جوانمردی يكی ديگر از ويژهگیها و اوصاف مسلمان واقعی است؛ صفتی كه در مقاطع مختلف سبب حل مشكلات بزرگ و فايق آمدن مسلمانان بر مصيبتهای كمرشكن شده است.
مردمی كه رسول الله (جلجلاله) در ميان شان به پيامبری مبعوث شد، فطرتاً دارای يك سلسله صفات خوب بودند كه در هنگام گرم شدن تنور دعوت، كار پيامبرe را آسان كرد و روند گسترش اسلام را سرعت بخشيد. جوانمردی بهترين و كارآمدترين صفتی بود كه نخستين شاگردان رسول الله (جلجلاله) به ميزان بالايی از آن برخوردار بودند.
وقتی ما سيرت پيامبر (صلیاللهعلیهوسلم) را مطالعه میكنيم، در طول بيست و سه سال حيات پيامبری آن حضرت حتی به يك مورد برنمیخوريم كه يكی از ياران آن حضرت عليه ايشان توطئهيی چيده باشد و يا به برادر مسلمانش خيانتی كرده باشد. بلی بودند كسانی كه توطئه میكردند ولی آنان منافقانی بودند كه از روز اول قصد و نيت سوء شان به همهگان معلوم بود و آيات قرآن وقت به وقت در مذمت و رسوا كردنشان نازل میگرديد.
تاريخ انسانيت به ياد ندارد كه مكتبی به قوت و سرعت مكتب اسلام در ميان جامعهی بشری گسترش يافته باشد؛ تحليل جامعهشناسانهی اين پديده جوانمردی اطرافيان رسولالله (صلیاللهعلیهوسلم) را بعد از ارتباط آن حضرت با خدا قویترين عامل اين پديده میداند. ولی موضوع ارتباط با الله مثلاً در دعوت موسی (علیهالسلام) به تنهايی سبب گسترش سريع و دقيق دين وی نشد، چون بنیاسراييل جوانمردی ياران پيامبر (صلیاللهعلیهوسلم) را نداشتند. قرآن كريم صحنههای مختلفی از نامردی بنیاسراييل را بازگو میكند و بيان میدارد كه در بسا موارد موسی (علیهالسلام) نمیتوانست با اطمينانخاطر طرحها و برنامههای خود را با بنیاسراييل در ميان گذارد؛ اما رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) با توكل به خدا و اعتماد به يارانش خود را به قلب نيروهای چند برابر دشمن میزد و پيروزمندانه بيرون میشد.
(اى پيامبر! خدا برای تو و برای مؤمنانی كه از تو پيروی كردهاند كافی و بسنده است)
تاريخ واقعی صدر اسلام نشان میدهد كه هيچوقت و در هيچجا مردانی به صلابت و مردانهگی ياران پيامبر (صلیاللهعلیهوسلم) سراغ نشدهاند. مقايسهی كوتاه ميان موقف اصحاب پيامبر اسلام در جنگ بدر و ياران حضرت موسی وقتی آن حضرت دستور داد تا وارد فلسطين شوند، برتری اصحاب پيامبر (صلیاللهعلیهوسلم) به خوبی روشن میكند.
همراهان پيامبر خدا موسی (علیهالسلام) به او گفتند:
(اى موسى تا وقتى آنان در آن شهرند ما هرگز پاى در آن ننهيم تو و پروردگارت برو[يد] و جنگ كنيد كه ما همين جا مىنشينيم)
اما يكی از ياران پيامبر (صلیاللهعلیهوسلم) به نام مقدادبن اسود در غزوهی بدر وقتي آن حضرت مشغول دعا بود نزدشان آمده میگويد: ما برای تو آن چه را قوم موسی (علیهالسلام) به پيامبر خود گفتند نمیگوييم كه (تو و پروردگارت برو[يد] و جنگ كنيد) بلكه ما از چپ و راست و پيشرو و پشتسرت میجنگيم. پيامبرe طوری خوشحال شدند كه آثار خورسندی در چهرهی مباركشان نمايان گرديد.
در تاريخ همين امت كمی جلوتر میآيم و زمانی را در نظر میگيريم كه حسين علم جهاد را بر افراشت، مردم كوفه به او وعدهی همكاری دادند، او هم به قول شان اعتماد كرده عازم كوفه گرديد، اما وقتی قضيه جدی شد، مردمی كه او را به آن ديار كشانده بودند با نامردی تمام تنهايش گذاشتند و در نتيجه فاجعهی كربلا به وقوع پيوست و حسين با معدود كسانی كه مردانه در كنارش مانده بودند جنگيد تا به شهادت رسيد.
آيا میتوان گفت كه مردم كوفه صرف با گفتن كلمه (لااله الا الله) و اين كه نماز میخواندند و روزه میگرفتند، پيرو واقعی پيامبر (صلیاللهعلیهوسلم) بودند؟ البته ما حق نداريم آنها را از مسلمان بودن بيرون كنيم ولی با اطمينان كامل میگوييم آنها هرگز پيرو واقعی رسول الله نبودند چون پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوسلم) معلم بود و میگفت:
«إِنَّمَا بُعِثْتُ مُعَلِّمًا»
رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) با يكسلسله تعاليم دعوت خود را آغاز كرد و با تكميل همان تعاليم دعوتش را به انجام رساند؛ پيروان واقعط او كسانی اند كه همان تعاليم را به خوبی فراگيرند و به آن جامهی عمل بپوشند.
تعاليم پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوسلم) برای كامياب ساختن انسان در دنيا و آخرت وضع شده است. انسان موجودی است كه با داشتن قلب از ديگر مخلوقات خدا متمايز میگردد؛ قلب انسان ظرف اعتقاد و باور است، يعنی قلب است كه چيزی را میپذيرد و از چيزی دوری میكند؛ قلب انسان هنگام تعامل با انسانهای ديگر از خلال گفتار و حركاتشان ميزان صدق و كذب و اخلاص و غش شان را در میبايد؛ به هر اندازه تقوای انسان زياد باشد، ميزان درك و فهم او نيز زيادتر است، چنان كه رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) فرمودهاند:
(از فراست مؤمن برحذر باشيد، چون او با نور خدا میبيند)
يعنی فكر فريب دادن مؤمن را از سر بيرون كنيد…
بناءً با موجودی كه سينهاش جايگاه استقرار قلب است، بايد بسيار صادقانه و جوانمردانه تعامل شود، چون در غير آن قلبش آزرده میشود هرچند ممكن است به خاطر مصلحتی ساكت و خاموش باقی بماند.
اگر تعاليم اسلام به صورت صحيح فهميده و فهمانده شود، حتماً در زمين وجود انسان بزر جوانمردی را غرس نموده و میبالاند؛ چرا كه تعاليم پيامبر اسلام همان گونه كه میتواند انسان را بيدار، آگاه، زيرك، متواضع، بردبار، عزيز، خوشخلق و متين بار آورد، قدرت آن را نيز دارد كه از يك انسان عادی شخصی كريم و جوانمرد بسازد و تقديم جامعهی انسانی كند.