نویسنده: محمد عاصم اسماعیلزهی
موارد اعتدال
اصل اعتدال، باید سراسر زندگی فردی و اجتماعی انسان را پوشش داده و همیشه و همهجا افکار و کردار و گفتار او را در برگیرد.
اعتدال در عقیده
اعتدال در عقیده با توحید و تسلیم در برابر حق تأمین میشود؛ چنانکه از ابراهیم علیهالسلام که از برترین درجات توحید و تسلیم برخوردار بود و بارها با وصف «حنیف» یاد شده است. و همچنان از راهی که پیامبران بر پایۀ یکتاپرستی بنا نهادهاند، به «صراط مستقیم» تعبیر شده است. بنابراین توحید، میانۀ انکار خدا و شرک به خداست. و هر کس به کفر و شرک آلوده باشد از مسیر و محدودۀ اعتدال خارج شده است: «فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ»؛ «وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ». و همچنین در آیۀ ۲۲ سورۀ ملک، اعتدال انسان مؤمن به راه رفتن شخص ایستاده در راه مستقیم و انحراف کافر را به راه رفتن انسان نگونسار تشبیه کرده است: «أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ».
همچنین قرآنکریم، شرک به خدا و ایمان نیاوردن به آیات الهی را اسراف و خروج از مرز اعتدال دانسته و آن را عامل دشواری زندگی دنیا و عذاب دردناک و ماندگار آخرت میشمارد: «وَكَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَلَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقى» و در آیۀ ۳۴ سورۀ غافر، منکران نبوت را مُسرف و گرفتار ریب خوانده است: «كَذلِكَ يُضِلُّ الله مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ».
شماری از آیات قرآنکریم، از اهل کتاب و مسیحیان میخواهد تا در باورهای خود معتدل و بر توحید و نفی شرک که از آموزههای ادیان الهی است، پایبند باشند و به الوهیت عیسی علیهالسلام و تثلیث، که کفر به خدا و مصداق غلوّ در دین است، معتقد نشوند: «يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلا تَقُولُوا عَلَى الله إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ الله وَكَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِالله وَرُسُلِهِ وَلا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا الله إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي الْأَرْضِ وَكَفى بِالله وَكِيلاً».
اعتدال در حدود و قصاص و انتقام
کیفر مجرم و انتقام از او باید عادلانه و متناسب با جرم او باشد. قرآنکریم در صورت ارتکاب قتل عمد، برای ولی مقتول حق قصاص قرار داده و در اجرای حکم برای ولیّ دم، افراط و خروج از اعتدال را جایز ندانسته است: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً»و چون اعتدال در این مورد لازم است، جایز نیست به جز قاتل، شخص دیگری کشته شود یا در برابر یک قتل بیش از یک نفر قصاص شود، مگر در صورتی که چند نفر در قتل مشارکت داشته باشند؛ همچنین، پرهیز از افراط در این زمینه اقتضا دارد که کشتن قاتل به شیوهای دردناکتر از کشتن مقتول نباشد، بدن قاتل پس از کشته شدن، مُثله نشود، حکم قصاص پیش از صدور حکم قاضی اجرا نگردد و در صورت گرفتن دیه، قاتل کشته نشود.
بر اساس آیات «وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ، وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى الله إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» انتقام از ستمگر جایز شمرده شده است اما لازم است که انتقام به مقدار ستم باشد و از افراط پرهیز گردد؛ با وجود جواز انتقام، خداوند متعال به عفو و گذشت نیز سفارش کرده است.
قرآنکریم مقابله به مثل در صورت تجاوز مشرکان در ماههای حرام را نیز جایز شمرده و به رعایت تقوا و خارج نشدن از مسیر اعتدال هشدار داده است: «فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا الله». همچنین خشم و کینه نسبت به گروهی، نباید زمینۀ تجاوز و ستم به آنان شود، هر چند که از مشرکان باشند: «وَلا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا».
ادامه دارد…