نویسنده: محمد الافغانی

احسان

ويژه‌گی ديگر اوصاف مسلمان واقعی احسان است. (احسان) مصدر باب افعال به معنى نيكى كردن است. نيكوكاريی كه در دين اسلام مطرح است و يكی از اوصاف رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) و اصحاب وی به شمار می‌آيد و بايد مدعيان پيروی از رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) به آن متصف باشند، مطلق احسان است كه تمام انواع نيكی‌ها را در بر می‌گيرد. رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) در گفتاری مشهور به حديث جبرييل در پاسخ به اين سوال كه احسان چيست؟ فرمودند:
«الإحسان أن تعبد الله كأنك تراه فإن لم تكن تراه فإنه يراك»
(احسان اين است كه خدا را به گونه‌يی عبادت كنی كه گويا او را می‌بينی، چون اگر تو او را نمی‌بينی او تو را می‌بيند)
چون عبادت در اسلام شامل تمام ابعاد زنده‌گی انسان می‌گردد، هدف رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) اين بود كه انسان محسن كسی است كه در تمام لحظات زنده‌گی خود به گونه‌يی عمل می‌كند كه گويا با چشم سر خدا را می‌بيند؛ طبعاً چنين كسی چون ايمان قوی به مراقبت الله متعال دارد همه‌ی كارهای خود را به نحو احسن انجام می‌دهد.
حديث ديگری از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) اين حقيقت را به گونه‌ی بهتر بيان می‌كند:
«رأى رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرجة في اللبن فأمر أن تسد فقال ان العبد إذا عمل عملا أحب الله أن يتقنه»
(پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) سوراخی را در يك خشت ديد، دستور داد تا آن را پُر كنند سپس فرمود: وقتی يك بنده عملی را انجام می‌دهد، خداوند دوست دارد كه آن را خوب به اتمام رساند)
و در فرموده‌ی ديگر آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) آمده است:
«إِنَّ اللهَ كَتَبَ الإِحْسَانَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ: فَإِذَا قَتَلْتُمْ فَأَحْسِنُوا الْقِتْلَةَ، وَإِذَا ذَبَحْتُمْ فَأَحْسِنُوا الذِّبْحَةَ، وَلْيُحِدْ أَحَدُكُمْ شَفْرَتَهُ، وَلْيُرِحْ ذَبِيحَتَهُ»
(همانا خدا نيكويي را در مورد هر چيز واجب نموده است، پس هرگاه كشتيد، كشتن را بر وجه نيكو انجام دهيد، و هرگاه ذِبح كرديد، بر وجه نيكو ذبح كنيد، به اين صورت كه يكي از شما كارد خود را تيز نمايد، تا حيواني را كه براي كشتن آماده شده، آسايش دهد)
يكی از مصداق‌های احسان اين است كه انسان در برابر كسانی كه به او بدی روا داشته‌اند خوبی كند. فلسفه‌ی خوبی در برابر بدی در دين مبين اسلام بر می‌گردد به فلسفه‌ی خلقت انسان در روی زمين و مأمور و مسؤول بودن انسان در برابر خدای متعال. به باور ما اسلام دين همه‌ی پيامبران الهی است و تمامی انبياء مردم را به سوی اسلام دعوت می‌كردند، يعنی می‌گفتند بايد شما در همه‌ی اعمال و تصرفات خود تابع دين و شريعت خدا باشيد؛ چرا كه خدا شما را خلق نموده و از خلقت شما هدف و منظوری داشته است.
بنابراين مسلمان شدن انسان به اين معنا است كه انسان در بُعد اختياری زنده‌گی خود، در مسير تعيين شده از جانب الله (جل‌جلاله) حركت نمايد؛ حالا وقتی احسان را ضمن اين قانون كلی در نظر آوريم نتيجه‌يی كه به دست می‌آيد اين خواهد بود كه وقتی بنده‌يی مسلمان شد، خود را به خدا و قانون وی تسليم می‌كند و حركت متعادل در صراط مستقيم خدا از او می‌طلبد تا احياناً به خاطر حفظ تعادل در مقابل كسانی كه در برابر او تقصيری روا داشته‌اند گذشت كند. البته گذشت در اسلام به مفهومي كه در آيين مسيحيت مطرح گرديده است نيست كه (اگر کسي بصورت راستت يک ضربه سيلي نواخت گونه‌ي چپ را نيز از وي دريغ مدار، و هر کس روپوشت را برد پيراهن را نيز باو واگذار) اما در دين اسلام اين كار زمينه‌سازي براي انتشار ظلم و تجاوز دانسته شده و ايستاده‌گي و مقاومت در برابر ظلم ظالم برترين جهاد معرفي شده است.رسول گرامي اسلام می‌فرمايند:
«أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ»
(بافضيلت‌ترين جهاد گفتن سخن عادلانه در برابر پادشاه ظالم است)
و در روايتی ديگر آمده است:
«سيد الشهداء حمزة بن عبد المطلب و رجل قام إلى إمام جائر فأمره و نهاه فقتله»
 (سرور شهدا حمزه پسر عبدالمطلب و مردي است كه در مقابل پيشواي ظالم به پا خيزد، او را امر و نهي كند، سپس حاكم او را به قتل رساند)
پس منظور از پاسخ بدي با خوبي به اين معنا است كه مسلمان ببيند اگر در جای كسی به وی جفای روا داشت و او مي‌توانست با عكس العمل خوب خود باعث هدايت طرف مقابل شود و يا با فروخوردن خشم خود قاعده‌يي از قواعد اسلام مانند گذشت را نهادينه كند و يا مصلحتی بزرگ را برای خود، طرف مقابل و يا جامعه‌ی خود به ارمغان آورد، در اين صورت احسان كرده است، نه اين كه از روی ترس و بزدلی در مقابل انسان‌های زورگو سر فرود آورد و آنها را به ادامه‌ي ظلم و تجاوز جرأت‌مندتر كند.
نمونه‌های بارزی در سيرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) و ياران بزرگوار شان موجود است كه مسلمانان می‌توانند آن را به صورت دقيق مورد بررسی قرار داده و به گونه‌ی صحيح و درست از آن سرمشق بگيرند.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) از 23 سال پيامبری خود، حدود 21 سال با كفار مكه درگير بود؛ يا بهتر است بگوييم آنها با رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) اعلان جنگ داشتند و 21 سال تمام او را اذيت كردند و تا زمانی كه ظالم و زورگو بودند پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) هرگز در مقابل شان از خضوع و فروتنی كار نگرفت، اما وقتي بعد از اين مدت طولانی با برنامه‌ريزی‌های دقيق و جهاد مستمر موفق شد با قوت و شوكت مكه را فتح كند، و اينك كفار مكه كساني‌ كه تعداد زيادي از ياران وفادار پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) را به شهادت رسانيده بودند و انواع توطئه‌ها را عليه آن بزرگوار چيده ‌بودند و حالا با خواری و ذلت در برابر پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قرار داشتند، رسول الله با آنان چنين معامله می‌كند:
«ثُمَّ أَتَى الْكَعْبَةَ فَأَخَذَ بِعِضَادَتَىِ الْبَابِ فَقَالَ:«مَا تَقُولُونَ وَمَا تَظُنُّونَ». قَالُوا: نَقُولُ ابْنُ أَخٍ وَابْنُ عَمٍّ حَلِيمٍ رَحِيمٍ قَالَ وَقَالُوا ذَلِكَ ثَلاَثًا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ>: «أَقُولُ كَمَا قَالَ يُوسُفُ (لاَ تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ)». قَالَ فَخَرَجُوا كَأَنَّمَا نُشِرُوا مِنَ الْقُبُورِ فَدَخَلُوا فِى الإِسْلاَمِ»
(سپس [رسول خدا] به كعبه آمد و هر دو بازوی دروازه را با دستان خود گرفت و فرمود: چه می‌گوييد و چه فكر می‌كنيد؟ گفتند می‌گوييم برادرزاده‌ی بزرگوار و پسر عموی بردبار و مهربان مايي، [راوي] مي‌گويد اين مطلب را سه بار تكرار كردند، آنگاه رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمود: به شما همان سخني را می‌گويم كه يوسف ‍[به برادران خود] گفته بود: (امروز بر شما سرزنشى نيست ‏خدا شما را مى‏آمرزد و او مهربان‌ترين مهربانان است) [راوي] می‌گويد بيرون شدند به گونه‌يی كه گويا از قبرها برخواسته‌اند، سپس مسلمان شدند)
اين است معناي احسان در اسلام، با هرچيز و هركس تعامل خوب كردن، حتا با كساني كه در مقابل آدم بدی می‌كنند به شرط اين كه تعامل خوب، زيبايی به بار آورد نه اين كه سركشی و طغيان را گسترش دهد.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version