(با كسانى كه صبح و شام، پروردگارشان را میخوانند در حالى كه همواره خشنودى او را میطلبند، خود را پايدار و شكيبا دار و در طلب زينت و زيور زندگى دنيا ديدگانت از آنان [به سوى ثروتمندان] برنگردد و از كسى كه دلش را [به سبب كفر و طغيانش] از ياد خود غافل كردهايم و از هواى نفسش پيروى كرده و كارش اسراف و زيادهروى است، اطاعت مكن)
زهد و پارسايی يكی از صفات برازندهی مسلمان واقعی است؛ پيامبر (صلیاللهعلیهوسلم) هميشه ياران خود را توصيه میفرمود كه اسير كششهای مادی نگردند، چون گرايش بيش از حد لازم به دنيا انسان را از دايرهی انسانيت خارج میكند. در حديثی كه بيهقی آن را روايت كرده پيامبر (صلیاللهعلیهوسلم) فرمودند:
«حب الدينار رأس كل خطيئة»
(محبت دنيا، مقدمهی همه گناهان است)
برداشت افراطی از زهد باعث گرديده كه تعدادی از مسلمانان، با سردادن شعار پارسايی و بیتوجهی به دنيا، دست از تلاش و مبارزه كشيده دنيا را برای رشد و ترقی كفار رها كنند و ميدان را برای تاخت و تاز نيروهای شيطانی تخليه نمايند؛ و برداشت تفريطی از زهد سبب شده تا دنيا و زياده طلبی در دنيا گروهی از مسلمانان را طوری به خود مشغول كند كه در تمام ساعت زندگی خود هيچ برنامهيی برای آخرت نداشته باشند.
بشريت از اين دو برداشت غلط از مفهوم زهد و پارسايی در دنيا ضررهای جبران ناپذيری را متحمل شده است؛ امتی كه مأمور بود هم دنيای انسانها را آباد كند و هم به آنان موفقيت و كاميابی در جهان ديگر را نويد دهد، دست از مسؤوليت اصلی خود كشيده، يا به گوشهيی خزيد و زمينهساز تسلط شاگردان شيطان بر سرنوشت انسانها شد؛ و يا غرق در شهوت دنياطلبی گرديده از پلزدن دنيا به آخرت غافل ماند.
تعاليم رسول اكرم (صلیاللهعلیهوسلم) به گونهيی بود كه به بهترين وجه تعادل ميان دو پهلوی افراط و تفريط را حفظ میكرد؛ در تعاليم پيامبر (صلیاللهعلیهوسلم) دنيا حيثيت مزرعه و كشتزار آخرت را دارد و اگر انسان در اين جهان كشت خوبی نداشته باشد، در جهان ديگر حاصل خوبی بر نمیدارد؛ ارشادات پيامبر (صلیاللهعلیهوسلم) از طرفی انسان را موجودی معرفی میكند كه بايد غرق در آخرت بوده و جز رضای الله (جلجلاله) و كاميابی آخرت هيچ همّ و غمّی نداشته باشد و از جانب ديگر زندگی او را به گونهیی عيار مینمايد كه يك لحظه از لحظات زندگیاش بيهوده و بیبرنامه سپری نشود.
(پارسايی در دنيا اين نيست كه حلالی را حرام كرده و يا مالی را تلف نماييد، لكن زهد در دنيا اين است كه اعتماد شما به آن چه در دست خودتان هست بيشتر از آن چه در يد الله است نباشد، و هر وقت به مصيبتی مبتلا شديد، رغبتتان به ثواب مصيبت بيشتر از دورشدن از مصيبت باشد)
سفيان ثوری میفرمايد: «الزهد في الدنيا قصر الأمل ليس بأكل الغليظ ولا لبس العباء»
(زهد در نيا عبارت است از كوتاه كردن آرزو، نه خوردن غذای خشن و پوشيدن لباس فراخ)
زهدی كه در اسلام به آن تشويق شده رابطهی عميقي با فلسفهی زندگی انسان دارد؛ اسلام به حيث يك دين جامع و كامل بخشهای مختلف زندگی انسان را به گونهيی با هم پيوند میدهد كه همه جوانب شخصيت انسانی را از ازل تا ابد فرا میگيرد؛ پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوسلم) مأمور بود تا همين قضيه را به صورت واضح و روشن به انسانها شرح دهد. رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) آمد از يك طرف قرآن مجيد را به مردم تعليم داد، از سويی در 23 سال زندگی پيامبریاش در مواقع مختلف دساتير قرآن را عملاً به كار بست و از جانبی ياران خود را از صفات منفی پاكسازی نمود.
انسان در مكتب اسلام برتر و بالاتر از تمام موجودات جهان معرفی شده است. در قرآن مجيد میخوانيم روزی كه بساط زندگی انسان از روی زمين برچيده شود، ديگر نه آفتاب میماند نه مهتاب و ستارهگان و نه زمين و موجوداتی كه در اين كره زندگی میكنند.
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كاراند
تا تو نانی به كف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبری
متأسفانه برداشت بسياری از انسانها، حتی تعداد كثيری از مسلمانان اين است كه دين با تشويق نمودن به زهد مانع پيشرفت و ترقی انسان میگردد؛ از اين فراتر بعضی خيال میكنند دين زندگی عادی انسان را مختل میسازد، به همين خاطر تمايلی به دينداری نشان نمیدهند. در حالی كه خداوند متعال ما را آفريده است و دوست دارد و نعمتهای فراوانی را برای استفادهی ما خلق نموده است و به ما اجازه نداده است كه خود را از چيزهای مفيد محروم گردانيم؛ پروردگار بزرگ دوست دارد كه ما تا زمانی در اين دنيا هستيم آزاد، باوقار، سربلند، باعزت و مطمئن زندگی كنيم و وقتی از اين دنيا میرويم دروازههای بهشت به روی ما گشوده شود.
رسد آدمی به جایی كه به جز خدا نبيند
بنگر كه تا چه حد است مقام آدميــت
عدهی زيادی از مسلمانان به حدی در زيادهطلبی غرق میشوند كه افزدن بر مال و… غيره آنان را از پرداختن به جسم و روح شان نيز غافل میكند. خداوند متعال در مورد چنين كسانی میفرمايد:
«أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ». (تكاثر1)
(زيادهطلبی شما را [از مسؤوليت اصلیتان] غافل ساخت)
زيادهطلبی در مال، ثروت، شهرت، تعداد پيروان، طرفداران، توصيفكنندهگان و… مرضی است كه متأسفانه اكثريت قريب به اتفاق مسلمانان را خوار و ذليل دنيا و آخرت كرده است. بلی كسانی را میبينيم كه به كار جمعی به خاطر اسلام قايلاند، اما صرف به علت اين كه اگر در كنار ديگران فعاليت كنند كارشان معلوم نمیشود، دست از كار و فعاليت جمعی میكشند؛ و يا شماری از مسلمانان در حالی كه میدانند فلان گروه در راه اعلاء كلمهی خدا مخلصانه كار میكنند، ولی چون گروه و جماعت ديگر سروصداي بيشتري دارد، بدون در نظر داشت اخلاص كار كنان و نتيجهی فعاليتها در كنار گروهی میايستند كه از آوازهی بيشتری برخوردار است…
رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) اصحاب خود را طوری تربيت نموده بود كه از نعمتهای دنيا به خوبی بهره میگرفتند، در راه آباد نمودن دنيا شب و روز تلاش میكردند، برای بهتر زندهگي كردن برنامهريزی مینمودند، جهت كوتاه كردن دست تجاوزگران به جهاد میپرداختند، برای گسترش اسلام به دورترين نقاط دنيا سفر میكردند، حق خود را از دهان شير بيرون میكشيدند… و در عين حال زاهد بودند، يعنی به دنيا توجهی نداشتند، چون برای محبت مال و متاع دنيا جایی در قلب شان باقی نگذارده بودند؛ قلوب شان مالامال از محبت الله و پيامبر شده بود؛ وقتی مشركان مكه خبيب (رضیاللهعنه) را اسير نموده میخواستند به دارش زنند، از او پرسيدند آيا دوست داشتی كه امروز محمد (صلیاللهعلیهوسلم) به جای تو میبود؟ گفت:
«لا والله العظيم ما أحب أن يفديني بشوكة يشاكها في قدمه»
(نه قسم به خدای بزرگ دوست ندارم كه خاری به پای او بخلد و من در عوض از كشتهشدن نجات پيدا كنم)
وقتي پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوسلم) در غزوهی تبوك مسلمانان را به بذل مال تشويق كردند، ابوبكر (رضیاللهعنه) تمام دارايی خود را كه (چهارهزار درهم بود) آورد و گفت برای فاميل خود الله و رسول او را گذاشتم.
اين بزرگواران میدانستند كه زندگی صحنهی امتحان و آزمايش است و اگر انسان از امتحانی كه داده مطمئن باشد، ديگر بهانهيی برای ماندن در دنيا و استفاده از متاع بیارزش دنيا باقی نمیماند. چه دليلی قویتر از آن است كه پيامبر (صلیاللهعلیهوسلم) برای شخصی نويد رفتن به جنت دهد؟… ما كه دنيا را دوست داريم و نمیتوانيم قلب خود را از متاع دنيا جدا كنيم، علتش اين است كه از يك طرف افزونطلبی و دنياگرايی، هدف زندگی ما شده و از سوی سنگينی بار گناهان قدرت و جرأت فكر كردن در مورد مرگ و آخرت را از ما گرفته است.