنكه فضل دادم شما را بر همۀ عالمیان.)
فضيلت بنیاسرائيل بر جهانيان و برتری ايشان بر سايرين، به زمان جانشينی و انتخابشان برای رسالت آسمانی محدود و مقيّد بوده است؛ اما بعد از آنکه از فرمان پروردگارشان سرپيچی نمودند و در برابر پيامبرانشان سرکشی کردند و نعمت خدا را بر خود انکار داشتند و از زير بار پيمان و تعهدات خويش شانه خالی کردند، خداوند متعال فرمان خويش را بر آنان اجراء فرمود و تازيانۀ نفرين و خشم خود را بر آنان فرود آورد و به پستی و تنگدستی دچارشان ساخت و مقرّر فرمود تا پخش و پراکنده شوند.
اما یادآوری کردنِ برتریشان بر جهانيان، فقط به اين خاطر است که نعمت و فضل خدا را نسبت به خود و عهدی را که با خدا داشتهاند، به ياد آورند تا بر سر شوق بیايند و فرصتی را که به وسيلۀ رسالت اسلامی برايشان آماده گشته، غنيبت شمارند و دوباره به سوی قافلهی ايمان برگردند و به شکرانهی اينکه خداوند متعال پدرانشان را بر مردم زمانشان برتری داد، پيمان خدا را مراعات دارند و به شوق برگشت به مقام بزرگداشتی که مؤمنان بدان نائل میشوند، باز گردند. ص206 زيرا پيمان خدا برنامۀ زندگی است؛ برنامهای که به دل، انديشه و احساس میدهد و به زندگی نظم و ترتيب و سروسامان میبخشد و به رفتار آدمی ادب و وقار میدهد و سرانجام، به تقوا و پرهیزگاری میانجامد. درنتیجه، انسان پی میبرد که پيوسته خداوند نگهدار و ناظر بر اعمال اوست و بايد از سرانجام کار و روز رستاخيز بيمناک باشد؛ اما افسوس که سرشت و خوی بنیاسرائيلی بر آنان چيره شد و باز هم از قبول حق انکار ورزیدند.
در این مقاله سعی شده تا گوشهای از انعامات پروردگار بر بنیاسرائیل و ناسپاسی آنان در مقابل این نعمتها بیان شود؛ ناسپاسیای که سبب خشم الهی و نزول آنها از مقام رهبری جهان گشت. همچنین در بخشهای بعدیِ آن، به این سوال پاسخ داده میشود که امت محمدی دارای چه ویژگیهایی بود که خداوند متعال رهبری معنوی بشر را از پیروان سایر ادیان سماوی سلب کرده و به دوش این امت امین گذاشت؟
نعمتهای عنایت شده به یهود
همانگونه که در مقالات گذشته ذکر گردید، در سرآغاز اين نعمتها، نعمت رستگاری آنان از چنگ فرعون و رهائیشان از عذاب دردناک بود؛ عذابی که در آن پسرانشان ذبح و دخترانشان زنده نگه داشته میشدند و خودشان چون بردگانی بیاختیار، زندگی بسر میبردند. همچنین این داستان، خود مشتمل بر دو نعمت دیگر است: اول: نعمت باز شدن دريا و ایجاد راههای دوازدهگانه برای عبور آسان آنها از دریا؛ دوّم: نعمت نابودی لشکر فرعون که در دیدگاه بنیاسرائیل کاری غیرممکن بود.
نعمت سایه و غذا در بیابان
خداوند متعال بعد از عبور دادنشان از دریا، ابری را بالای سرشان مسخر کرد تا بر آنان سايه اندازد و ايشان را از گرمای سوزان بيابان در امان دارد. بيابانِ بدون باران و ابر، دوزخی است که آتش از آن میجهد و شعله از آن میپرد. ولی بيابان، با داشتن باران و ابر، سبز و خرّم و بابرکت است و جسم و روح در آن بهبود مییابد.
همچنين خداوند متعال «ترنجبين» را در اختيارشان گذاشت که روی بوتههای گیاهان آن را میيافتند که همچون عسل شيرين بود؛ و «بلدرچين» را مسخّر ايشان ساخت که با وجود این که پرندهای آسمانی است، ولی بر آنها بگونۀ ساده و فراوان دست میآمد. بدين وسيله، خوراک خوب برايشان زياد گرديد و جايگاه آسودهای بديشان دست داد.
نعمت آب
در این هنگام سیدنا موسی علیهالسلام برای قوم خود درخواست آب نمود و پروردگارش دعایش را پذيرفت و به او دستور داد تا سنگ معيّنی را با عصايش بزند؛ وقتی ایشان سنگ را زد، بهطور شگفتآوری دوازده چشمه به تعداد قبایل بنیاسرائيل از سنگ جوشيدن گرفت.
آنان ميان بيابان با همۀ خشکیها و تخته سنگهايش، و ميان آسمان با همۀ آذرخشها و شهابهايش، میزيستند. خداوند از میان سنگ برايشان آب بيرون جوشاند، و از آسمان برايشان ترنجبين و بلدرچين (عسل و پرنده) فرو فرستاد؛ اما فطرت روانیِ از هم پاشيده و سرشت فروافتاده و درهم شکستۀ قوم يهود، آنها را بازداشت از اينکه خود را به مرتبهای برسانند که هدف ايشان بود و بهخاطر رسيدن به آن، از مصر بيرون شده بودند و سر در بيابان و گام بر ريگهای سوزان نهاده بودند و خود را با شرائط زندگی جديدشان، در راهی که بهسوی عزّت و حُرّيت و کرامت دارند، همگام و هماهنگ نمايند؛ بلکه درخواست خوراکیهای رنگارنگی را کردند که در مصر با آنها خو گرفته بودند. عدس و سير و پياز و خيار و همانند اینها را خواستند.
عنایت کتاب تورات
بنیاسرائیل در همین زندگی راحت، بدون قید، اسارت و خوف سر میبردند که حضرت موسی علیهالسلام به کوه طور بالا رفت تا با خداوند متعال دیدار نماید و کتاب الهی را تحویل گیرد. کتابی که شامل راهنماییهایی دربارۀ سبک زندگی ایمانی و راه حصول عزت در دنیا و آخرت بود.
بعد از رفتن حضرت موسی علیهالسلام، سامری، شکل گوسالهای از طلاهایی که از قبطیها گرفته بود، درست کرد و به بنیاسرائیل تلقین نمود که این خدای موسی است و او خدایش را فراموش کرده و به کوه طور در پیِ خدایی دیگر رفته است.
پيامبری که ايشان را با ياری پروردگار و با نشان دادن معجزات بزرگی از دست فرعونيان، که بدترين شکنجهها را بديشان میرسانیدند، نجات داده بود. آخر چه کسی ستمکارتر از شخصی است که از پرستش خداوند و پند و سفارش پيامبرش کنارهگيری میکند تا پيکرۀ گوسالهای را بپرستد؟! درحالیکه خداوند او را از دست کسانی که بتها را تقديس و تکريم میکردند، رهانيده باشد.!
با وجود اين، خداوند از ايشان صرف نظر فرمود و به پيامبرشان تورات را عنایت فرمود، که خط فاصل ميان حق و باطل بود، تا شايد بعد از سرکشی و بیبند و باری، راه حقیقت را دریابند و قانون الهی را محترم شمارند.
نعمت استراحت (روز شنبه)
قوم يهود خواسته بودند که روز مقدسی داشته باشند تا در آن بیاسایند. خداوند روز شنبه را روز مقدس و استراحت آنان مقرر فرمود تا در آن روز به کار دنيوی نپردازند. آنگاه ايشان را با ماهیهایی بيازمود که در روز شنبه به وفور آشکار میشدند و در غير آن، پنهان میگشتند. در اين آزمون، يهوديان تاب مقاومت و خويشتنداری نداشتند. آخر چگونه مقاومت و خویشتنداری کنند و چنين شکار حاضر و آماده و نزديکی را رها سازند تا از دست بِدر رود؟ مناسب این بود که آن شکار را به خاطر وفای به عهد و حفظ پيمانشان رها سازند؛ اما چنين کاری با خوی يهوديان سازگار نبود.
اين شد که حدود و مقررات را زير پا گذاشتند، و به پاس کجرفتاری خويش از محدودهی قوانين الهی درگذشتند و به تزوير پرداختند. روزهای شنبه در اطراف ماهیها، ديوارکشی میکردند و راه آنها را با موانعی میگرفتند و نمیگذاشتند به دريا برگردند، و تا پايان روز شنبه شکارشان نمیکردند و روز بعد ماهیهای محبوس را از آب بيرون میکشيدند. این عملکردشان سبب غضب الهی شد و خداوند متعال در حقشان فرمود: «قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ»[اعراف: ۱۶۶]؛ (پس بديشان گفتيم: «به بوزينگان رانده شده تبديل شويد.)
نعمت زعامت قدس
خداوند متعال توسط پيغمبرشان، موسی عليهالسّلام، ايشان را از خواری و پستی بيرون آورده بود تا سرزمين قدس را بديشان واگذارد، و آنان را از کوچکی و ناچيزی بلند دارد و بالا برد. ولی آزادی بهاء دارد، و بزرگی رنج و مشقّت میخواهد، و امانت بزرگی را که خداوند بدستشان داده است، فداکاری و گذشت لازم دارد. اما همت آنها به سبب بردگی طولانیمدت، سست شده بود و نمیخواستند که بهائی بپردازند، و رنج ببرند و زحمت بکشند، و فداکاری و گذشت نمايند؛ حتی نمیخواستند که دست کم از عادات و خوشگذرانیهای يکنواخت زندگی دست بردارند و خوراک و آشاميدنی مألوف را دگرگون سازند و بنياد تقليد کورکورانه را براندازند. آنها در جواب گفتند: «ای موسی! در آن شهر قوم زورگو و نیرومندی است. ما داخل نخواهیم شد، تو و پروردگارت بروید جنگ کنید؛ اگر پیروز شدید ما هم خواهیم آمد.» اين بود که پروردگارشان مقرر فرمود که چهل سال در بيابان، سرگردان و حیران گردند، تا آنگاه که این نسل سستهمت از بین برود و نسل جدیدی تحت رهبری يوشع بن نون پدید آمد و شهر را فتح کرده، بدانجا وارد شوند.
با وجود تمام این نعمتها، تاريخ، هيچ ملّتی را مانند قوم بنیاسرائيل از نظر سنگدلی، تکذيب، انکار حق، تجاوز، تعدی و دشمنی با پيغمبران و راهنمايان بشری، به خود نديده است. آنان شماری از پیامبران خود را کشتند و سربريدند و با ارّهها نصف کردند و به بدترين وجه، کفر ورزيدند و دستدرازی کردند و معصيت نمودند. آنها در هر يکی از اين زمينهها به اعمال و افعالی دست زدند که زشتتر از آن ممکن نبود. درنتیجه، آنها به سبب این کردار خویش، از جایگاه مادی و معنوی رهبری جهان و تمدن بشری عقب ماندند و در دنیا و آخرت ذلیل و خوار شدند.